مشاعره واژه‌نما

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Hecate
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دیدنش حال مرا یک جور دیگه میکند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند
در نگاهش یک سگ وحشی رها کرده و این
جنگ بین ما دوتا را نا برابر میکند
حال

حال من حال اسیریست که هنگام فرار
یادش آمد که کسی منتظرش نیست ،نرفت!
 
حال

حال من حال اسیریست که هنگام فرار
یادش آمد که کسی منتظرش نیست ،نرفت!

منتظر

باز هم منتظرم تا که بیایی باران
تا بیایی همه ی برگ و برم سوخته است
 
منتظر

باز هم منتظرم تا که بیایی باران
تا بیایی همه ی برگ و برم سوخته است
باران
ای غره به رحمت خداوند
در رحمت او کسی چه گوید؟
هر چند مثمر است باران
تا دانه نیفکنی نروید
سعدی
 
باران
ای غره به رحمت خداوند
در رحمت او کسی چه گوید؟
هر چند مثمر است باران
تا دانه نیفکنی نروید
سعدی
باران

کاش بارانی ببارد قلب‌ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه‌ها
رشته رشته مویرگ‌های هوا را تر کند
 
باران

کاش بارانی ببارد قلب‌ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه‌ها
رشته رشته مویرگ‌های هوا را تر کند
هفت
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
مولانا
 
عطار
باد بوی سمن آورد و گل و نرگس و بید
در دکان به چه رونق بگشاید عطار؟
گل
گلی گم کرده ام در باغ هستی
گلم پیدا شده آن گل تو هستی
(قبلا تو دفتر خاطراتمون ازین شعرا برا هم مینوشتیم:)).یادش بخیر!)
 
گل
گلی گم کرده ام در باغ هستی
گلم پیدا شده آن گل تو هستی
(قبلا تو دفتر خاطراتمون ازین شعرا برا هم مینوشتیم:)).یادش بخیر!)
باغ
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
:-"
 
آسان
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
درد یک درمانده ای درمان کنی
درد

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید
قیصر امین پور
 
درد

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید
قیصر امین پور
خنده
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من
ور نه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت
صائب تبریزی
 
خنده
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من
ور نه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت
صائب تبریزی
دنیا

در دلم جایی برای هیچکس غیر از تو نیست
گاه یک دنیا فقط با یک نفر پر میشود
 
دنیا

در دلم جایی برای هیچکس غیر از تو نیست
گاه یک دنیا فقط با یک نفر پر میشود
نفر
یک نفر نیست صدایم بزند برگردم
میبرم با چمدان اینهمه تنهایی را
سعید خاکسار
 
نفر
یک نفر نیست صدایم بزند برگردم
میبرم با چمدان اینهمه تنهایی را
سعید خاکسار
تنهایی
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد
حافظ
 
دیدنش حال مرا یک جور دیگه میکند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند
در نگاهش یک سگ وحشی رها کرده و این
جنگ بین ما دوتا را نا برابر میکند
تنهایی

گر بداند که چه خون می‌ خورم از تنهایی
دلِ شب بر سر من مست و غزل‌ خوان آید!
 
تنهایی

گر بداند که چه خون می‌ خورم از تنهایی
دلِ شب بر سر من مست و غزل‌ خوان آید!
شب

روزها با فکر او دیوانه ام شب بیشتر
هر دو دلتنگ همیم اما من اغلب بیشتر
 
شب

روزها با فکر او دیوانه ام شب بیشتر
هر دو دلتنگ همیم اما من اغلب بیشتر
دیوانه

از تو دورم من و دیوانه و مدهوش توام
آنچنان محو تو گشتم که در آغوش توام
 
دیوانه

از تو دورم من و دیوانه و مدهوش توام
آنچنان محو تو گشتم که در آغوش توام
آغوش

تورا هوای به آغوش رسیدن من نیست
وگرنه فاصله ی ما هنوز یک قدم است
فاضل نظری
 
Back
بالا