مشاعره واژه‌نما

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Hecate
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
عاشق

تابوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
انتظار

گفتی کز انتظار کار شود راست
وای بر آن کار که‌انتظار برآورد

خاقانی
 
انتظار

گفتی کز انتظار کار شود راست
وای بر آن کار که‌انتظار برآورد

خاقانی
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو
 
شب
مثل هر شب مانده ام در حسرت یک شب بخیر
گاهی ادم بی قرار چیز های ساده است
ساده

ای عشق چه در شرح تو جز عشق بگوییم؟
در ساده ترین شکلی و پیچیده ترینی
فاضل نظری
 
شرح - آتش
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی بر دلش افکندم و آبش کردم
شمع
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست وافغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
 
شمع
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست وافغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
برخاست
در گلستانی کان گلبن خندان بنشست
سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست
 
برخاست
در گلستانی کان گلبن خندان بنشست
سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست
گلستان

هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سم سای تو خوش
حافظ
 
گلستان

هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سم سای تو خوش
حافظ
خوش
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
 
دل

نکند دل نکنی، دل بکند بهتر تو دل دل نکند
برود در بر یار دگری صبح که بیدار شوی
صبح
به خدا که جرعه ای ده تو به حافظ سحرخیز که دعای صبحگاهی اثری کند شمارا
 
صبح
به خدا که جرعه ای ده تو به حافظ سحرخیز که دعای صبحگاهی اثری کند شمارا
حافظ
صبحدم از عرش می آمد صدایی، عقل گفت:
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند!
 
حافظ
صبحدم از عرش می آمد صدایی، عقل گفت:
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند!
عقل
در قنوتم ز خدا عقل طلب میکردم
عشق اما خبر از گوشه ی محراب گرفت
 
Back
بالا