مشاعره واژه‌نما

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Hecate
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دست
چنان دستم تهی گردید از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی ها میکنم هر شب
ذهن من شهریست که نیمه ی شب
تیربرق هایش دچار زوزه ی باد شده

آشنایان همه از بخت بدم کور و حسود
خلوت بی کسی ام را اوج فریاد شده
 
ذهن من شهریست که نیمه ی شب
تیربرق هایش دچار زوزه ی باد شده

آشنایان همه از بخت بدم کور و حسود
خلوت بی کسی ام را اوج فریاد شده
تیر برقی عمود نمانده، همه را خوب زمین زده طوفان
لامپ های امید شکسته، نیست دیگر اثر ز ایمان
 
تیر برقی عمود نمانده، همه را خوب زمین زده طوفان
لامپ های امید شکسته، نیست دیگر اثر ز ایمان
از پیش کسی کار کسی نگشاید
امید ، به کردگار می باید داشت
 
شعر امید بخشتان، زمزمه بهار بود
به زیر برف صورتش، تیغ چونان انار بود
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد و باز تو در گل باشی
 
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد و باز تو در گل باشی
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی‌بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی‌بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می‌گردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی‌بینم
 
دامان
دامان دوست گیر و رهایش مکن که دوست
دارد عنایتی به خلق گرفتار بند خویش
 
دامان
دامان دوست گیر و رهایش مکن که دوست
دارد عنایتی به خلق گرفتار بند خویش
ای دوست قبولم کن و جانم بستان
مستم کن وز هر دو جهانم بستان
 
ندا برآمد امشب که:
«جان کیست فدا؟»
بجست جان من از جا
که: «نقد بستانید!»
~مولانا.
جان
تورا جانم صدا کردم ولیکن برتر از جانی
مگر جان بی تو میماند در این تندیس انسانی
 
جان
تورا جانم صدا کردم ولیکن برتر از جانی
مگر جان بی تو میماند در این تندیس انسانی
این زمان صدر اجل در حلقه اعیان ملک
نصب تندیس تو را در این مکان بازو گشاد
~بهار.
 
يارب به كه شايد گفت اين نكته كه در عالم
رخساره به كس ننمود آن شاهد هر جايى

حافظ
 
يارب به كه شايد گفت اين نكته كه در عالم
رخساره به كس ننمود آن شاهد هر جايى

حافظ
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
نمیخوامش برو بردار سپردم به ننش

(شاعر حافظ ویت صبا ) =))
 
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
نمیخوامش برو بردار سپردم به ننش

(شاعر حافظ ویت صبا ) =))
ای نوبهار خندان! از لامکان رسیدی!
بویی ز یار داری، از یار ما چه دیدی؟
~مولانا.
 
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
کمتر از خاک نه‌ای! بشکف و از خویش بر آ!
همچو گل از گل خود وز نفس باد صبا!
~شاعرش هم‌ مهم نیست :))
 
Back
بالا