مشاعره واژه‌نما

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Hecate
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دود

دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
چشم از پِی آن باید، تا چیزِ عجب بیند
جان از پی آن باید، تا عیش و طرب بیند
 
شوریده

یک زمانی شاعری شوریده در من خانه داشت
واژه هارا درکفش چون باده در پیمانه داشت
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
 
سبو

تو با اغيار پيش چشم من می در سبو کردی
من از بيم شماتت گريه پنهان در گلو کردم
تا گل روی تو دیدم همه گل ها خارند
تا تورا یار گرفتم همه خلق اغیارند!
 
  • لایک
امتیازات: f.hn
خلق
به عشق روی تو دامن کشیدم از همه خلق
دریغ و درد که دامن‌کشان گذر کردی
 
درد

درد عاشق را دوایی بهتر از معشوق نیست
شربت بیماری فرهاد را شیرین کنید
بیماری

داروی بیماری‌اش
مستی پیوسته است
چشم تو این حکمت از
پیش‌ که آموخته؟
 
چشم

پیش از آنی که پر از خاک شود کاسه چشم
چشم ما در پی خوبان جهان خواهد بود
خاک

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
 
دوش در مجلس ما صحبت گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
ز دست دیده و دل هردو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش زفولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
 
ز دست دیده و دل هردو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش زفولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
دل
دلبر جانان من برده دل و جان من
برده دل و جان من دلبر جانان من
 
گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک
ز خاک نعره برآرم که آرزوی تورا
ما که اطفال این دبستانیم
همه از خاک پاک ایرانیم

واقعا دیگه رد دادم.. اصن اینارو چجوری یادم میاد؟
 
ما که اطفال این دبستانیم
همه از خاک پاک ایرانیم

واقعا دیگه رد دادم.. اصن اینارو چجوری یادم میاد؟
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
 
دوش گریان گذری کرد و نگاهی مفکند
چشم خورشید یکی ذره کجا می بیند؟
گفتمش حیف از این بوم اگر خیس شود
گفت شبنم چه خوش ار روی گلی بنشیند
 
دوش گریان گذری کرد و نگاهی مفکند
چشم خورشید یکی ذره کجا می بیند؟
گفتمش حیف از این بوم اگر خیس شود
گفت شبنم چه خوش ار روی گلی بنشیند
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد...
 
Back
بالا