امروز دوست داشتم چه کسی باشم؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع venusi
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
امروز دلم میخواست در مواجهه با مشکلات مانند پیتر پارکر (مرد عنکبوتی) میبودم ...
شایدم جودی هاپز ( خرگوش زوتوپیا )
یا مرینت ( دختر کفشدوزکی )
یا حتی گوگوجی بودم
یا پاتینگا و قاطینگا که همیشه شاد و خندون بودینگا ...
 
امروز دلم میخواست ماهیگیر بودم
یه شهر یا روستای بسیار آروم و امن
صبح میرفتم با بچم ماهی میگرفتم و میومدم و شب میشد ماهی رو می پختم و می خوردیم و می نشستم کنار زنای همسایه و می نوشیدیم و می کشیدیم و میرفتیم میخوابیدیم و صبح می شد و روز از نو روزی از نو!
 
امروز دوباره دوست داشتم اونی باشم که شاهروده
شاهرود باشمو
دوستام باشن
بهار باشه
شب بشه بزنیم بیرون شهر
هوا خنک بشه و یخ بزنیم و بگیم انگار نه انگار تابستونه
شهر ساکت باشه
خلوت باشه
هی اشنا ببینم لعنت بفرستم
برم جاهای آشنا
برم جاهایی که خاطرات درناک کودکیم رو تجربه کردم
برم از جلوی در خونه مادربزرگم رد شم و مثل شب های دیگه محل سگ ندم به بدی هاشون و بگم دیگه به هیچ کجام نیست
دلم میخواست بزنیم بیرون از شهر
بشینیم کنار یه رود آب
دوتا سگ بیان سمتم بهشون غذا بدم
سرد باشه یخ بزنم سکوت باشه صدای باد لای درخت ها باشه بوی گل های بهاری باشه
دلم میخواست سکون و آرامش و هوای خوب باشه
برای یه هفته
و بعد برگردم به زندگیم
 
جای کسی که فردا مدرسه نداره و صب دیر بیدار میشه و میشینه امشب فوتبال میبینه
 
دوست دارم یه مدت جای یه کتابدار باشم. کتابخونه حس گرم و نرمی داره. همین‌که بین قفسه‌ها بچرخم و با کسایی که دو هفته یه‌بار کتاب می‌برن و میارن صحبت کنم و ازشون درباره‌ی کتابی که پس آوردن بپرسم، جالبه.
 
خودم باشم بعد از معلوم شدن تکلیفم به بهترین و زیباترین شکل ممکن:)
ینی اَی دلم میخواد یکیتون موقع گفتن این جمله میزد پس کله من...
برا که اسپم نباشه:
امروز دلم میخواد خودم باشم اونموقعی که بزرگترین دغدغم این بود که دوستم ازم ناراحته چون کراشش وسط بازی دست منو گرفته بود🤣(وی کودک کوچکی بیش نبود)
 
کسی که کنکورشو داده و رتبش میگه کامپ شریف و تهران قبول میشه و 1 ماه قراره استراحت مطلق کنه
 
امروز ترجیح میدادم یه برنامه نویس تو سال ۱۹۹۴ باشم که با اون C کوفتی که زیادم اون موقع بهتر نشده بود برنامه های تحت کرنل لینوکس مینوشت و با توروالدز مکاتبه داشت و به نوعی توی نوشتنش شریک بودم
اون سالا واقعا حس و حال کامپیوترا یه چیز دیگه بود
اون کرش کردنا اون برنامه های مزخرف ... کمودور های مدل VIC کامپیوترای سینکلر.برنامه نوشتن با اونا و ران کردنشون خیلی جالب بوده
فک کن کرنل خودتو بنویسی و ایمیجش کنی بعد با سیستم خودت بوتش کنی و باهاش هر کاری میخوای بکنی یا اصلا یه توزیع داشته باشی
 
Back
بالا