امروز دوست داشتم چه کسی باشم؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع venusi
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
امروز دلم می خواد خودم باشم ولی ۸ سال دیگه تو دانشگاه کلمبیا نیویورک درس بخونم و آینده شغلی مناسبی در انتظارم باشه
 
میخوام یه دختری باشم که بین مردم باشه
باهاشون ارتباط بگیره حرف بزنه شاد باشه
کلی دوست داشته باشه و گردش بکنه از
آدمها درمورد تجربه هاشون کمک بگیره
کلا تو جامعه باشه
کتاب بخونه بدون استرس امتحان
 
یه دختر کلاس پنجمی شاد..که استرس معدل و اینا رو ندره..درساش خیلی سبکه..هنوز بچه س
 
امروز دلم خواست اونی باشم که وقتی معلم ریاضی برگه امتحانشو بهش میده لبخند میزنه و میگه آفرین..خیلی خوب نوشتی
 
۱. خودم بعد تموم شدم پروژم در حال دیدن اولین نفری که ثبت نام میکنه تو نرم افزار و کانال میزنه و شروع میکنه به استفاده ( اگه از اولش تا الان هر روز روش کار میکردم تموم شده بود ولی خب به دلایلی از جمله درسی و .. نمیتونم زیاد وقت بذارم واسش )
۲. رضا بختیاری فرد یزید که هر چی فونت خوشگل میسازه به مبالغ هنگفت به فروش میذاره (🗿🗿) و خب یه فونت رایگان هم نداره
۳. تابستون =((
 
امروز دلم می خواست خودم باشم.
اما توی جهان دیگه ای ، جهانی که احساس تنهایی وجود نداره ، بیماری و فقر و جنگ های احتمالی و جنگ های در حال وقوع وجود نداره.اعتیاد وجود نداره.
زبان های گوناگون وجود نداره ، حسد و جبر وجود نداره.
منم یه دوست فیلمساز دارم که بهش ایده میدم و با هم مینویسیم و باهم میسازیم و میگذرونیم روزهارو.
روزهای استراحتِ واقعی دارم و توش به هیچ مساله و مشکلی فکر نمیکنم و سفرهام بدون استرس موجودی کارتمه و برای سفر ویزا لازم نیست.
 
یه پروانه با بالای سیاه و آبی
 
همیشه دوست دارم خودم باشم و نقش بازی نکنم ولی بدم نمیومد یه روز جای کاترین هپبورن باشم 😆
 
جای استیو که داره وسط جنگل ، پشم گُسپند میکنه تا تخت خواب درست کنه :)
(ته دغدغش یک اسکلت کمان به دسته ...)
*استیو شخصیت بازی ماینکرفت هست
 
امروز دلم میخواست یه خرس قهوه ای باشم وسط جنگل
یه جنگل دور
اسم آدمیزاد به گوشم نخورده بود
امشب بارونی بود من دنبال یه غار بودم که خیس نشم
یه خانواده خرسی داشتم
باهم شکار میکردیم و

نمیدونستم ایران و اسرائیل چیه یا سینما و تئاتر یا برشت و بکت و اپرای پکن: (
 
Back
بالا