امروز دلم میخواست جای آدمی باشم که میتونه خیلی راحت تصمیم های مهم زندگیشو بگیره بدون اینکه از همه نظر بپرسه و از اینکه اینقدر ضعیف و ترسو که نمیتونه خودش تصمیم بگیره اشکش دربیاد
امروز دلم میخواست اونی باشم که یه جزیره داره برای خودش.
بعد آدمایی که میخواستم رو دستچین شده از خانواده و دوستام برمیداشتم میبردم اونجا تا عاقبت به خیر شیم و بقیه آزارمون ندن
این بی منطق ترین چیزیه که ممکنه وجود داشته باشه، ولی واقعا دلم میخواست جای یکی از اون فرشته ها باشم و از خدا بپرسم فلانی دیگه چه بکگراند استوری دارکی تو زندگیش داشت که باید بخاطرش از کارای بدش بگذرم؟