کنکور شب‌نشینی اعلام نتایج

وضعیت
موضوع بسته شده است.
ولی این که تو هرساعتی از شبانه روز میتونستی یکی رو پایه کاری که میخواهی کنی پیدا کنی هم جذاب بود :))
+ املت های نصفه شب :))
آخ آخ! ساعت ۱۲ شب هم‌اتاقیم هوس زرشک پلو
کرد. پاشد درست کرد ساعت ۲ مارو بیدار کرد با هم نشستیم زرشک پلو با مرغ خوردیم:))))
 
اگه نمیاد که بخوابیم
 
قرص اکستازی و رفتن به پارتی ها چیییییییییی؟
اونم شنیدم خیلی خوبهههه
پارتی خوبه ( تجربه نکردم )
ولی قرص و ال اس دی و ماشروم و اینا شر و ور خالصن مغزتو نابود میکنن ( شخصا تجربه مصرف ندارم ولی رفقا رو حتی در حین مصرف دیدم و اصن فاجعه ها پیش میاد اگه بلد نباشی )
 
در این مورد خوندم که می گن <اصلا وارد این چیزا نشین و اعتیاد اوره>
درسته:؟
والا یه فعالیت توی کتاب زیست یازدهم فصل ۲ بود کلامش این بود که حتی با ۱ بار مصرف موادی که باعث شادی و بی‌خیالی می‌شن امکان اعتیاد پیدا کردن وجود داره. دیگه خود دانید! :))
_____________________
من واقعا خیلی کوچک‌تر و نادان‌تر از اونی هستم که بخوام به کسی توصیه‌ای بکنم ولی خدا وکیلی سراغ این‌ گونه تفریحات نرید.
 
آخ آخ! ساعت ۱۲ شب هم‌اتاقیم هوس زرشک پلو
کرد. پاشد درست کرد ساعت ۲ مارو بیدار کرد با هم نشستیم زرشک پلو با مرغ خوردیم:))))
یا شب هایی که بچه ها از خونه میومدن و یک عالم خوراکی میاوردن و انگار عروسی ما بود :)))
 
قرص اکستازی و رفتن به پارتی ها چیییییییییی؟
اونم شنیدم خیلی خوبهههه
نه اونو موقعیت پیش نیومده: )))
و البته ترس‌هایی دارم هنوز

ولی در اینده چند سال دیگم میبینم که تست کردم

امیدوارم مامانم/بابام نباشی: )))
 
ولی خاطرات و شرارت ها برا همین دوره کارشناسیه..
فک نکنم ارشد و دکترا چنین حوصله و فضایی باشه..پس سخت نگیرید و خب خیلی هم شل نکنید

(تجربه ارشد و اینا ندارم البته هنو)
 
یا شب هایی که بچه ها از خونه میومدن و یک عالم خوراکی میاوردن و انگار عروسی ما بود :)))
هم‌اتاقیم ماست محلی میاورد و خودش دوست نداشت (مامانش به زور باهاش میفرستاد). ما با نون تازه منتظر مینشستیم که برسه خوابگاه و ماستشو غارت کنیم 😂
 
آخ آخ! ساعت ۱۲ شب هم‌اتاقیم هوس زرشک پلو
کرد. پاشد درست کرد ساعت ۲ مارو بیدار کرد با هم نشستیم زرشک پلو با مرغ خوردیم:))))
یه تعداد از رفیقای من توی سال آخر دانشگاه خیلی غیر مستقل بودن.
یه شب قرار شد بریم سوسیس‌ تخم‌مرغ بزنیم (مدرسان شریف در بین غذاهای پسرا) بعد من گوشیم زنگ خورد یه چهل دقیقه‌ای نبودم. رفتم آشپزخونه دیدم چهارتا مرد گنده بعد از چهل دقیقه هنوز روی صندلی‌ها نشستن منتظرن بیام درست کنم. :))
خلاصه خوش به حالتون
 
هم‌اتاقیم ماست محلی میاورد و خودش دوست نداشت (مامانش به زور باهاش میفرستاد). ما با نون تازه منتظر مینشستیم که برسه خوابگاه و ماستشو غارت کنیم 😂
کلا من چون شکمو بودم همیشه سهمی از خوراکی های که مامان هم اتاقی هام می‌فرستادن برای من در نظر گرفته میشد :))
 
یه تعداد از رفیقای من توی سال آخر دانشگاه خیلی غیر مستقل بودن.
یه شب قرار شد بریم سوسیس‌ تخم‌مرغ بزنیم (مدرسان شریف در بین غذاهای پسرا) بعد من گوشیم زنگ خورد یه چهل دقیقه‌ای نبودم. رفتم آشپزخونه دیدم چهارتا مرد گنده بعد از چهل دقیقه هنوز روی صندلی‌ها نشستن منتظرن بیام درست کنم. :))
خلاصه خوش به حالتون
وای:)))))
این هم‌اتاقی من عین مامانا بود:)) مثلا چون ما کنکور داشتیم و درس میخوندیم این دختر نمیذاشت ما وقتمونو تلف آشپزی کنیم، هی واسمون غذا میپخت و بعضی وقتا ظرفامونم میشست خارج از نوبت
 
والا یه فعالیت توی کتاب زیست یازدهم فصل ۲ بود کلامش این بود که حتی با ۱ بار مصرف موادی که باعث شادی و بی‌خیالی می‌شن امکان اعتیاد پیدا کردن وجود داره. دیگه خود دانید :))
اون شیشه اس
گویا یه ماده ای(دوپامین ) رو تو بدنت بیش از 100 برابره وقتی که در حال سکسی ترشح میکنه (بیشترین میزان ترشحش درحالت عادی موقع سکسه ) و باعث میشه که مغزت فقط شیشه بخواد
یعنی ممکنه تو در حالی که داری از گشنگی میمری و بحث انتخاب بین غذا و شیشه باشه تو شیشه رو بی درنگ انتخاب کنی
(همه اینا شنیده اس و بی منبع )
 
هم‌اتاقیم ماست محلی میاورد و خودش دوست نداشت (مامانش به زور باهاش میفرستاد). ما با نون تازه منتظر مینشستیم که برسه خوابگاه و ماستشو غارت کنیم 😂
خوشمزه‌تر از اینا اون غذاهایی بود که دوستان عزیز کله‌ی صبح با عطر و ادکلن می‌رفتن بیرون و شب با یه قابلمه غذا برمی‌گشتن. ماشاالله دوستان دختر کدبانویی داشتن.
هم چهارتا تیکه بهشون مینداختیم هم غذا می‌خوردیم :))
 
نه اونو موقعیت پیش نیومده: )))
و البته ترس‌هایی دارم هنوز

ولی در اینده چند سال دیگم میبینم که تست کردم

امیدوارم مامانم/بابام نباشی: )))
کلاب چی؟
حالا کلاب رقص اینا هم نه ولی کلاب مهندسا من تو یوتیوب دیدم : <
 
خوشمزه‌تر از اینا اون غذاهایی بود که دوستان عزیز کله‌ی صبح با عطر و ادکلن می‌رفتن بیرون و شب با یه قابلمه غذا برمی‌گشتن. ماشاالله دوستان دختر کدبانویی داشتن.
هم چهارتا تیکه بهشون مینداختیم هم غذا می‌خورذیم :))
دلم خون شد از یادآوری اون ر‌وزایی که این دخترا آشپزخونه رو قرق میکردن که ۴ جور غذا درست کنن ببرن برای دوست پسراشون:)))) به ما فقط بوی غذا میرسید
 
خوشمزه‌تر از اینا اون غذاهایی بود که دوستان عزیز کله‌ی صبح با عطر و ادکلن می‌رفتن بیرون و شب با یه قابلمه غذا برمی‌گشتن. ماشاالله دوستان دختر کدبانویی داشتن.
هم چهارتا تیکه بهشون مینداختیم هم غذا می‌خورذیم :))
لواشک خونگی و کیک : ))
 
کلاب چی؟
حالا کلاب رقص اینا هم نه ولی کلاب مهندسا من تو یوتیوب دیدم : <
کلاب رقص در خوابگاه به وجود میاد
حتی اگه بلد نباشی (مثل من) یاد می‌گیری :)
مخصوصا شبای امتحان که واقعا همه قاطی میکنن :))
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
Back
بالا