- ارسالها
- 3,910
- امتیاز
- 37,989
- نام مرکز سمپاد
- BHT
- شهر
- LNG
- سال فارغ التحصیلی
- 1397
- دانشگاه
- SBU
- رشته دانشگاه
- ARC
هاپ.نسل روغن نباتین دیگه. درستش اینه از دهن هم غذا برداریم. از طبیعت بودیم و به طبیعت برگردیم....
هاپ.نسل روغن نباتین دیگه. درستش اینه از دهن هم غذا برداریم. از طبیعت بودیم و به طبیعت برگردیم....
یه نیمچه ارزشی داشتیم جلوش هی میخوندیم تا اخوند کفن نشود این وطن وطن نشود. این ترم روش کار کنیم ادم سالم میدیم بیرونواقعا ابا داريد از ظروف دهن زده همديگه استفاده كنيد؟ اينجورى كه زندگى هم نميشه بكنيد.
اتاق ما:نسل روغن نباتین دیگه. درستش اینه از دهن هم غذا برداریم. از طبیعت بودیم و به طبیعت برگردیم....
آخه عجیب بود واقعاخوب یادت مونده
از هم اتاقیام بدم میومد شب برم اتاق و حس میکردم هی دارن آزارم میدن و به زور میکشوننم وسط بحث. یکی از نشونههاشون همین بود که من چیزی نمیگفتم ولی اونا خیلی منطقیتر از کاری که میکردین می کردن و واسه خودشون یه ساعت نیم ساعت تیکه پروندن و تمسخر داشتن جلوی من. میخواستم بمیرم چون کاری به کارشون نداشتم ولی اونا چرا.یه نیمچه ارزشی داشتیم جلوش هی میخوندیم تا اخوند کفن نشود این وطن وطن نشود. این ترم روش کار کنیم ادم سالم میدیم بیرون
نفس عمیق بکش : ))یه بار بگین میخوایم دلیل برای خودکشی بهت بدیم! این حرفا چیه؟ TT
the gay urge:آقا واقعا من انقدر جنبه ندارم دخترا جلوم لخت بگردن و جامه بدرن(((:
وقتی هنوز غذای سلف نخوردی:آقا واقعا من انقدر جنبه ندارم دخترا جلوم لخت بگردن و جامه بدرن(((:
مظلوم گیرت اوردن. باید تو اول حمله میکردیاز هم اتاقیام بدم میومد شب برم اتاق و حس میکردم هی دارن آزارم میدن و به زور میکشوننم وسط بحث. یکی از نشونههاشون همین بود که من چیزی نمیگفتم ولی اونا خیلی منطقیتر از کاری که میکردین می کردن و واسه خودشون یه ساعت نیم ساعت تیکه پروندن و تمسخر داشتن جلوی من. میخواستم بمیرم چون کاری به کارشون نداشتم ولی اونا چرا.
به والله بايد از اونايى كه باهات هم خوابگاهى بودن بپرسيم درباره خوابگاه ها.یه شرته دور هم میپوشیم
ی کاره بیا بگو ورژن دوعه منی دیگهنفس عمیق بکش : ))
ببین من ادمی بودم که خیلی زیاد اتو میکردم لباسامو. توی محیط خونه خیلی کسی این مورد توجهش نبود چون اساسا به من توجهی نمیکنن : ))
ولی توی خوابگاه بچهها اینو بهم گفتن و خب در ابتدا سخت بود ولی کم کم این عادت بد/وسواس گونه ترک شد و خب راضیم.
با عادتهای این چنینی یه مقدار خودت اذیت میشی در دراز مدت به نظر من ( جدای از محیط خوابگاه حتی و توی اجتماع صرفا)....
ولی نمیخوام به زور بگم باید عوضش کنی یا به فاک میری اینجوری تو خوابگاه یا هرچی... ولی خب سخت تره زندگی برات یکم : (
با این جوی که جامعه داره به سمتش میره، عجیب نیست. خدا رو شکر که فقط لفظی بود و کاری با کارایی که میکنم نداشتن.آخه عجیب بود واقعا
و دلم سوخته بود :)
اتاق ما بغل دستشویی بودو اما صف دستشویی و آینه اول صبح...
بله.ما هم خوابگاه نبوديم،ولى با دوستانمون كه بوديم براى هر پنج نفر يه ظرف بر مى داشتيم.نسل روغن نباتین دیگه. درستش اینه از دهن هم غذا برداریم. از طبیعت بودیم و به طبیعت برگردیم....
هر خوابگاه يك كارگاه انسان سازى.یه نیمچه ارزشی داشتیم جلوش هی میخوندیم تا اخوند کفن نشود این وطن وطن نشود. این ترم روش کار کنیم ادم سالم میدیم بیرون