قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع radiowavefm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
 
گیرند مردم دوستان نامهربان و مهربان
هرروز خاطر با یکی ما خود یکی داریم و بس
 
سعدیا خب وطن گرچه حدیثی ست صحیح
نتوان مرد به سختی که من اینجا زادم
______
گفتی مرا به خنده خوش باد روزگارت
کس بی تو خوش نباشد رو قصه ی دگر کن
___
ساقیا برخیز و در ده جام را
خاک برسر کن غم ایام را
___
برسرآنم که گر ز دست بر آید
دست به کاری زنم که غصه سرآید
____
 
آرامش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا
 
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی

هوشنگ ابتهاج
 
از آن پس که بسیار بردیم رنج
به رنج اندرون گرد کردیم گنج

شما را همان رنج پیشست و ناز
زمانی نشیب و زمانی فراز

چنین است کردار گردان سپهر
گهی درد پیش آرَدَت، گاه مهر


حکیم ابوالقاسم‌فردوسی*_*
 
چیست در زمزمه ی مبهم آب؟ / چیست در همهمه ی دلکش برگ؟ / چیست در بازی آن ابر سپید؟
روی این آبی آرام بلند / که تو را میبرد اینگونه به ژرفای خیال
*****
می تراود مهتاب
می درخشید شبتاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شکند....
 
آن یکی خر داشت پالانش نبود یافت پالان گرگ خر را در ربود کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
 
پول برق را باید بدهیم. پول آب را جدا
پول گاز را باید بدهیم
دوبله پارک نکنیم
و دیگر هیچ.....
 
آخرین ویرایش:
میگن در مجلسی به بیدل دهلوی گفتن یه بیت بگو که تا زنده‌ایم ادامه داشته باشه!(مثلا خواستن ادعای بیدل رو بخوابونن)
بیدل هم گفته:
به انگشت عصا هر دم اشارت می‌کند پیری
که مرگ اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا ...
 
بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت
که در عالم نمیداند کسی احوال فردا را
#جناب_سعدی :RedHeart
 
عشقت به دلم درآمد و شاد برفت
باز آمد و رخت خویش بنهاد و برفت
گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت



مولوی :RedHeart
 
دیرگاهی است
که افتاده ام از خویش به دور...
شاید این عید به دیدار خودم هم بروم



قیصر امین پور
 
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
*فریدون مشیری
 
آخرین ویرایش:
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید!
 
خلقی ترسان از عریانی
از بی رنگی، از بی نانی
خلقی خواب و
مستی گوید که هیچ و هیچ و هیچ
هر سو شیخ و هر سو عابد
خلقی ترسا، خلقی موبد
خلقی خواب و
مستی گوید که هیچ و هیچ و هیچ
 
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تن من عمر حسابش کردم

زندگی هنگامه ی فریادهاست
سرگذشت در گذشت یاد هاست
 
Back
بالا