• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تن من عمر حسابش کردم

زندگی هنگامه ی فریادهاست
سرگذشت در گذشت یاد هاست
 
نشسته ام به در نگاه میکنم
دریچه آه میکشد
تو از کدام راه میرسی؟
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
همین!
هوشنگ ابتهاج
 
تا تنور داغه، دو تا بیت کسوفی از صائب:

کسوفی هست دائم آفتاب زندگانی را
سیاهی لازم افتاده‌ست آب زندگانی را!


مصرع دوم اشاره به داستان آب زندگانی(آب حیات) داره که طبق افسانه‌ها در سرزمینی بوده که ظلمات بوده.

یه بیت اجتماعی‌تر:
برون آیند آخر روسیاهان بر ولی نعمت
کسوف آفتابِ بی‌زوال از ماه می‌باشد ...


اینم یه بیت نجومی دیگه:
ز خال گوشه‌ی ابروی یار می‌ترسم
ازین ستاره‌ی دنباله دار می‌ترسم
 
زندگی تنگنای ماتم بود
گل گلزار او همین غم بود
او گلی را به سینه من کاشت
که بهارش خزان نخواهد داشت.
فریدون مشیری
 
دهانت را می بویند...
مبادا كه گفته باشی "دوستت می دارم"
دلت را می بویند...
روزگار غریبی ست، نازنین

و عشق را
كنار تیرك راه بند
تازیانه می زنند.


احمد شاملو
 
حالمان بد نیست غم کم می‌خوریم
کم که نه هرروز کم کم می‌خوریم

آب می‌خواهم سرابم می‌دهند
عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند

خود نمی‌دانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب؟

خنجری بر قلب بیمارم زدند
بیگناهی بودم و دارم زدند

سنگ را بستند و سگ آزاد شد
یکشبه بی داد آمد داد شد

عشق آخر تیشه زد بر ریشه‌ام
تیشه زد بر ریشه اندیشه‌ام

عشق اگر این است مرتد می شوم
خوب اگر این است من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافرم دیگر مسلمانی بس است

در میان خلق سردر گم شدم
عاقبت آلوده مردم شدم

بعد از این با بی کسی خو می‌کنم
هر چه در دل داشتم رو می‌کنم

من نمی‌گویم دگر گفتن بس است
گفتن اما هیچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شیرین شاد باش
دست کم یک شب تو هم فریاد باش

نیستم از مردم خنجر به دست
بت پرستم بت پرستم بت پرست ...
 
نهفته‌ام به خموشی خیال روی تو را
مباد کز نفسم بشنوند بوی تو را
اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد
کشیده‌ایم در آغوش، آرزوی تو را
...
#حزین_لاهیجی
 
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
 
تو مگر دربدری خانه نداری ای بغض
همه شب سرزده مهمان گلویم هستی
...................
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
.................
جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهاد کش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
.................
 
گر که ریزد خون من آن دوست رو
پای کوبان جان بر افشانم بر او

رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند

چون جهند از دست خود دستی زنند
چون رهند از نقص خود رقصی کنند
 
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!

بی‌سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست

آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست

"فاضل نظری"
 
در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
 
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
*مولانا
 
خفته ها ! زنگ چیز خوبی نیست ..
شیشه ها ! سنگ چیز خوبی نیست ..
وصله ها را به من بچسبانید ..
به شما انگ چیز خوبی نیست ..
های ! عاشق نشو نمی دانی ..
که دل تنگ چیز خوبی نیست ..
کری از پیش یک سه تار گذشت ،
گفت : آهنگ چیز خوبی نیست ،
گفته بودی شهید یعنی چه ؟
پسرم ! جنگ چیز خوبی نیست ..
دکتر اللهیاری
کتاب عقاب قله پوشان

این دکلمه رو با صدای آقای کی مرام گوش بدید معرکه س 8-> :RedHeart
میلاد کی مرام-بازیگر
 
زاهدی بودم تو ترانه گویم کردی
هم صحبت باده و سبویم ‌کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
بازیچه ی کودکان کویم کردی

+مولوی
 
آها راستی شعر گرگ جناب فریدون مشیری بعد از شعرهای "بی تو مهتاب شبی..." و "بوی سبزه..." هم جالب و تامل برانگیزه!

...هر که گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته میشود انسان پاک
وان که با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پیدا میکند!...
 
ای در دل من میل و تمنا همه تو
واندر سر من مایه سودا همه تو

هر چند به روزگار در مینگرم
امروز همه تویی، امروز همه تویی، فردا همه تو ...


مولوی
 
چون ندانی دانش آهنگری
ریش و مو سوزد چو آنجا بگذری

در فرو بست آن زن و خر را کشید
شادمانه لاجرم کیفر چشید

مولانا
مثنوی معنوی_ دفتر پنجم
 
Back
بالا