• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

سخن ، بى تو مگر جاى شنیدن دارد ؟
نفس ، بى تو کجا ناى دمیدن دارد

علت کورى. یعقوب نبى معلوم است
شهر بى یار مگر ارزش دیدن دارد….
استاد شهریار:RedHeart:GreenHeart:RedHeart:GreenHeart8->
 
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قماری دیگر
"مولانا"
 
فرخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز
خبر از کوی تو می آوردم باد هنوز
در جوانی همه با یاد تو دلخوش بودم
پیرم و از تو همان ساخته با یاد هنوز
 
دل اگر می شکند

گل اگر می میرد

و اگر باغ به خود رنگ خزان می گیرد

همه هشدار به توست;

جان من سخت نگیر...

زندگی کوچ همین چلچله هاست

به همین زیبایی...

به همین کوتاهی...
 
انچه از سر گذشت شد سر گذشت
حیف بی دقت گذشت اما گذشت
تا که خواستیم یک دو روزی فکر کنیم
بر در خانه نوشتند در گذشت
 
جان دگرم بخش که آن جان که دادی
آنقدر خاک به سر ریخت ک تن شد..
_صائب_ :RedHeart
 
بر مرده دلان پند مده خویش میازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست

جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
 
به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیش‌تر از دل به کسی بستن بود
--
شیخی به زنی فاحشه گفتا: مستی.
هر لحظه به دام دگری پابستی؛
گفتا؛ شیخا، هر آن‌چه گویی هستم،
آیا تو چنان‌که می‌نمایی هستی؟

خیام
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
شیخی به زنی فاحشه گفتا: مستی.
هر لحظه به دام دگری پابستی؛
گفتا؛ شیخا، هر آن‌چه گویی هستم،
آیا تو چنان‌که می‌نمایی هستی؟

خیام
 
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
باباطاهر
 
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
 
عزیزا کاسهٔ چشمم سرایت
میان هردو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی تو
نشیند خار مژگانم بپایت
باز هم باباطاهر:RedHeart
 
رفت در ظلمت شب آن شب و شب های دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...

کوچه
فریدون مشیری
 
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پر خون شدم از من چرا رنجیده ای ؟

گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت
فردا بگیرم دامنت، از من چرا رنجیده ای ؟

من سعدی در گاه تو عاشق به روی ماه تو
هستیم نیکو خواه تو از من چرا رنجیده ای؟
سعدی :RedHeart
 
من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقیست
آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش...

فریدون مشیری
 
چ تاپیک قشنگی:)

مهتری گر ب کام شیر در است/شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز نعمت و جاه/یا چو مردانت مرگ رویاروی

^___^
 
Back
بالا