قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

[fatemeh.sh]

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست

سعدی

 

[boodika]

ای بی نشان محض..
نشان از که جویمت؟
عطار نیشابوری

 

[شانا]

گرد از رخ نازنین به آزرم افشان...کانهم رخ خوب نازنینی بوده است......#خیام#رباعی

 

[Nemesys]

چرا تو؟
تنها تو؟
چرا تنها تو از میان آدمیان ،
هندسه ی حیات مرا در هم می ریزی!
پا برهنه به جهان کوچکم وارد می شوی
در را می بندی و من
اعتراضی نمی کنم؟!
چرا تنها تو را دوست دارم
و می خواهم؟

نزار قبانی

 

[forest]

گفته بودی که چرا محو تماشای منی انقدر مات که یکدم مژه بر هم نزنی؟

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشمان تو قدر مژه بر هم زدنی

فریدون مشیری

 

[Nemesys]

ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت…
به خنده گفت كه حافظ برو!
كه پاى تو بست!؟

 

[Nemesys]

دلم‌گرفت که فهمید پشتِ در باز است
به طعنه بالِ مرا چون شکسته‌دید، نبست

حسین جنتی

 

[پسر مهربان]

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوش دلی گذارم یا نه

پر کن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم ، برآرم یا نه !

خیام

 

[(:TABASSOM:)]

شده آیا که نفهمی که چه مرگت شده است ؟
من دقیقا به همان حال دچارم امروز

 

[Liese]

پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟
تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟
[محمدعلی بهمنی]

 

[(:TABASSOM:)]

تو به تحریک فلک ، فتنه ی دوران منی
من به تصدیق نظر ، محو تماشای توام

#فروغي_بسطامي

 

[forest]

اغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمک های بود

مرحوم افشین یداللهی

 

[YasinMahdizadeh]

آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو،
بر درگه آن شهان نهادندی رو،
دیدیم که بر کنگره اش فاخته ای،
پیوسته همی گرفت که کوکو، کوکو!
« عمر خیام »

___________________________

ایهامی که توی « کوکو، کوکو » وجود داره خیلی جالبه، می تونه به صدای فاخته اشاره کنه و یا این که فاخته بگه : « اون همه شکوه و عظمت کجاست؟ »
​

 

[Iman.Mage]

همتم بدرقه‌ی راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

حافظ

 

[YaSm!nA]

باشد تو نیز بر جگرم خنجری بزن
با من دم از هوای کس دیگری بزن

پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت
روزی به آشیان من هم سری بزن

سجاد سامانی

 

[Nemesys]

تا قفس هست ...
مرا لذت آزادی نیست
هر کجا در همه آفاق
اسیری ست...
منم!

حسین جنتی

 

[فاطیما]

زندگی یعنی: یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست:
مثلا این خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر آن هفته.
سهراب سپهری

 

[صفر بتوان صفر]

چون چرخ بکام يک خردمند نگشت ..... خواهي تو فلک هفت شمر خواهي هشت

چون بايد مرد و آرزوها همه هشت ..... چه مور خورد بگور و چه گرگ بدشت

 

[فاطیما]

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
سهراب سپهری

 

[شکیبـآ]

ای جانَـک خندانم
من خویِ تو میدانم
تو خویِ شـکر داری
بالله که بخند ای جان

|مولانـآ|