سهیل ^^
کاربر فعال
- ارسالها
- 25
- امتیاز
- 464
- نام مرکز سمپاد
- علامه حلی2
- شهر
- تهـــران
- سال فارغ التحصیلی
- 1403
خوشحال شدم (=
اینترنت خونمون قطع شده بود رفتم کافینت خانمه گف قبول نشدی در آستانه سکته بود بعد گف قبول شدی.ب همه دبیرام زنگ زدم ب همه گفتم عین رنگ ندیده ها ولی بگم واسم خیییییلی مهم بود قبول شم چون ششم قبول نشده بودم و اون موقع کلی تلاش کرده بودم ابتدایی بودم ولی کلی ازمون و کلاس ثبت نام کرده بودم و روز خالی نداشتم و میگفتن دبیرا جز رتبه برترای شهر میشی و اصلا قبول نشدم و مجبور بودم متوسطه اول نمونه دولتی برم و درسا اون سه سال نمونه دولتی واسم تکراری بود و یسری دبیرا نمونه دولتی فکر میکردن من خیلی به سوادم مغرورم و میگفتن اگه تیزهوش بودی قبول میشدی و واقعا قلبم شکست اون موقع . و روز قبل ازمون ورودی متوسطه دوم چون یه تجربه بد از ششم داستم و چون ادم استرسی هستم کلی تب کردم حالم بد شد مامانم گف حق نداری بری ازمون بدی تا فردا سکته میزنی یادمه انقدر تب داشتم با شلوار نخی تو خونه که گشاد و خنک بود رفتم ازمون دادم. ک خدا رو شکر سکته نزدم نتیجه تلاش و حسرت پنجم تا نهم بالاخره جواب داد جز ۷ نفر قبولی بین ۴ شهر شدم کلی بم چسبید ک قبول شدم و ثابت کردم به یسری دبیرام که لیاقتش رو داشتم اینا ادعا یا غرور نبودن.چون رشته ریاضی زده بودم بابام خوشحال نشد انگار چیزی نشده چون دوست داشت که برم تجربی یکم تو ذوقم خورد اما چون کلی تبریک شنیدم سعی کردم فراموش کنم ولی تا الان فراموش نشد .و من یه دوست صمیمی دارم که اونم قبول شده بود ب من زنگ زد میترسیدم بگم قبول شدم ولی اون نشده اونم همین فکر رو داشت کلیییییی حرف زدیم تا تش برسیم ک قبول شدیم.و فرداش من و دوستم مهمون معلم ریاضی مون شدیم رفتیم پیکنیک.خودت رفتی تو سایت یا کسی بهت خبر داد؟
احساستون و عکسالعملتون اون لحظه چی بود؟
عکسالعمل مامان باباتون؟
من خودم دوستم بهم خبر داد
یه جورایی داشتم ذوق مرگ میشدم هی میپریدم بالا پاییین
مامان بابام اینجوری کردن:
یه جای دیگه هم گفتم که زوری امتحان سمپاد دادم میخاستم برم نمونه (چون مشترک بودن)پاسخ : وقتی فهمیدی تیز هوشان قبول شدی
چه جالب . من خودم می گم اشتباه شده . مامانو بابام از اول منو به زور فرستادن سر جلسه امتحان ...