- ارسالها
- 296
- امتیاز
- 2,196
- نام مرکز سمپاد
- بستان
- شهر
- یک
- سال فارغ التحصیلی
- 2002
پاسخ : اثبات یا نقیض وجود خدا
وقتى اين سرى تجربه ها زياد باشن و بعد از اون دعا و درست در زمان مناسب اتفاق بيفتن، نمى شه به اين سادگى ازشون گذشت.
دارى با مجهول جواب مى دى خب؛ من م مى تونستم بگم كه مثلاً بيگ بنگ يا آغاز حيات احتمالش خيلى زياده كه تصادفى نبوده باشه و خدا مستقيم درشون دست برده باشه، ولى بحث من كلاً درباره ناتوانى منطق در اثبات يا در نقض خداست.
من مى تونم همين حرف رو درباره خدا بزنم، ما مى تونيم درباره خدا بحث كنيم، مى تونيم باهاش ارتباط داشته باشيم و تا حد كمى بشناسيمش، ولى چون ازش محدودتريم، هيچ وقت نمى تونيم كامل دركش كنيم. دانشمندها هم دركش نكردن به نظرم، چون نمى تونن به درستى بگن كه اون بعد پنجم دقيقاً چى هست و چه فرقى با بعد چهارم داره.البته درک کردن یه مقدار با ملموس بودن فرق داره. همین که دانشمند های فیزیک میتونن تحلیلش کنن و باهاش کار کنن و بشناسنش نشون میده که خارج از ظرفیت ذهنی ما نیست. این مثالی که زدی، مشابهش ذرات داخل اتم و رفتارشون در سطح کوانتومی عه.
در کل اینکه این مفاهیم و رفتار ها برای ما ملموس نیست دلیل علمی مشخصی داره؛ مغز ما سیر تکاملی خاصی رو طی کرده تا به فرم فعلی در اومده که این سیر تکاملی مطابق با دنیایی که ما اطرافمون میبینیم پیش رفته، نه برای زندگی در ابعاد دنیای کوانتمی یا دنیایی که توی اون با ابعاد پنجم به بالا سر و کار داشته باشیم.
خداى حفره ها همه چبزاى مربوط بهش فيلتر بود، فردا مى بينمش و درباره ش نظر مى دم.خب ببین این مدل نتیجه گیری کردن ریسک خطاش به شدت بالاست. چرا؟ چون هر آدمی نسبت به حجم وسیع اتفاقاتی که اطرافش می افته و تعدد روابط و علت و معلول دور و نزدیکش، به اطلاعات بسیار کمی دسترسی داره، بنابراین ممکنه اتفاقاتی بیافته که از دید شخص خیلی نامحتمل و دور از ذهن باشه (شبیه معجزه یا یه جور لطف) در حالی که در واقعیت شاید محصول چند تا رابطه ی ساده ی علت و معلولی باشه که صرفا یه بخش هاییش از دید اون آدم پنهان بوده.
حالا اگر بیایم این خلاء اطلاعات و آگاهی از اتفاقات اطراف رو با نیرو های برتر و قدرت ای ماورایی بخوایم پر کنیم میشه مشابه داستان خدای حفره ها. (اگر لازمه توضیح بدم خدای حفره ها چیه)
وقتى اين سرى تجربه ها زياد باشن و بعد از اون دعا و درست در زمان مناسب اتفاق بيفتن، نمى شه به اين سادگى ازشون گذشت.
درسته كه چيزهاى زيادى اين طورى هستن، ولى تعدد اين اتفاقاته كه اثر اين عوامل خارجى رو زير سوال مى بره.به روح اعتقاد ندارم ولی این دسته از استدلال های عموما میره توی دسته ی همون خدای حفره ها، که بهش اشاره کردم.
مسئله اینه که چیز های خیلی زیادی هستن که مغز مارو به اشتباه میندازن و باعث میشن تعبیر های اشتباه از مشاهدات و پدیده ها به وجود بیاد.
این موضوع رو کتاب پندار خدا توی فصل سومش و قسمت برهان تجارب شخصی با مثال توضیح داده و کوتاه هم هست، برای فهم بهترش ارجاع میدم به این کتاب.[1]
این تجربه هایی که مد نظرته احتمالش خیلی زیاده که یه علتی مربوط به مغز داشته باشه که صرفا درست درک نشده و نمیدونیمش.
دارى با مجهول جواب مى دى خب؛ من م مى تونستم بگم كه مثلاً بيگ بنگ يا آغاز حيات احتمالش خيلى زياده كه تصادفى نبوده باشه و خدا مستقيم درشون دست برده باشه، ولى بحث من كلاً درباره ناتوانى منطق در اثبات يا در نقض خداست.