خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

همین الآن داشت فیلم ستایشو از شبکه 3 تکرار می کرد.
بعد من دیشب ندیده بودمش.
به بقیه اعضای خونواده گفتم:اِ این فیلمه چقدر شبیه ستایشه.هنر پیشه هاشم چقدر مثل اون انتخاب کرده!!!!!بسکه حالا ستایش خوبه دیگه میرن ازش تقلید هم می کنن!!!!
بقیه:خب این خود فیلم ستایشه دیگه!!!!!
من: :o :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Magnetic :
همین الآن داشت فیلم ستایشو از شبکه 3 تکرار می کرد.
بعد من دیشب ندیده بودمش.
به بقیه اعضای خونواده گفتم:اِ این فیلمه چقدر شبیه ستایشه.هنر پیشه هاشم چقدر مثل اون انتخاب کرده!!!!!بسکه حالا ستایش خوبه دیگه میرن ازش تقلید هم می کنن!!!!
بقیه:خب این خود فیلم ستایشه دیگه!!!!!
من: :o :o
تازه یه سوتیم دادن :))
بالاش واسه چند ثانیه نوشته بود زنده! :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز توی رادیو یه آقاهه ای داشت صحبت میکرد بعد گفت:
این برنامه ها رو در معرض دید کودکان و جوانان و نوجوانان و جوانان شون میذارن!
بعد تازه همین آقاهه از روز کودک رسید به ماهواره و بعدم رسید به انتخابات مجلس :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی میخواسته به یکی از فامیلامون که ناراحت بوده دلداری بده بعد گفته آقای فلانی اشکال نداره!بالاخره از این فرج تا اون فرج ستونیه! :-"
بعد اینو که داشت فامیلمون تعریف میکرد یکی از اون طرف گفت آره باو!اون یارو خیلی نُطُق میزنه!میخواست بگه تپق(املا؟)! :))
=))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سوتی از کتاب زبان انگلیسی 3 از انتشارات کانون (حالا نمیخواستم بگما) ;D:

Noan

تازه تو تیترش بود!!!
فقط چاپش مال یکی دو سال پیش بود.
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها بین سوتی هاش یه چند کلمه حرف هم میزنه
یه بار داشتیم تو خیابون راه میرفتیم
بعد دیدم داره هر هر میخنده
گفتم چی شده ؟ ;;)
گفت : این مغازه رو نگاه کن چه خالیه(دوچرخه فروشی) :))
منم هر چی نگاه میکنم با خودم میگم خدایا این کجاش خالیه :-?
میگم منظورت چیه دقیقا ؟ :-/
میگه یعنی به جز دوچرخه هیچی توش نیست ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر فیزیک یکی از بچه ها داشت حرف می زد!
بعد این معلمه وسط کلاس داد می زد میگف مینا مینا حرف نزن!.....مینا دِ با توام....میـــــــــــــــنــــــــــا!!!! X-(

مام که....مینا کیه خوب؟مینا نداریم!
اسم دختره رو اشتباه می گفت!
وااای من اصن نیم ساعت داشتم میخندیدم! :P
 
پاسخ : سوتی‌ها


آقا رفتم برا شیمی کنفرانس بدم ... جوگیر شدم در حد مرحوم استیو جابز تو معرفی ipad ;)) ... کل هواسم رو پرزنتیشن بود نزدیک بود از رو سکوی جلو تخته بیفتم پایین ;D همه زدن زیر خنده :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من الان 2 ساعته پای پی سی نشستم دریغ از یه آهنگ کلا خونه سوت و کوره
داداشم صدام میزنه میرم میگم چیه؟؟
میگه 2 ساعته داری میزنی و میرقصی پاشو دیگه
من: کی من؟ کی .... ;D
اون :-" اوه sorry هندزفری گوشم بود
من: :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

نمی دونم این سوتی محسوب میشه یا نه ولی به هر حال می نویسمش. ;D
امروز برام یه پارچ آبلیمو درست کرده بودن گذاشته بودن گوشه اتاقم.
هی بهم فشار میووردن که باید همشو بخوری تبت بیاد پایین.
مام بدمون میاد از آبلیمو. :-&
رفتم گوشه اتاق یه کاری بکنم پام خورد زیر پارچه............شوت شد یعنی......... =)) =))
تمام اتاقمو کشیدم به گند. >) >) >) >)
بعد اصلا هم به رو خودم نیووردم!!!!! ^#^ ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دوستم میخواست بگه سقط گفت سطق ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

مهمونمون تا ساعت 4 نصفه شب خونمون بود بعد وقتی میخواسته بره یکی از لنگه های کفش خودش رو پوشیده بود یکی از لنگه های کفش منو :))
شانس اوردم فرداش جمعه بود لنگه کفشم رو پس اوردن برام و گر نه باید با کفش لنگه به لنگه میرفتم مدرسه ;D

npcctu4qz9tt4cwx9a93.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم با بابام داشتن جدول حل میکردن
منم تو اتاقم داشتم درس میخوندم
صداشون تو اتاقه منم میومد
مامانم گفت منزل اذری کجاست؟ :-/
منم حواسم نبود گفتم اران :))
اخه فامیلی دوستم اذریه و اران میشینه
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ ورزشمون معلم ميخواست از چند نفر تست بسكت بگيره.به يكيشون گفت توپ توسبده برداريد تمرين كنيد منم الان ميام .بعد همين شخص ج داد :خانم گفتيدحلقه كجاست؟!
معلم ورزش كلي بش نگا كرد بعد پرسيد يعني چي؟ گفت:الان خودتون گفتيد حلقه رو برداريد.!
معلم:دلبندم گفتم توپ نه حلقه!!:-D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز تو مدرسه با چه عجله ای رفتیم توی حیاط که یه متنی رو پاک نویس کنیم رفتیم نشستیم اونجا تازه دیدیم چک نویس رو نیوردیم (:| (:| (:| (:| :-w :-w :-w
 
پاسخ : سوتی‌ها

منتظر اژانس بودم
بعد یکی در زد.یک بچه ای توپش افتاده بود تو حیاطمون
مامانم میگه اژانسه؟؟
گفتم نه یک پسررس میگه اژانسم افتاده تو حیاطتون!!!!!!!!!!!
===========
اونروز مامانم میگه امام حسین دوتا دختر داشت
علی اکبر و علی اصغر :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

در راستای سفر قم با مدرسه ... ! :-"
نشسته بودیم تو صحن ، یه پیرزنه کنارمون بود ! بعد به دوستم یه شماره داد گفت با گوشی خودت بگیر من حرف بزنم که دیگه نخوام برم کارت تلفن بگیرم ! :-"
حالا بگذریم که دوستم بنده خدا جونش بالا اومد به خاطر شارژُاینا ! ;D
بعد شماررو گرفتیم طرف برداشته پیرزنه :
" ســـلـــام ســحـــر جــــون ! ئه ئه ! ببخشید ! ایمان جون توئی مادر ؟! وااااای ! حسین چطوری ؟؟! "
ینی دقیقا همینجوری ـآ ! :))
من نمیدونم مشکل تشخیص صدا داشت بنده خدا ، مشکل شنوایی داشت ... چی داشت ! ;D
ما قشنگ اینجوری =)) بودیم !!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز جشن بود. بعد من و دوستام هي دست ميزديم و اينا... اون خانومه كه داشت ميخوند گفت خوب ديگه حالا همه دستاتون رو بگيرين بالا دعا كنيم. من تيكه ي دومش رو نشنيدم دستام رو گرفتم بالا شروع كردم به دست زدن! همه ساكت بودن يه دفعه برگشتن سمت من!!!
 
Back
بالا