خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

جک قشنگیه ، تا آخر بخونید ؛ امیدوارم خوشتون بیاد ;D

d2ahmad111.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دوستم میگه که تلفن سیارِ رُ گم کرده بودیم...
بعد من پرسیدم:"سیاره؟کیه؟اسمه دختره یا پسر؟" :-" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز 1 تا3 دين وزندگي داشتيم (:| معلممون داشت از يكي از بچه ها درس ميپرسيد :-ss
هم كلاسيِ منم تا ميتونست سوتي داد: :-"
گفت:
هر چه پيش آيد باد آيد[size=10pt] :))
به جاي تعقل هم گفت [size=12pt]تعرق[size=10pt] =))
[/size][/size][/size]
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديدين در هاي زندان يه مستطيل دارن كه از توش بهشون غذا و اينا ميدن
در هاي كلاساي ما همينجوري هست با اين تفاوت كه از اين مستطيل ها 2 تا داره يكي بالاي در يكي پايين در
اون بالايي شيشه داره اون پاييني نداره!

ما 45دقيقه آخر بيكار بوديم
4-5نفري از بچه هامون رفتن دمه كلاس تجربيا خوابيده بودن رو زمين از اون پنجره زيري شكلك در مياوردن واسه بچه ها!2-3 نفرم چسبيده بودن به شيشه ي پنجره يالايي :))
بعد يهو معلمشون در كلاسو باز كرد :)) :)) :))

انقد باحال بود صحنه....
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو آزمایشگاه شیمی داشتم با معلم شیمیمون حرف میزدم،
گفتم: اینا که تو بَشَر ریختین...وای ببخشید بِشِر :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پیش معلم دینیمون گفت: می دونید که نیوتون هم از اون خداپرست های دو آتیشه بوده.
بعد خرخون ترین بچه ی کلاسمون گفت: اَ اَ اَ اَ ....... یعنی اتش پرست بوده. (:-? )
 
پاسخ : سوتی‌ها

باو! دیروز نشسته بودیم سرِزنگِ انشا ؛ بعد یهو گوشیم زنگ خورد. نگاه کردم می بینم نادیا ـه ( دوستم ، مستقر در نیمکتِ جلویِ من ! :-L )
حالا منم سرم ُ آوردم پایین ،برداشتم می گم سلام ! ( در حینِ تمامِ این اتفاقات ، معلّم سرِ کلاس بود! ) نادیا : کم پیدایی !؟ :> حالا با اون حرف زدم (کلا" مُد شده تو کلاس زنگ می زنیم به هم! :)) )جوابِ اس هایِ دوستم ( یکی که خودش هم سرِ کلاس بود! ) رو دادم ، بعد دیدم میزم شلوغه ، اعصابم خورد شد ، یهو گوشی ُ با کمالِ آرامش گذاشتم رو میز ، شروع کردم به جمع کردنِ کتاب ـا! حالا می بینم نیکا ازون وَرِ کلاس هی داره اشاره می کنه به میزم ُ بالا سرم. می بینم که بعله ! معلّم ـه در رفت ُ آمد ـه ، منم گوشیم رو میزِ ! حالا خنده ـم ـم گرفته از قیافه یِ نیکا ! اصن وضعیتی بود !!!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از kousar73 :
امروز 1 تا3 دين وزندگي داشتيم (:| معلممون داشت از يكي از بچه ها درس ميپرسيد :-ss
هم كلاسيِ منم تا ميتونست سوتي داد: :-"
گفت:
هر چه پيش آيد باد آيد[size=10pt] :))
به جاي تعقل هم گفت [size=12pt]تعرق[size=10pt] =))
[/size][/size][/size]
خیلی نامردی کوثر من میخواستم اینو بنویسم... :|
درضمن تعرق نگفت گفت تعلق... ;D
(اَه... چقد بده، ما تو سمپادیام باهم رقابت داریم هرکی زودتر بیاد زودتر سوتیارو مینویسه... :| دیگه تا برسم خونه دیر میشه،فکر کنم اگه بخوام سوتیای مدرسه رو بنویسم باید زنگ تفریح بیام... ;) ;D )
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز تو کلاس دینی بودیم بعد یکی از بچه ها یه چیزی گفت که معلوم نبود درسته یا غلط معلممون هم گفت اگه راست گفتی رو دو تا تخم بالا اگه دروغ گفتی به .........
 
پاسخ : سوتی‌ها



تو كتاب تاريخ درس دوم يه تيكه نوشته: دفع فتنه ي سالار در خراسان

من از روش خونده بودم بعد داشتم بلند بلند براي خودم توضيح ميدادم.
رسيد به اين جمله گفتم:
دفع فتنه ي سالار در خُرِِ ِستان(khorestan)

خب چون بلند ميگفتم و خودم ميشنيدم ( ;D ) احساس كردم كلمش يه جوريه!اصلا نفهميدم چشه فقط حس كردم يه جوريش هست( :)) )
بعد از يك رشته تاءملات عميق به اين نتيجه رسيدم كه اصل كلمه خراسان بوده! ;D ;D

اين اتفاق تاريخي همين الان افتاد:دي
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوم دبیرستان تو مدرسه مون نمایشگاه داشتیم...
من مسئول غرفه ی ربوکاپ بودم روی پرژکتور یه بازی فوتبال(شبیه سازی دو بعدی) نشون میدادیم منم در موردش توضیح میدادم....
روز اول یا دوم نمایشگاه بود و دو سه نفر اومده بودن پیش من و من هم داشتم توضیح میدادم، یکی یه سوال پرسید برگشتم سمت کامپیوتر تا جوابو بهش نشون بدم حدود 20 ثانیه ای طول کشید و در این مدت هم داشتم به حرف زدن ادامه میدادم؛ کارم با کامپیوتر تموم شد برگشتم دیدم.......
دیدم یه چیزی حدودا به اندازه ی یه نصفه مدرسه، دختر اونجا جمع شده بود یک لحظه کپ کردم تا حالا این همه دخترو یه جا ندیده بودم و نتونستم ادامه بدم و گفتم: "خب....... همین ...دیگه.....همین بود.... سوالی ندارید بفرمایید بخش بعد..... 8-|" وقتی رفتن دوستام اونجا از خنده ترکیدند =)) =)) =)) =))
هنوزم دارن این جریانو برای دیگران تعریف میکنن.... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی یکی از بچه های سمپادیا تو تاپیک عکس کارتونی:
http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,83431.0/topicseen.html

inam manam ;D
kope xodame ;D ;D]

به جای لینک تصویر،لینک صفحه اول تاپیکو داده!!!!! :)) :)) =)) =))
پ.ن:اسم نبردم که کسی دلخور نشه. :)
 
پاسخ : سوتی‌ها

من دوساله که دارم سوتی های باحال دبیرارو جمع میکنم. اولای سال پیش بود دبیرجغرافی رو خیلی اذیت کردیم خیلییییییییییییییییی.دیگه خیلی داغ کرد پاشدکنارتریبون وایستادهرچی به دهنش اومدبه ما گفت.انقدترسیده بودیم که زبونمون بند اومده بود همه پراسترس بودیم وتیریپ بچه خوب و حرف گوش کن که یکی از بچه ها باپاهای لرزونش اجازه گرفت پاشد گفت: خخخخاااانوم من از طرف شما ازبچه ها عذرخواهی میکنم!(گرفتین ک برعکس گفت؟)یه دفعه کلاس منفجرشد :))تاآخرسال دیگه دبیرکاربه کارمون نداشت ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا با عرض معذرت شديد خدمت دوست عزيزمون( ;D )

ديدين تو مسابقه هاي گاو بازي وقتي گاوه ميواد شرو كنه به حركت، همونطور كه ساكن هست سر جاش پاشو با چه حالتي رو زمين ميكشه!؟يه جورايي اوج ميگيره بعد يهو حمله ميكنه
ما پارسال امتحان دو داشتيم!بايد دور زمين بسكت 3 دور ميرفتيم
يكي از بچه ها وايساد رو نقطه شرو!خانوم شرو كرد بشمره از 1 تا 3
اين دوست ما دقيقا به همون حالت داش پاشو ميكشيد رو زمين خودش هم يكم به طرف جلو خم شده بود...
اصلا يه صحنه اي بود :)) :))


با تشكر از حركتش! ( ;D :)) ;D )
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو یه تمرین از کتاب آمارمون نوشته:میزان درآمد دانشجویان شاغل به کار:)) :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

پریروز داداشم تلفنُ برداشته بود بعد خانمه شماره رُ اشتباه گرفته بود بعد گفت که ببخشید شرمنده قصد مزاحمت نداشتم...
بعد داداشم میگه:نه بابا این چه حرفیه شما مراحمین...خوشحال شدم،امری نیست؟
ینی بدبخت از بس این جملاتُ تکرار کرده دیگه نمیتونه نگه!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز به دوستم میگم چقد خری :دی
میگه تازه بابامو ندیدی :))

----

چه آدمایی پیدا میشن :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلممون اومد بره در بسته بود...گفتم صبر کنید من باز میکنم B-)
رفتم دیدم قفله....
1دره سرایدارو زدم بعد از دقایقی ....اومده میگه بابام تو سالنه X_X
2 رفتم تو سالن میگن طبقه دومه.. X_X
رفتم 3طبقه دوم....نه!طبقه سومه! X_X
4 آقای....در قفله!.....
-الان میام.... :-ss 5 دقیقه بعد.....دارین میاین؟ :-w نه!در که قفل نیست!
~X( ~X( ~X(خودم قفلو دیدم....!
نه قفل نیست... X_X X_X X_X

X_X X_X X_X

رفتم دیدم قفله فقط به در بوده....در باز بود... ;D ;D

آبروم رفت :(
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو تاکسی نشستم یه خانوم هم پیشم نشسته ...زن خواست بگه سر اون بریدگی نگه دارین برگشت گفت:
سر اون شکستگی نگه دارین
:)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم با دختر داییم سر خوشگلی کل کل میکردم و میخواستم بهش بفهمونم خوشگله ، حواسم نبود ، بهش گفتم تو جقد شبیه انتیشتینی :))
بیچاره سرخ شد :دی
 
Back
بالا