خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

ی بار داداشم داش فیلم نگا میکرد میخواستم اذیتش کنم گفتم وای حسین گوشام نمیشنوه(خیلی طبیعی)
گف چی؟
من:گوشام نمیشنوه
گف الان چی رو چطوری شنیدی پس؟
من:تفی بر دیوار نمایان شدم=))



ی جایی رفته بودیم با همین داداشم
بعد گشنه بودیم رفتیم پیشه دس فروشه میخواستیم بگیم ازون کوفته برنجیا داداشم هنگ کرده بود گف سیرکل رایس N0 N0 رایس کروی ...
منم به صورت =))
دس فروشه گف اوکی ، ک..ری
داداشم برگش گف سارا گفتم نخند نگا اصابش خورد شد داره فوش میده بریم
بعد دیدیم کوفته برنجی داد بمون فهمیدیم به کوفته برنجی میگن چی چی ک...ری=))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اومدم بگم مجموعه ی مجموعه ی تهی گفتم رادیکال Q :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم زنگ زد خونه ما طبق معمول مامانمو با من اشتبا گرفت
مامانم: الو؟
شجا با عصبانيت: الو و زهرماااااار!! تو خ...
مامانم: جانم؟!!!
مامانم ديگه حتىالامكان تلفن ج نميده!
 
پاسخ : سوتی‌ها

كلاس زبان بوديم
يكي از بچه ها داشت از روي يه جمله ميخوند
جملش اين بود:
dishonest or unfair behavior...
كلمه اول همينجوري نوشته بود سر هم!
طرف خوند: ديشُنِست!
بعد تيچر گفت: X_X ها؟!؟!؟!
اين ديس آنِست هست :|-----------> dis honest

تيچر در ادامه:
يه ترمي يه جمله بود
I shall go
يكي از بچه ها داشته ميخونده گفته : آي اِسهال گُ ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D
;D ;D ;D ;D ;D

تو كلاس تا اخر داشتيم ميخنديديم!ولي اينجا نوشتنش خيلي خوشگل نشد!اما خدايي خيلي باحال بود :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه فیلم داشتیم نگاه میکردیم محمد رضا گلزار توش بازی میکرد

بعد مامانم گفت : شنیدم محمد رضا گلزار رفته خارج !! :-"

بعد خواهرم گفت : کی گفته محمد رضا رفته گلزار ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز معلم شیمی (لانولین :)) ) اونایی که پروژه شیمی دارن دیر اومده بود ...
بعد مدیرمون از بچه ها میپرسه شما شمارشونو حفظید؟؟
یکی یه شماره ای میگه بعد میبینن که این یه رقم کم داره ....
بعد یکی دیگه اون پشت از گوشیش شمارشو میبینه و میگه ....

مدیرمون : کدومتون گوشی آوردین ؟؟؟ :-w :-w
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو اردوی قم ( کلا این اردو بساط زیاد داشت ! ) با حدود ده نفر از بچه ها یه جا بودیمُ دنبال گروهُ معلما می گشتیم !
بعد قرار شد زنگ بزنیم به مسئولا پیداشون کنیم !
یکی از بچه ها زنگ زد ، بعد هی میگفت الو الو ... بعد صدا نمیرسید !
اون یکیم بنده خدا کلا با خودش درگیر بود ، هی زنگ میزد به یکی از مسئولا میگف اشغال ـه ! هی ـَم همه داشتیم فحش میدادیم به این مسئولا که : واقعا فک نمیکنن نباید گوشیاشون اشغال باشه تو این شرایط ؟! X-(
بعد برگشتم به اون که میگفت اشغاله گفتم : به کی زنگ میزنی حالا ؟!
گفت آزاد !
بعد معلوم شد اون که زنگ زده بوده ُ صدای معلممونُ نمیشنیده ـَم به همون زنگ زده بوده !! ;D
ینی پتُ مته به تمام معنا ! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز یکی از بچه ها تو کلاس زبان خواست واسه شجاع یه جمله بسازه برگشت گفت:
رستم مرد شجاعی در کتاب سعدی [size=8pt][/size]است
معلممون یهو :o :o شد
=)) =)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم عربيمون يه فعل پرسيد از يكي از بچـه كه ظاهرا بايـد متكلم وحده مي بود ;D بعد اون بچه هه صيغه ي متكلم مع الغير فعل رو گفـت !
بعد معلم عربي : چـند نفريد ؟ :-L
بعد هليا از اون طرف : 32 تاييم ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو پیست خوردم زمین پام خیلی درد میکرد داداشم با سرعت نور که چه عرض کنم شایدم بیشتر منو رسوند بیمارستان ;;) ;;)
بعد دکتره بعد اینکه دیده میگه باید ازش عکس بگیرین :-ss :-ss
داداشـــــــم با اضطرابی توصیف ناپذیر گفت: 3 در 4 ؟؟؟؟؟؟؟ =)) =)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه پاكت سيب سرخ كرده+ يه ليوان نوشابه جلو دستم بود
داشتم صفحه كامپيوتر رو نگاه ميكردم در عين حال سيب برميداشتم و نوشابه هم ميخوردم
حواسم نبود دستمو بجاي پاكت كردم تو ليوان نوشابم:دي ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

اسم تاپیک «جک لندن» رو اون پایین سایت دیدم...
بعد تا 5دیقه داشتم فک میکردم، جُک ِ لَندَن دیگه چیه :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

من نمیدونستم تو داستانه بابا لنگ دراز دقیقا چی شده و اینا

به مامانم گفتم این بابا لنگ دراز قدش ۲ بوده دیگه ،آره؟
مامانم کپ کرد گف خاک تو سرت،جودی سایه باباه رو دراز میدیده
قدش بلند نبوده


=))خودم غش کرده بودم بخدا
 
پاسخ : سوتی‌ها

اولين جلسه هندسه ٢ بود بعد مام ٢ زنگ پشت سر هم داشتيم

خلاصه زنوز (اسم معلممون زنوزاده ست بهش ميگن زنوز) اومد سر كلاس و شروع كرد از پايه درس دادن

همه خوابشون گرفته بود له له!

آخراي زنگ بود ديدم كيفش رو بست رفت از كلاس بيرون

منم سريع پريدم وسط كلاس رو به بچه ها:

چقد چرت گفت! چقد چرت گفت!

يه دفه ديدم همه ساكت دارن نگام ميكنن!

بعد يكي از بچه ها به آخر كلاس اشاره كرد

ديدم بعله! زنوز ته كلاس نشسته داره نگام ميكنه!

- آره داشتم ميگفتم! چقد چرت گفت ديروز اون يارو! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب برادرم می خواست بهم (به صورت کاملا ادبی ;D) بگه:تو که اصلا خارج از باغ هستی،گفت:تو که اصلا خارج از گود هستی!!!!! =))(بسکه این ملت میشینن 20:30 نگاه می کنن ;D).
 
پاسخ : سوتی‌ها

نام کتاب جدید پیشا : دیفرانگیل = دیفرانسیل و انتگرال
 
پاسخ : سوتی‌ها

یعنی فکر کنم سوتی از این بزرگتر نباشه... :)) :)) =)) =))
این کاغذیو که تو عکس میبینینو زدن بولتن در ورودی مدرسه...اگه فلشم دنبال کنیم میرسیم به ابدارخــــــــــــــــــــــــــــــــانه =)) =))
http://up7.iranblog.com/images/8v93kckbosy4smxlxz18.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتیای امروز صب تو مدرسه:

* ریحانه در جدی ترین حالت ممکن: بله همون طور که میدونین در محبث شیمی 3... :-" ;D

* چن دقه بعد تو جلسه همایش یکی اومد بگه نه فونت B Koodak خوب نی، بعد به جای د گف ن...حالا آروم گف فقط من شنیدم...هی من بخند ریحانه چپ چپ نگا میکنه... :))

* یه دختره خودشیرین تو کلاسمون هس، امروز اومد به حساب خودش از دبیر زبان فارسی اشکال بگیره، خواس مثال بزنه بعد گف مثلن تو جمله:"معلم در کلاس درس ، داد..."
حالا ماها ته کلاس داریم از خنده میمیریم این همچنان به خودشیرینی ادامه میده...

اصن امروز صب خعلی باحال بود... :))

* راسی راسی سوتی ریحانه تو وویس: "سمپادیا عضوی از بچه هاس...!"
سارا: دقیقن کجای بچه ها؟ :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

مبینا اینو تو نبودی
ی بنده خدایی خواس بگه پادکست گف پادسکت‎ padaskt‏ =))

بی کودک بزن
نه، بی کو*ک نزن=))
من از خنده نفسم بالا نمیومد
 
پاسخ : سوتی‌ها

اقا چند وقت پیش خونه ی خالم اینا بودیم بعد پسر خالم که 6 سالشه و خیلیم شلوغه برگشت پرسید: گیسو من چه جوری بدنیا اومدم؟
داداشه منم برگشت گفت:بابات خر شد با مامانت ازدواج کرد ...مامانتم خر شد عاشق بابات شد بعد خر تو خر شد تو کره خر بدنیا اومدی
[size=8pt]اصلا مجلس خورد بهم ...خالمو شوهرخالم :o :o
ما هم :)) :)) =)) =))
[/size]
 
Back
بالا