خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

شب بود و خورشید به روشنی میدرخشید؛پیرمردی جوان یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود! :-" :-" =)) :-??
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از farnazy :
شب بود و خورشید به روشنی میدرخشید؛پیرمردی جوان یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود! :-" :-" =)) :-??
یه لذتی داره کپی پیست وقتی کسی نفهمه :)
الان یه اس ام اس مال عهد مامان بزرگ ، شوهر عمّه شاه اسماعیل رو برداشتی گذاشتی اینجا :دی
---
یه سوتی دادم خفن :دی
یه بار میخواستم بگم به دوستم ، زنداییه من فلان ، گفتم شوهر دایی من فلان :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم رسید خونه ، (برق اتاقشون خاموش بود) دید پنکه روشنه و به قول خودش مثه هلکوپتر داره میچرخه ، منم دید که تو اتاق خودمم ، یهو داد و بیداد که آ آ آ آ ی اون علیه بیشعور باز رفته لخت تو اتاق ما خوابیده با اون پنکه ... (لخت یعنی تی شرت نپوشیده فقط :دی) بعد همینجوری دوان دوان به سمت اتاق و غر غر ... پنکه رو خاموش کرد و برگشت تو اتاق من که این چیزایی که خریده رو بگه و اینا ، بعد من دقت کردم دیدم چیزی نگفت و به کارش ادامه داد ، گفتم مامان علی رفته باشگاها ! خونه نیست :دی
پس اون کیه تو اتاق ما خوابیده ؟
هیشکی ، کسی نیست که !
ئه ؟! خب من چه میدونم تاریک بود ندیدم !!! :))

=))) کلا" خیلی حال میکنم با استدلالا و رفتارش ...
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از بیگـــانه! :
من با آخرین ولوم صدام:بابا.....بابا!
بابام:هان؟
من با ولوم بلند تر:صدات میزنن از بیرون!
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند تا سوتی تو همین امروز دادم.

مامانم بهم گفت برو دَم باریکو بیار.
بعد من به این حالت: :)):دَم باریک چیه؟دُم باریک!!!!!
بعد از 5 دقیقه تازه فهمیدم چه سوتی ای دادم. ;D

-------------------------
دوستم دیر کرد برا نماز جماعت.
یکی ازم پرسید:پس احمد کوش؟
من:لابد عذر شرعی داره!!!!! :-" :-" ;D X_X
=))

-------------------------
به مامانم می خواستم بگم لیوانو بده به من،گفتم دستمو بده به من!!!!! 8-}

-------------------------
می خواستم بگم عید قربان و غدیر کی هستن،گفتم عید قربان و سعید کی هستن!!!!! =))

-------------------------
خالم خارج زندگی می کنه.
امشب خونمون بود.
بعد 6 سال منو دیده بهم میگه:ماشاا... مرد شدی!
من:ممنونم،شما هم همین طور!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر فیزیکمون یه آقاهست...بعد اونروز دوستم میخواست بهش بگه :ببخشید آقا...گفت ببخشید بابا (:|
-----
همین دبیر فیزیکمون وقتی میخواد یه چیزی بگه یادش میره میگه این "چی میشه"یا مثلا" " چی میکنیم"...به صورت سوالی نمیگه ها!جمله کاملا" خبریه ;D
بعد امروز گفت تو دانشگاه دختر پسره اونطرف وایساده بودن چی میکردن ;D(میخواست بگه صحبت میکردن ;D)
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم با قیافه شبیه question mark اومد تو خونه رو به مامانم گفت: مامان مریم ملکشاهی فامیلیش چی بود؟ :-?
من: :))
مامان: خدا پسرمو شفا بده [-o<
 
پاسخ : سوتی‌ها

سرکلاس داشتیم بحث میکردیم...بعد معلممون یه سوال از ییکی پرسید...همون موقع من هندزفریو گذاشتم تو گوش... :-"
بعد دیدم انگار طرف نمیفهمه..هی معلم میگه هی نمیفهمه یچی دیگه جواب میده..
(بعد دیدین وقتی هنزفری تو گوشه آدم چون خودش صدا خودشو نمیشنوه فک میکنه بقیه هم نمیشنون ;D)
(سرکلاس فارسی ممنوعه)
منم در این قسمت شروع کردم بلند بلند واسش فارسی ترجمه کردن.... :-"
بعد همه انگار دارن نگام میکنن... #-o
معلم :-L
من X_X :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

من یه بار یه سوتی دادم فجیع
نوروز امسال بود عروسی پسرخاله م، مراسما تموم شده بود و همینطوری بره یه مهمونی خودمونی خونه خاله م دعوت بودیم رسیدیم خونه خاله م من رفتم تو، تو سالن چنتا از فامیلای خودمون و چنتا از فامیلای عروس نشسته بودن منم کپ کردم :-?? اصلا فک نمیکردم فامیلای عروسم اومده باشن بعد یه لحظه واستادم بعد رفتم جلو با همه ی فامیلای خودمون دست دادم فامیلای عروسم که یکی درمیون و دوتا درمیون فامیلای ما نشسته بودن اصلا مو، دست ندادم بعد ردیف که تموم شد تازه فهمیدم چه گندی زده م X_X :-[ #-oاومدم ماسمالی کنم از اول شروع کردم با فامیلای عروس دست دادم :) :)) :))
برادر عروس که اونطرف نشسته بود و شاهد همه ی این ماجرا بود انقدر تعجب کرد دهنش وا موند :-?
منم سریع رفتم تو اتاق تا چندساعت بعد موقع شام بیرون نیومدم =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تجربيامون كلاس ژنتيك داشتن
يه جمله بوده: از اميزش فردي با ژن ناخالص و فردي با ژن نا معلوم چند درصد احتمال دارد...
يكي از بچه ها داشته از روش ميخونده بد ديده كلمه رو!گفته:
از آميزش مردي با ژن ناخالص و مردي با ژن نامعلوم....
:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما همین 4 ساعت پیش بود داشتیم آهنگ غیر مجاز می خوندیم :-$ در هم که قفل نبود جای چیز داره آهنگ معاون محترم وارد شد X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام میخواس بگه لامپ کم مصرف، گفت یه بار مصرف :)) =))

دیروز یه مشاور تحصیلی داشت خیلی جدی سخنرانی میکرد و اینا،
بعد گفت: گول ِ نمره های بدی که میخورید رو نگیرید :دی :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

با کلی ذوق و شوق احساس خرخونی شدید اومدم تو سایت کانون یه سوال زیستو به عنوان اشتباه با هزار دلیل و برهان گفتم تازه به مامان اینا هم گفتم که کلی افتخار کنن به دخترشون ;D
امروز اس داده برو پیگیری کن جوابش اومده
میرم تو سایت با قیافه اینجوری: :>
میبینم نوشته اشکال وارد نیست
الان دقیقا اینجوریم: :-" ;D
مامان: :-< خدایا اون از پسرم اینم از دخترم :-< :|
پ ن: زیاد شبیه سوتی نیست ولی خنده داره
قضیه داداشم پیج قبلیه:دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ریاضی یکی از بچه هارو برای حل مسئله به پای تخته احضار میکنه... .

از اونجایی که کنار تخته های ما سکو داره پسره پاش گیر میکنه و میفته زمین... .

بعد همین طور که همه دارن بهش میخندن و یکی دو ثانیه بعد از افتادن با صدای بلند میگه "f....k"

و دقیقا همین لحظه صدای خنده بچه ها قطع میشه و ... .
 
پاسخ : سوتی‌ها

به یه بنده خدایی داشتم میگفتم بهت میخوره تهرانی باشی
میگه چرا ؟
میگم آخه افکارت تهرانیه :))
---
افکار تهرانی داریم ؟ B-)
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا یکی هست تو مدرسه ی ما ، پیشه ، بعد کپیه محسن یگانس ! ;D 8-^
من داشتم به دوستام نشونش میدادم به حالته 8-^ !
بعد یهو متوجه این شدم که دماغش کـــپــــیــــه محسن یگانس واقعا !!
بعد داشتم به بچه ها میگفتم " وااااااااااای دمـــاغــشـ ... " :o
بعد یهو دیدم اینجوری ^-^ داره نگام میکنه !
فک کرده بود داریم مسخرش میکنیم بنده خدا ! ;D
یه ضایه بازی ای شد ـا ... ! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس زبان فارسی یکی از بچه ها میخواست یه جمله مثال بزنه گفت :

کبوتری با تانک ...(همه ی بچه ها زدن زیر خنده نتونست ادامه بده) ;D

بعد اومده توجیح کنه میگه من منظورم پرنده بوده ، اصلا مگه شتر مرغ پرنده نیست ؟!(سوتی اندر سوتی) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز حسابان داشتیم... معلمه بهمون 3تا برگه تست داد و 10تا سوال مشخص کرد و گفت تو 20min باید بزنیم.. منم از سوال 1 شروع کردم به حل کردن.. به سوال 6 که رسیدم خانم اومد بالاسرم یه نگاه به من کرد یه نگاه به بچه ها، یهو گفت: "چه خِریَه..!!!! " ;D گفتم چرا؟مگه چی شده؟ من که تقلب نکردم..!!! :-s گفت واسه همین میگم دیگه... اگه یه دنگاه انداخته بودی به برگه کناریت می فهمیدی باید سوال 11 تا 20 رو حل کنی نه 1 تا 10 رو..!!!!! :|
خدایی خیلی آدم میسوزه وقتی بیشتر سوالارو حل کرده بفهمه اشتباست..!!! 3تا سوالارو بیشتر نرسیدم بزنم...!!! :| :(
 
پاسخ : سوتی‌ها

تجربیامون ورزش داشتن.. بعد معلمه بهشون گفته بیاین تو رختکن کارتون دارم... چندتا از بچه ها نرفتن،اونم درو قفل کرده و شروع کرده براشون منفی گذاشتن... :)) حالا تو اون شلوغی یکی از بچه هایی که تو رختکن بوده ( x ) فکر کرده داره برا اونایی که هستن مثبت میذاره از اون عقب داد میزده: خانم برا xام بذار .... هیچی دیگه معلمه فکر کرده داره اسم اونارو میگه براش منفی گذاشته... :)) =))
تجربین دیگه... ;) :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز رفتم حموم تو حموم نصف ریشامو زدم گفتم باشه بقیشو تو خونه با ماشین میزنم(دقیق نصف صورتمو)
بعد که از حموم اومدم بیرون یادم رفت :-\و با همون وضعیت رفتم کلاس زبان کسی نفهمید فقط به یکی از دوستام گفتم :-$
معلم گفت پنج دقه به شیش بهم بگین چون من شیش کلاس بعدیم شروع میشه برم یه چایی بخورم
من گفتم خب باخودت فلاکس چای میاوردی ;D خندش گرفت اومد مثلا لپمو بگیره یهو دوستم گفت اقا این لپشو بگیر ریش نداره [-(
یه لحظه کلاس ساکت شد و به من نگاه میکردن بعد ناگهان کلاس از خنده بچه ها منفجر شد =))
 
Back
بالا