خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یکی از بچه ها گرمش بود,بعد به معلممون گفت میشه در کلاسو باز کنم? معلمه پرسید خوب چرا پنجره رو باز نمیکنی?!گفت آخه بچه ها نمیذارن میگن سرده
یهو یکی از بچه ها که زیر پنجره بود (پنجره باز بود) گفت :" پس این عمه ی منه که اینجا بازه?!?!" دو ثانیه نگاه کرد بعد فهمید چی گفته!!! ما ها همه زیر میز یه این شکل ===> =)) =)) =))
خود دختره : X_X :-[
=====================================================
تو سرویس بودیم یه آمبولانس آژیر کشون رد شد,یکی از دوستان گفت:"ee!کجا آتیش گرفته که آتیش نشانی اومده?!?!"
خداییش آمبولانس و ماشین آتش نشانی غیر از آژیر چه شباهتی دارن?! :-?
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی به این میگن !
یه کسی که ماشین باکلاس سوار میشه ولی وطن پرسته و کارخونه های کشورشو به هیچ چیز نمیفروشه !

05.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز این الهام خر اونطرف سالن بود من با کلی فاصله این طرف سالن ...
یه کاری کرد منم با تمام وجود از ته اعماق وجودم داد زدم :
الهام خیــــــلی گـــ*ی !!!! ;D ;D
بعد یکی زد به پشتم ، برگشتم دیدم یکی از دبیرامونه ... X_X X_X
- هــــــااا... :oیاسمن؟تویی ؟این چه حرفی بود ؟ :o
ینی این تنها دبیری بود که منو به عنوان یه فرد باشخصیت و اینا خیلی قبول داشت بنده خدا !!! ;D ;D
من :نه...چیزه ...تقصیر الهام بود ...نمیخواستم بگم به خدا... X_X X_X
- بیا برو سر کلاست :|
- ببخشید ... :-[
- :|

;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار کلی مهمون داشتیم

۳ عید بود

مهمونا که داشتن میرفتن بلند گفتم زحمت دادین

من X_X X_X ^#^ ^#^ :-"

مهمونا X-( :-L :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

پست طوبی رو خوندن یاد یک موضوعی افتادم!!!! X_X :))

از پنجره ها خیلی سردی میومد.بابام داشت پلاستیک میزد پشت پنجره هارو! ;D

از اتاق من یادش رفت

داداشم برگشت گفت:بابا پنجره زهرارو هم بزن!! :-w

من: :))پنجره منو بزنه؟؟؟!!! :-" =)) :-"

++++++++++++

دوستم میخواست بگه حضرت عبدالعظیم!

گفت:به ایت الله عظیم رفتن و بست نشینی کردن!!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا اصن آدم میره تو جو مسابقه و اینا هیچی حالیش نمیشه :-"

اونروز تو سالن بسکت بودیم بعد دو تا تیم شاخ بازی داشتن بعد من نشسته بودم دشتی (معلم ورزش ) هم جلوم بود! طرف ضد حمله رفت بعد یک سنتر قدبلندی جلوش بود کلی مونده بود به حلقه پا شد ول داد منم برگشتم بلند گفتم اه ....ــَم تو این .....یه کردنت :-w

بعد یهو دیدم دوستان بد نگام میکنن کلا دیه تا آخر بازی رفتم تو خودم :-"


+

امروزم شیخانی (معاون پرورشی) مون اومده بود به عنوان سرپرست کنار نیمکت بود منم اصن حواسم نبود هی موقعیت خراب میکردیم فش میدادم اونم فش ورزشی X_X

بیچاره اصن به رو خودش نیاورد فقط یه صحنه چپ چپ نگام کرد X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام داشت از مکه ای که با بابابزرگ و مامان بزرگم رفتن تعریف میکرد

بعد میگفت مامان بزرگم اومده بهش گفته :

پسرجان ، این دستشویی هاش چرا اینجوریه ؟

خیلی ارتفاعش زیاده ... یکی بره اون بالا بیفته پاببن یه کاریش بشه کی میخواد جواب بده ... ;D

زانو درد شدم اون بالا ... ;D

بابام هم با این حالت :)) بیا بریم اتاق ما...
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز (ساعت فیزیک) یکی از بچه ها رفت پرده ی کلاس رو کشید که آفتاب نیاد روی تخته :|
من بهش گفتم: ایشالا پرده ی عروسیت :-"
بعد یهو فهمیدم چی گفتم :-[
اصلا اون لحظه فکرم منحرف نبود :o
همه بچه ها یواشکی میخندیدن =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر عربی مون می خواست امتحان بگیره بعد سر امتحان هی بچه ها سوال میپرسیدن عصبانی شد برگشت گفت به هیچ جوابی پاسخ داده نمیشه بعد خودش فهمید اومد تا بچه ها بهش نخندیدن درستش کنه گفت منظورم این بود که به هیچ پاسخی جواب داده نمی شه. ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

صفحه ي 4 كتاب جغرافياي دوم راهنمايي:قاره ي آسيا از طريق كانال سوئز از آفريقا جدا مي شود. ;;)
صفحه ي22 كتاب جغرافيا ي دوم راهنمايي:آفريقا از طريق درياي سرخ از اسيا جدا شده است. ;))
احتمالا دوسال ديگه هم ميگن بين آفريقا و آسيا درياي عدن قرار دارد و در دانشگاه هم ميخوانيم قاره ي آسيا وآفريقا از طريق تنگه ي باب المندب از يكديگر جدا مي شوند (:|
دليل:چون كار دانش آموزان زياده و نبايد بهشون فشار بياد هر كدام در يك درس گنجانده شده است B-)
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Elnaz.gh :
صفحه ي 4 كتاب جغرافياي دوم راهنمايي:قاره ي آسيا از طريق كانال سوئز از آفريقا جدا مي شود. ;;)
صفحه ي22 كتاب جغرافيا ي دوم راهنمايي:آفريقا از طريق درياي سرخ از اسيا جدا شده است. ;))
احتمالا دوسال ديگه هم ميگن بين آفريقا و آسيا درياي عدن قرار دارد و در دانشگاه هم ميخوانيم قاره ي آسيا وآفريقا از طريق تنگه ي باب المندب از يكديگر جدا مي شوند (:|
دليل:چون كار دانش آموزان زياده و نبايد بهشون فشار بياد هر كدام در يك درس گنجانده شده است B-)
الناز جان چرا تهمت میزنی؟ :)
تو نقشه ی آفریقا که مشخصه ،منظورشون یه چیز بوده ها ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از شقایقs :
الناز جان چرا تهمت میزنی؟ :)
تو نقشه ی آفریقا که مشخصه ،منظورشون یه چیز بوده ها ;;)
خب دقيقا منظورم همين بود.كه چرا همه ي چيزايي كه بين آفريقا و آسياس رو يه جا نگفتن :-?
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی از این ضایع تر....؟

رفتیم خونه عموم بعده مدت ها،زن عموم دسپاچه شده بود به جایی که با من روبوسی کنه با بچه ی خودش رو بوسی کرد =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم از پله های خونه ی مامانبزرگم بالا میرفتم و به شکل موازی به یه نفر اس میدادم سخت ذهنم در گیر بود!سرم رو اوردم بالا دیدم رسیدم جلو در و مامانبزرگم وایساده داره سلام میکنه.برگشتم گفتم : الو!سلام ;D
×آخرش سلام احوالپرسی یاد نمیگیرم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم بهم به شوخی(شایدم جدی :-")گفت پوریا میام میخورمتا!...منم خیلی شیک گفتم گ ه نخور! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلمه داشت لاف میزد که اره من تو فلان عملیات بودم و ایناا :^o
اسم هر عملیاتی میوردی می گفت اره!
بعد یکی پرسید ببخشید شما جنگ جهانی دوم هم حضور داشتید؟ :-\
سه رو گرفت : گفت بریم سر درس =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم عربـی : بچه ها چند تا مثال از اسم فاعل بگیـد 8-^ البـته هر چی بر وزن فاعل بود اسم فاعل نیسـتا 8-^

_ خانوم ! کاتـب ینی نویسـنده 8-^

_ خانوم ناصر ینی یاری دهـنده ! 8-^

_ من بگـم ؟ خالق ینی آفریننده ! 8-^

_ کاتـر ینی کات کــننده ;;) ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبير ادربيات:بعضي كلمات هستن در انتهاشون الف كثرت ميگيرن!مثل بَسا!(بسيار)
مثل... :-??
ملبكا: مليكا 8-^
 
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستان رفته بودیم بیرون... :x
بعد سحر نمیخواست بره از مغازه داره شارژ بخره بعد من رفتم براش خریدم..
بعد هنوز از مغازه بیرون نرفته بهش دادم گفتم بگیر... بعد داشت صحبت میکرد بعد من فکر کردم با فهیمه ــَس هِی بهش می گفتم بگیر... آخر با چه عصبانیتی گرفت ازم رفتیم بیرون... ;D
حالا که اومدیم بیرن فهمیدم اون موقع می گفته باشه بذار بریم بیرون بگیرم ازت من نمیفمیدم... :))

+یکی نی بگه آخه اگه میخواس اونجا ازت بگیره که خودش می رفت می خرید... :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

اون روز بچه ها سر شوخی رو وا کرده بودن ...

بعد عطر یکی از بچه ها رو گرفته بودن ... انداختنش هوا ... یکی دیگه هم اومد شوتش کرد از پنجره افتاد پایین ...

صاحب عطر داشت میرفت که عطرشو بیاره ... معاونمون اومد گفت کجا داری میری ؟ زنگ خورده ...

گفت داریم میریم عطرمون بیاریم از پایین ؟ بعد معاونه گفت : از پایین برای چی ؟

- هیچی اقا ، از جیبمون افتاد ... بعد همونی که شوت کرده بود گفت : بله اقا ، از چیبش افتاد ، کت کرد رفت بیرون :-"


یه تابع هست که بش میگن یک به یک ...

یکی از بچه ها : اقا این تابع تک به تکِ یا نه ؟ ;D


زنگ ورزش >= یکی از بچه ها : من و پوریا تک مهاجمیم ;D
 
Back
بالا