خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

آقا امروز جای گاز بودمو اینا :-""

داداشم اومد اذیت کنه فندکو خاموشو روشن میکرد :-""

گفتم نکن خراب میشه :-"" دوباره روشن خاموشش کرد :-"" گفتم بَسِیه (تیکه نیشابوری :)) ) بوی گو .. گو.. گو...(زبونم نمیچرخید)

گاز میاد
:))اگه اون کلمه هرو ادامه میدادم بد میشد :-""

داداشم خندش گرفتو اینا رف تو اتاق :-""
 
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستم رفتیم که واکسن بزنه ;;)
بعد من بیرون منتظرش بودم ;;)
یک ربع گذشت بالاخره اومد از اتاق بیرون :>
میگم خوبی ؟ ;;) چی دیر اومدی ؟ ;;)
میگه نشستم رو صندلی رومو کردم اینور که واکسن رو میزنه من نبینم :-"
بعد هی میگفتم یواش بزن X_X
بی حسی بزن X_X
درد نداشته باشه X_X
میترسم X_X
بعد یهو روشو کرده اونور دیده خانومه پشت میزش نشسته :))
گفته تموم شد نمیخای بری ؟ :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تا حالا خیابون اباذر رفتین تو ایت الله کاشانی؟ رو تابلو سفید بزرگه نوشته اباذر ولی رو تابلو کوچیک ابیا هستن رو اون نوشته ابوذر
شهرداریه ماداریم با این تابلو زدنش
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب بابا حالش ناخوش بود مامانم به منو خواهرم می گه : بچه ها باباتون حالش بده :-<
منم با اقتدار و با صدای بلند جلو بابام خیلی هوشمندانه می گم:خدا بیا مرزدش ^#^ X_X ^#^
 
پاسخ : سوتی‌ها

دو روز پیش داشتیم میرفتیم باغ و اونجا گوشی خوب خط نمیده بابام زنگ زده عمه جانم میگه نون و ماست بردید ؟بعد هی گفت صدات نمیاد و گوشی قطع شد!
به من گفت که زنگ بزنم به عمه !
وقتی زنگ زدم داشت میگفت مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد :)) :))
به بابام میگم داشتی با کی حرف میزدی میگه عمه ، صداشم خوب نمیومد!! :)) =))
نه بابا =)) ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

> فروشنده میخواس بگه "تن خور"ـش قشنگه، بعد با "رد خور نداره" قاطی شد با اعتماد به نفسِ کامل با این حالت B-) گف: تن خور نداره! سه ثانیه بعد به این حالت دراومد دقیقا :-[ 8-}

> خاله م گوشیش رو جا گذاشته بود، میخواستم به خونه ش زنگ بزنم بگم جا گذاشته دیدم گوشیش زنگ خورد؛ تلفنو ول کردم رفتم سراغ گوشی خاله م که ببینم کیه دیدم اشتباهی شماره گوشیشو گرفته بودم :-[ (دوزاریم دیر افتاد یکم :-")
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواستم لباس پرو کنم در و باز کردم ...دختره:وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای ~X( من: X_X :-[ دختره حول شد گفت ببخشید =)) من: معذرت میخوام من در و باز کردما... ;D :))
نمیدونم چرا مردم دره اتاق پرو رو قفل نمیکنن!!! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

می خواستم به داداشم بگم شبکه تلویزیون رو عوض کن،بهش میگم:زود باش تلویزیون رو ورق بزن!!! ;D

دیروز اومدم فال حافظ بگیرم برا خودم،دارم میگم:ای حافظ شیرازی...4 رکعت نماز صبح می خونم،قربتا الی الله!!!! :))

امروز خواب بودم ،تلفن زنگ زده،بلند شدم ،حالا گیج خواب،تلفونو برداشتم ، طرف میگه منزل...!؟
من:بله!
_شما مادرشون هستید!؟
من:مادر کی!؟ :o
_مادر دخترتون!!!
من:نخیر!!!من خودشم...کاری ندارین!؟خدافظ =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به این حالت در اتوبوس نشسته B-)
بعد یه زن بلن بلن با موبایلش صحبت میکرد میگفت: :-"
برو تو سایت گوه گِل :o بعد...
ینی منو میگی ;))
یه وضعی خلاصه =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار بابام زنگ زد مدرسه ي خواهرم.....
بابام:سلام من مامان فاطمه ....هستم
ما: :o :oبابا.....تو باباشي... :))
بابام: :-$ :-$ :)) ;)
ما:باز به مامان ميگه سوتي...... =)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دقیقا 3 ساعت تمام دنبال سی دی نصب موسم گشتم...همه جای خونه،حتی زیر مبل هارو هم گشتم به امیداینکه پیدا بشه و بتونم نصبش کنم!
بعد پرسیدن از داداشم و مراجعه به یه مرکز خدماتی فهمیدم اصلا موس وایرلس سی دی واسه نصب نداره :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

همین الان یه سوتی دادم بدجور...
2 تا tab باز بود یکی فیسبوک یکی سمپادیا
بعد اومدم سمپادیا پست گذاشتم کیبورد فارسی بود...
بعد رفتم فیسبوک به دوستم بگم aha کیبورد فارسی بود دیگه... بعد یه چیز دیگه ای به فارسی نوشت!! :-" :)) X_X
حالا اون چیزی که نوشت رو خودت ببین چی بود! :-" بعدا میبینی چه سوتی دادم!!! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه دوستی هست ، اسمش فرزاده ، بنده خدا مترجمی زبان انگلیسی میخونه ;D
بعد ایشون همین ترمی که گذشت ، اول ترم پا میشن با بچه ها میرن سر کلاس شعر ، بعد استاده حضور غیاب میکنه ، این میبینه اسمش نیست ، به استاده میگه اضافه کنه :-" اونم اضافه میکنه
خوشحال و خندان یه ترم میره سر کلاس ;D بعد ولی خیلی استاده رو اذیت کرده بوده :-" در این حد که استاده با ماژیک وایت برد براش - گذاشته بوده که یه وقت نخواد پاکش کنه و اینا ;D
بعد این یه هفته قبل از امتحانشون ، میگه این که منو پاس نمیکنه عمرا ;D برم حذفش کنم سنگین ترم :-" بعد بنده خدا میره حذف اضطراری ، میبینه کلا درسی به اسم شعر برنداشته بوده 8-^ :-" "":-"

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیروز با خانواده رفته بودیم بیرون ، بعد رسیدم به یه 4راه ، بابام پشت فرمون بود ، بعد یهو وایساد ، بعد همه اینجوری : :-/ داشتیم نگا میکردیم ، نه چراغ قرمزی ، نه زردی ، نه چیزی ;D
بعد گفتیم چرا وایسادی بابا ؟ :-/ سبزه که :-/
بعد خیلی شیک یه ماشینو که پارک بود کنار خیابون ;D نشون داده میگه این چرا وایساده پس ؟ :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم با زهرا راجبه سمپادیا حرف میزدیم یکی از بچه هامون بود بود
بد اون بیچاره همش این شکلی بود :-o
گف میشه یه سوال بپرسم این پ.خ چیه؟ :-"
من وزهرا:پیغام خصوصی :-w
یه کم که گذش.... :|
اون:خب حالا این pekh رو به کی میدید؟ :-"
من و زهرا :))
یه سوتی دیگم داد که در ادامه زهرا میگه :)) اون قشنگ تره آقا :( (ستاد تبلیغات پست های زهرا ;D)
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم واسه آواتارم عکس انتخاب میکردم بعد یه دوستام که عضو سمپادیا نیس پرسید:عکس واسه چی میخوای؟ :-/
من: هیچی واسه آواتارم...
دوستم:آواتار چیه؟ :-/
من و راضیه: :))
دوستم: (وقتی دید داریم بش میخندیم): :-w خودم میدونم، منظورم اون فیلمه نیستا X-(
من و راضیه: =)) =)) آواتار همون عکس پروفایله =))

(با تشکر از راضیه جهت تبلیغات ‏‎ ;D) /m\
 
پاسخ : سوتی‌ها

همین چند دقیقه ، پیش خانم همسایمون گوشت نذری آورده بود.....
من سریع رفتم دم در ، خیلی عالی مشغول حال و احوال پرسیدن بود .
بعد همین وسط (هنوز به نذری اشاره نکرده بود) دستم رو دارز کردم و نذری رو سریع برداشتم . ( :-[ )
اون : :o

من : تازه متوجه شدم چه کار کردم X_X :-[ ;)) ;D {{میخواستم زودی برگردم، سمپادیا :-" }}

در رو که بستم ..... =)) (احتمالاً اونم همینطور)
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم همین طوری یه دور تو خیابونا بزنیم خواهرم برگشته میگه : مامان این جا رو ببین از این کلیپس پر پری خز ها داره ! 8-^
میشه واسه من بخری ؟؟؟
حالا من و مامانم برگشتیم هی نگاه میکنیم اون جا رو به حالت :-?
برگشتم میگم : مهسا (خواهرم ) اینجا که کلیپس نیست
مهسا : اینا پس چیه ن ؟ 8-^
بعد هی نگاش میکنم میبینم داره به یه سری لیف اشاره میکنه !! :))
بهش میگم : مهسا اینا که لیف ن !!!!!!!!!!!!!
خواهرم قشنگ سرخ شد گفت : اخه دیدم با یه گیره به اون نخه وصل شدن گفتم لابد کلیپسه دیگه ! :-[
اصن یه وضعی!
نگو فک کرده اون لیف ها هم یه جور کلیپسن !! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

مهمون داشتیم همه با هم داشتیم این سریاله راه طولانیو میدیدم!!!

بعد وسطاش بود بابام گفت شخصیت رضا کیانیان اینجا خیلی شبیه پدرته علی (علی = یکی از مهمونامون)

اونم گفت آره همه کاراش طرز فکرش اصن کپیه بابامه!!!!

بعد یه مدت همه ساکت بودیم رضا کیانیان یه جاش بود گفت : بورس لاتاریه!!

دوستم گفت این رضا کیانیان نمونه ی بارزه یه آدم خره کودنه!!!

منم گفتم تازه شبیه پدره علیم هست!!!

بعد همه با هم آبیاری میکردیم!!! :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم پشت لپ تاپ نشسته
من :شب بخیر مامان
مامانم:خواهشمندم
من:چی؟ :o
مامان: ها؟؟؟؟؟؟؟!!!! :-[
من:چی گفتی الان؟؟؟؟؟
مامان :نمی دونم!!! :-[
من : گفتی خواهشمندم
مامان : ;D داشتم می نوشتم خواهشمندم خو :-[
 
Back
بالا