خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

تو بانگ یه دختره نوشتم (لایک)
بهم پ.خ داده:me too
 
پاسخ : سوتی‌ها

وقت تعطیلی کلاسای دانشگاهمون اومدم مدرسه سر بزنم
بعد دبیر زمین سال سوم رو دیدم
گفت: به سلامتی.چی میخونی حالا؟
من: داروسازی
دبیرمون: خب..قبول باشه...یعنی مبارکه! :-?
----------------------------------------------------------
داشتیم نهار میخوردیم
بابام: چرا با اینکه چند وقته از دانشگاه رفتنت میگذره اما صدات تغییر نکرده و همینجوری ظریفه؟
من: :|
مامانم: :|

من : پدر جان،اون صدای پسراس که بم میشه نه صدای دخترا ! :P
 
پاسخ : سوتی‌ها

عذر میخوام این سوتی یه مقدار بی ادبیه!!!

مامانم داشت برا همه گردو میشکوند...زن داییم هم که تازه عروسه خونمون بود ...

مامانم شکوند و یه گردوی خیلی توپ دراومد...گفت:بگیر سحر! مثل محمد (داییم) چاق و تپل و سفیده!!!

بعد همه شروع کردیم به مسخره بازی وخندیدن که برا مام بشکون ببینیم شوهرمون چه شکلیه!!!! ;D

مامان واسه عسل شکوند و یه دونه باحالش دراومد...به من گفت که گردو رو بدمش به عسل... اومدم یه ناخنک بزنم بهش که عسل با کمال خونسردی گفت:
بدش به من شوهرمو...هرکی باید شوهر خودشو بخوره!!!!!!!!! :-" :-" ;D :-" :))

من:شوهرت ارزونی خودت...الان شوهر خودم میاد(منظورم درمیاد) خودم میخورمش...:-&

یهو احساس کردم 20 نفر دارن بهمون نگاه میکنن!!! :-[ :-[ :-[

جنا : ادب نزاکت اینا :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یادش بخیر پارسال امتحان جغرافی داشتیم!

دوستم از معلممون پرسید آقا سوال 4 صفحه چنده؟ :))

بعد کل کلاس رفت رو هوا ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها


دیشب داشتم عربی میخوندم :| بعد فک میکردم شمس العداله درس سومه... هیچی دیگه
کل لغات درس 3 رو خودنم بعد رفتممتن شمس العداله رو بخونم... هی میرفتم جلو هی کلمه ها ناآشنا بودن
کلی مولفای کتابو فحش دادم : عوضیای بی شعور... شونصد تا کلمه گذاشتن تو واژه نامه تو متن درس هم شونصد تا کلمه ی جدید هس :-L
بعد امرو.ز با دوستم که حرف میزدم فهمیدم چی کار کردم ;D

سوتی بود آیا ؟؟ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

اسم یکی از بچه هامون شهپر یعقوبی هستش. روز اول معلمه اومد کلاس حضور غیاب که کرد یه دفعه گف شهید یعقوبی.کل کلاس رفتیم واسه رقص عربی.همه سرشون رو میز بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

ی عــآلمــه از سمــنان مهمون داشتیــم
دخــترخــآلم از یکیشــون پــرسید کــی میرید؟
اون گفتــ فــردا
دخترخــالم میخواستــ بگــه خــدا به همراتون...گفت خــداروشکــــر :))

اون :| دخترخالم :-" ^#^

 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس دینی بودیم معلممون بعد از حرف زدن در مورد معجزه های پیامبرها(حضرت موسی)
گفت: اژدها شدن موسی حضرت عصا
کلاس یه لحظه تو سکوت مطلق فرو رفت و بعد :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر شیمی 26 نفری صدای فن درمیاوردیم معلممون خندش گرفت گفت صدای چیه ماهم که مثلا بی گناه گفتیم از بیرونه یهو یکی گفت نه بابا ویبره ی گوشیه چنتا از بچه ها پاشدن پنجره رو بستن ماهم همچنان صدای فن درمیاوردیم دیگه اعصاب معلمه خرد شد یهو گفت ساکت ماهم غفلت کردیم همه باهم ساکت شدیم پس از 2 ثانیه یدفه کلاس ترکید از خنده اینگونه بود که لو رفتیم :)) :))

ی روز صب با احساس گزگز دست چپم و سنگینی قفسه ی سینه و سوزش پشت از خواب پریدم شبه قبلش هم حرص خورده بودم گفتم دارم سکته میکنم بابام صدازدم اونم دوید تو اتاق اب بیار دست نرمش بده کتف مالش بده و .... ی کم بهتر شدم گفتم بخوابم دوباره
به همون حالتی هم که اول خواب بودم سرجام نشسته بودم تغییر موقعیت نداده بودم خلاصه
ما اومدیم بخوابیم دیدیم اع دستم رو شو فاژ بوده :| :دی

دبیر ریاضی:
a+ پس لنگای سهمی بالاست!

porantez= پرانتز

نقطه کپکی =نقطه کمکی

× جنا سه پست متوالی شما ترکیب شد (!) پست متوالی ندید!
 
پاسخ : سوتی‌ها

گویا دوربین مسجد خراب میشه عموم(هیئت امنا و کلیددار مسجده) هم میره دوربین خودشون از خونه بر میداره میاره که عزاداری اقایون تو حسینیه خانوما پخش شه...
ییهو تصویر قط شد... و بعدش ...وبعدش چشتون رووووز بد نبینه.قسمت نشه و....ی انسان بیکار میاد میزنه عکسای دوربین میااره
دیدم همه: اززاااااااااده ازااااااده :o :o :o :)) :)) :))
بهله عکس بنده ازدوتا ال سی دی پخش میشد با عینک هالییوووودی و فیگور دلقکی و نوه ی عمو به بغل :-[ :-[ =)) =))
خداروشکر در حد 10 ثانیه بود و شکر تر اقایون علاقه ای به دیدن خودشون نداشتن :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

برادرم: ثنا میشه برنامه فردامو نگاه کنی ببینی چه درس هایی دارم؟
من : مگه حفظ نیستی؟ :-?باید مال هر روز رو حفظ باشی
برادرم : فعلا فقط برنامه دوشنبه رو حفظ کردم :)
من : آفرین بقیه شم حفظ کن =D>.حال برنامه دوشنبه تون چه هست؟
برادرم : دو زنگ ورزش دو زنگ هنر ;D :-"
من : :-w X-( :-w X-( :-L
 
پاسخ : سوتی‌ها

یادمه وقتی هنوز در طفولیت(!) بودم میرفتم کلاس زبان ،

بعد معلممون پرسید : بچه ها کی میدونه wc مخفف چه کلمه ایه؟ :-?

منم کلن خیلی خوشحال با نهایت اعتماد ب نفس (!) گفتم : wellcome
:-" X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلمه حسابمون با چرخ میاد مدرسه همیشه!
امروز بارون اومده بود همه ی زمینا خیس بودو اینا
بعد چرخش یه جایه مشخص داره تو مدرسه! امروز ساعت دوم باهاش داشتیم! من و دوستم هی نیگا به جایه چرخش کردیم دیدیم نیست گفتیم لابد نیومده!
رفتیم سره کلاس دیدیم نشسته اونجا ! بعد دوستم گفت آغا با چرخ نیومدی امروز؟!
من گفتم کودوم خری تو این سرما چرخ میاد!!
دیدم معلممون خندید!
ساعت بعدی رفتیم دیدیم چرخشو گذاشته اونور مدرسه خیس نشه!! یه حالی شده بودم اصَن!
:o :o :(( :(( :-" :-" :)) ;D =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چون یکی از دوستان روش نشده بود اینو خودش بذاره ها :-"
به نقل از یکی از دوستان اون کلاس:

معلم شیمی: برین نمونه اون صفحرو حل کنین
بنده خدا: آقا کو نمونه?!
معلم شیمی: عزیزم کو نمونه, زشته,تبلیغ نکن, همه اینجا دارن,میتونن تبلیغ کنن,دنبال مشتری میگردی?
بنده خدا: :|
کلاس : :|
کلاسه ما : :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

هنگام صرف ناهار:

پدر: این مداحه هس...اووووم...قطار ناظری...

من: همون ناظر قطری دیگه :-" :-" :-"

پدر: ها منظورم همون بود...این میدونستین تبریزیه اصالتن؟؟؟بد فارسیم بلده (تلویزیون داشت پخش میکرد مداحیشو)

من: پدر الان این داره فارسی میخونه ها اگه دقت کنین :-" :-" :-"

پدر: ;D

خواهرم: پس چرا اسمش خارجیه؟؟؟

من: خارجی نیس که عربیه [-(

------------------------

این دبیر ریاضیمون یکی از بچه ها رو برد پایه تخته بد اون نتونس سوالو حل کنه

دبیرمون: این چه وضشه؟؟؟دبیر ریاضی 2 تون بهتون چی یاد داده پس؟؟؟ :-w

ما: دبیر ریاضی دومون؟؟؟ شما بودینا :-" :-" :-"

منظورم این بود که چرا درساتونو خوب نخوندین پارسال :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم جغرافی: بچه ها به نظرم این قسمت کتاب اشکال داره؛شما تا حالا شنیدین که انرژی هسته ای جزء انرژی های جایگزین باشه؟ :-/
یکی از بچه های کلاس: نه خانوم،ما فقط شنیدیم که انرژی هسته ای حق مسلم ماست.
:)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم به یکی از دوستان میگفتم:
+شنیدم تو راهنمایی خانوم ِ ک یکیُ میخواسته بیرون کنه بعد طرف گریه کرده اونم دلش سوخته درآورده بهش شیرکاکائو داده! :-?
-بله!من بودم اون! :-w
+ :o ;D
-تازه شیر داد نه شیر کاکائو!داستان تحریف شده! ;;)
+ ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر كلاس اجتماعي معلمه داشت درس وابستگي متقابل نقش هارو ميداد گفت اگر يكي از نقش ها در خانواده حذف شه بقيه نقش ها كارشون سنگين تر مي شه 8-} و از اينجور حرفا :-\بعد سحر بلند شد گفت اره 2 نفر بودن همديگرو دوست داشتن بعد خوانواده هاشون راضي نبودن ولي باهم ازدواج كردن حالا بعد از 1 سال از هم طلاق گرفتن =(( 8-| حالا مامانه دختررو خونش راه نمي ده ميگه ميخواستي به حرفم گوش كني ! >:p مامان پسره هم خونه راه نمي ده پسرشو حالا هر 2شون بايك دونه بچه ويلون موندن چي كاركنن :-< منم با دقت داشتم به حرفاي سحر گوش ميدادم يك دفه از دهنم پريد گفتم وااااااااااااااااااا :oچه فعال بودن اينا 1سال ازدواج كردن تازه بچه دارم شدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ : :o بچه ها :)) معلمه ^-^ من :-/ بعداز نيم مين بچه ها =)) معلمه ;)) :) من :-" :-" :-"
نگاه كردن دوباره تو جشاي معلمم خيلي سخته ~X(
 
Back
بالا