خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

بحث خدا شناسی و قدردانی نعمات خدا بود زنگ دینی
معلم اومده میگه:
کی به شما دست داده؟
کی به شما سر داده؟
همینطور داشت میپرسید که فرمودند:
کی به شما لب داده؟
کی به شما پا داده؟

بعد کلاس منفجر شد از خنده
اما معلم متوجه نشد که به چی میخندن دوستان!
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو ناهارخوری گوشیم زنگ زد . جواب دادم شروع کردم خوش و بش وبلند حرف زدن .
بعد دیدم بچه ها میگن چقدر این بچه کوله واینا .


کمی دقیق شدم دیدم ناهارخوری هم تو مدرسه است .
یک شعر مستهجن نوشته بودیم . داشتیم سر کلاس شیرش میکردیم
دیدم بچه ها همه منقبض شدن.
هیچی دیگه یه زنگ تو دفتر بودم .
شعرم هم ...


تازگی ولومم رفته بالا .
بعد داشتیم راجع به دوست دختر قبلی دوستم صحبت میکردیم .
بعد بلند داد زدم خوب بوس میکردیش دیگه !
معلم بعد اون جریان فاصله
میگیره ازم

معلم ریاضیمون یه چیز بور وسفید و دختر کشیه
بعد اون دفه سیبیل گذاشته بود گفتم تا حالا موهاتو بلند نکردی؟
اونم دیگه ازمیترسه


اين الان يادم اومد ! رفته بوديم فلافلي با يه معلمي . اومد سس قرمز بزنه ريخ روي شلوارش . خيليم جاي بدي ريخت . همون لحظه موبايل يه بنده خدايي زنك زد : تو هم كه هر دفه كه مارو ميبيني ....
با تشكر از نامجو و نجفي :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

خبر آورده بودن که معلما جلسه دارن و فعلا نمیان سر کلاس، با بچه ها جمع شده بودیم دور میز معلم. یکی میزد رو میز،من میخوندم، بقیه هم دست میزدن و همراهی میکردن. بچه ها هم پشتشون به در بود قط من در رو میدیدم. یه دفعه دیدم معلم وارد شد در حالی که داشتم میخوندم:"هوار هوار! یا هوار یارُم میایه!هوار هوار!یا هوار!دلدارُم میایه...(چشمم افتاد به معلم هول شدم) اللهم صلی علی محمد و آل محمد!!!"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز با kite رفتم خیابون برای خرید وسایل همایش رفتیم مغازه (ازونایی که وسایل تزیینی داره) پاکت انتخاب کردیم فروشنده اومد تهشو چسب بزنه
kite: نه نه عطر نزنین
فروشنده: 8-|
من : :o :o عطــــــــــــــــــــ ر!!!
kite: #-o
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما معلم اجتماعیمون داشت درس میداد بعد یه جا بود میخواست بگه پیامبر بین خانوم هاش فرقنمیذاره برگشت گفت مثلا نمیگه عایشه خوشگله خدیجه زشته بعد به طور همزمان وقتی داشت در مورد عایشه میحرفید دستشو گرفت سمت خودش موقعه خدیجه سمت ما!!!! :)) ;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز زنگ زبان يكي از بچه ها داشت سوالا رو ميخوند و جواب ميداد
سواله:does your teacher feel happy?اونم گفت:she's always happy.
يكي از دوستام كه اصلا تو باغ نببود سوالو نشنيده بود برگشت بلند گفت:she's crazy(چون هميشه خوشحاله خوب لابد ديوونس)
آغا كلاس رفت رو هوا =))
اين تا يه چند دقه اين شكلي بود :|
بعدش كه سوالو بهش نشون دادن نگاه غضب ناك آلود معلم بود و خنده هايي كه دوستم داشت سعي ميكرد جلوشونو بگيره =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز دبیر جغرافی از رو نقشه گفت کدوم کشور تو آمریکاست که مسلمان اند؟ برگشتم گفتم مصر!! ;D( +مصر=آفریقا)..
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها حرف زیادی زد.منم بطری آب معدنیمو پرت کردم بهش..وقتی میخواست بیاد بشینه پیشمون گفتم : آبمو بیار
اون:چَـــــــشـــــــــــمـــــــ ;D
من : :-" :-L
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز مسابقه کتابخوانی استانی بود منم نمیدونستم صب ساعت 7 زنگ کشمون کردن که پاشم برم مسابقه ....خلاصه ما ساعت 8 خودمونو رسوندیم اداره آموزش پرورش(محل برگزاری آزمون) نشستیم سر جلسه آزمون شروع شد یهو یه بگه A4دادن دانش آموزا اسم و فامیل و شماره موبایل و خونشونو بنویسن ....این مسءولین برگزار کننده شوت ;D هم اول برگه رو دادن دخترا خلاصه اینا اسم و شمارشونو نوشتن رو برگه دادن طرف پسرا خلاصه برگه رسید به ما البته هر کدوم پسراا یه نیم ساعت محاسبه میکردن کدوم شماره مال کیه :))
خلاصه به من رسید ;D و منم نوشتم دیگه



حالا سوتیش اینه که الان شک دارم جا اسم و فامیلم اسممو نوشتم یا یدونه ازون شماره ها که داشتم حفظ میکردم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ریاضیمون بنده خدا اول کلاس خواست با نام خدا شروع کنه گفت "بسم الله الرحیم"بعد دید همه دارن لبخند میزنن !دوباره خواست کلاسو آروم کنه با اقتدار گفت "بسم الله الرحیم"این بار خودش متوجه شد خیلی کوتاهه و یه جاش ناقصه ولی نفهمید کجاش .بهد از چند لحظه دوباره گفت "بسم الله الرحیم"بعد همه دوباره خندیدن.عصبانی شد شدید وگفت زهرمار بگین چرا هی کوتاه میاد؟؟؟من هر چی فکر میکنم یادم نمیاد.
 
پاسخ : سوتی‌ها

همایش داشتیم رئیس اداره آموزش پرورشمون تازه اومده بود :P
ما هم طبقه بالا بودیم
از رو صندلی بلند شدیم طرف رو ببینیم بعد اروم برگشتم که بشینم صندلی از زیرم در رفت 8-} :o
صدایی تولید شد خفن #-o ^#^
خلاصه همه برگشتند بالا رو نگاه کردند [-( X_X
ما :-[ ;)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از معلمای مرد ما یه روز عادی وارد مدرسه شد!
شلوارش دقیقا از خشتک 20 سانت پاره بود!
ما ام پرو پرو هی نگا میکردیم :))
بعد وارد کلاسا که میشد هیچکی به درس گوش نمیاد؛
همش بحث شلوار بود!
اصلا چه نامه ها که جابجا نشد با این موضوع :)

بعد زنگ آخر یکی از معلمای زن صداش کرد و قضیرو گف [یعنی با چه رویی؟]

بعد کیفشو گذاشته بود پشت شلوارش و به سمت دیوار داشت از مدرسه خارج می شد:)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دانش اموزای پیش سال قبل اومدن که با مدیرو و معاون و مشاور یه دیدار دوباره بکنن دوستامم پیش اونان یه هو بعد یه سال دیدمشون ذوق زده شدم رفتم تو سالن وسط حرفای مدیر با اونا سلام علیک خنده و اینجور چیزا. من و دوستان: :x \:D/ <:-P :((
مدیرو معاون: :-w X-( ~X(
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز يكي از بچه ها اومد تكليفاي عيد فيزيك رو نشون بده( تجربي هست)
بعد معلمه اومده بالاسرش ببينه ميگه : اين كه ترمو هست :))
بچهه: نه :o
معلم: چرا اين ترمو هست نكنه چون دوست داشتي تكليف اضافه حل كردي =)) از كي گرفتي؟؟! :))
كلاس :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چهارشنبه زنگ آخر ریاضی داشتیم. از دو زنگ قبلشم دبیرمون آقای ب. گفته بود زود تر کلاسو تعطیل میکنه. \:D/
حدود ۵ دقیقه مونده بود به تعطیل شدن کلاس ولی آقای ب. هنوز داشت درس میداد. :-"
منم بلند به بغل دستیم گفتم:ایول بناپور داره میره بالاخره /m\
آقای ب. در حالی که داشت درس میداد: ;;) B-)
من: :-[ :-[ :)) :-"
تنها اشتباهی که این وسط رخ داد این بود که من میز اولم و معلمه همه رو شنید :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یعنی معلما دارن رکورد میشکنن اول سالی:
پر و پوست گوسفند
ادرار+مدفوع=ادفاع
خون زده میشه بیرون
توسی چند رنگ
با ایشون وارد میان
ما طبقه ی بالا رو قبول نداریم
مقنعه دستم می کردم دستکش سرم
حلا(حالا) بریم تو دینمون
نیرو ها طفلکا نشستن منتظر ماان
نظر خودمو اعمال میکنمو!!!!
سوختن و ساختن یه کار بدرد نخوره بچه ها
مثلا قیر رو که جامده تو ظرف می ریزی شکل ظرفو می گیره
گفتم اینا فضایی ان!!!!!
ما ریاضی نیستیم دعوا ی جواب داشته باشیم ما شیمی ای ما دعوای یکا داریم
اینو گوش بدین برمیگردم
معلوم نیست معلوم نکنن
این یه نکته ی خاصه ولی نکته خاصی نداره
تو فیزیک اومد بگه تصویر حقیقی ولی چون قبلش داشت درمورد معلم آزمایشگاه حرف می زد گفت تصویر وحیدی رو می تونین ببینین خودشم کلی خندید
کلا همشون جک ان خیلی باحاله ;D :)) :)) 8-} :)) :)) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا امروز اومدم کتلت بپزم اصلا یه پسر گلی
بعد آقا یه سری تو ماهیتابه بودن وو مام با دوتا قاسق چوبی اینور اونورشون میکردیم
بعد خوب این قاشق ها میرفتن تو روغن رو غن ها هم داغ بودن :-"
مام اصلا حواسمون نبود به این موضوع مهم اونارو که از تو ظرف برداشتم بعدی رو خیلی خوشکل گذاشتم رو قاشقه
بعد اصلا حواسم نبود دستمم گذاشت رو قاشق :-"
خلاصه حسابی سوختیم :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم پژوهشسرا واسمون بستنی خریدن من ماله خودمو خوردم بعد یه ربع وایساتادیم داریم ازمایشارو انجام میدیم یه بستنی رو میز بود
یه استاد فیزیک دارم رابطمون بد نیست باهاش میگم عجب خری بوده نمیدونه اینجا بستنی رو رو هوا میزنن چرا گذاشته اینجا.
یه هو مسئول پژوهشسرا اومده میگه پ اقای اتحاد (استاد فیزیکم)چرا بستنیتو نخوردی ذوب میشه ها.
من: X_X X_X X_X :-s :-s :-s
 
پاسخ : سوتی‌ها

تویه همایش قرآنی مدرسمون رتبه آوردم رفتم ازرئیس آموزش پرورش جایزموبگیرم فرداشم خودمون همایش شیمی داشتیمودعوتش کرده بودیم،وقتی رفتم گفت توام که همه جاهستی،منم باکماله خونسردی گفتم اتفاقاشماام همه جاهستید. :-"بیچاره فرداتوهمایشمون نیم ساعت بیشترنمونداونروزم دیگه نگام نکردکه دیگه تیکه نپرونم ;D
 
Back
بالا