خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم مغازه به مرده گفتم اندازه 2تومن لواشک بهم بدین وقتی داد گفتم ببخشیدچندشد ;D
+ببخشیداقا1نوشابه زود و1قرمزم بدین ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

وای من همین چن دیقه پیش یه چی تو

سریال مورد علاقتون
نوشتم بعد یه جا نوشتم ثوتی دادی :))

بعد الان برین نگاه کنین بعد یه لایک که بهم دادن خودم خوندمشو [-o<کردم کسی ندیده باشه

+ویرایشم کردم :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهر دوستم (کلاس پنجم)دیده کتاب علومش کثیف شده رفته متنه کتابو تو دفترش تمیز نوشته
تمامه کتابو
 
پاسخ : سوتی‌ها

من دوران راهنماییم تو سمپاد نبودم و این خاطره مربوط به سال دوم راهنماییم میشه.
*
یه روز صب مراسم صبحگاهی تموم شده بود و ما منتظر بودیم که بفرستنمون سر.کلاس. بعد یه دفه این مدیرمون میکروفن رو گرفت و شروع کرد به صحبت.
در همون زمان صحبت کردن مدیر.دوتا از سوم هامون شرو کردن با هم صحبت کنن.
بعدش این ناظم ما دوبار بهشون تذکر داد.
آخر بهشون گفت:هی گوسفند.این الاغ (اشاره به مدیر :-" )داره واسه تو عرعر میکنه .تو داری اونجا واسه خودت می چری.
کل مدرسه رفت رو هوا.مدیرمون هم هی داشت رنگ عوض میکرد عین آفتاب پرست.
منم انقد خندیدم که داشتم از در مدرسه میرفتم بیرون ناخودآگاه.
=))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یک مغازه تو راه مدرسه و خونمون هست که همچین کاغذی رو چسبونده جلو در :

همسایه ی گرامی پارک کردن جلوی درب منزل و پارکینگ بلا مانع می باشد حتی برای چند ساعت

حالا معلوم نیست بلا مانع یعنی چی یعنی همه برن پارک کنن یا پارک نکنن بد بدخت اومده کلاس بزاره =)) :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز رفته بودم کلاس زبان، مانتویی که دوستم پوشیده بود رو نشون دادم و گفتم : اه.... کفشات رو عوض کردی؟!!!! بعد که فهمیدم چی گفتم وسط کلاس از خنده منفجر شدیم !!!!!!!!!!
بعد معلم مون شد این :-L
ما هم شدیم این ^#^ ^#^
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از خانومای میانسال فامیل دیروز بعد مهمونی با خنده در حالی یاداوری ی خاطره:(فضاسازی :-")

اب نمک که رفته بودید ... ! -----> نمک آبرود منظورشون بود ! :| ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به خواهرم میگم برو تو حیاط بازی کن ،خونه جای توپ بازی نیس.
میگه: نه نمیرم
میگم: چرا خب؟
میگه میترسم سوسکمار داشته باشه...
حالا من موندم منظورش سوسکه،ماره یا سوسماره؟؟؟؟؟؟ ;D ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو پارک زیرِ درخت بید داشتم کتاب می خوندم از اول صُب ، بعد نزدیکای ظهر شده بود یهو دیدم یه دست مردونه اومد جلو صورتم که بستنیم داشت :o =P~

اصن به صورت طرف نگا نکردم بلند شدم که برم همین جوری هر چی از دهنم در میومد گفتم ... :-"

یهو دیدم صدا عمومِ میگه چرا فُش میدی؟ :o X-(

خب عمو جان میای یه اِهنی اوهونی چیزی آدم همین جوری که یهو دستشو نمی بره سمت دیگران بستنی بده :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز پسرخالم تريپ بنفش زده بود.....گفتم:ميدوني بنفش ، رنگ طرفداراي روحانيه؟

گف:آره...چفيه م رنگ جليليه!!!!

پسر خالم (مثلا من خيلي حاليمه!!!) : B-)

من (تو ذهنم اين دعا رو تكرار ميكردم : خدايا همه مريضارو شفا بده!!!) : [-o<
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار دختر داییم(ندا) از داداشش ناراحت بود بعد هی از اون و زن داداشش بد میگفت... حالا ما بعد چند هفته همدیگرو دیدیم. یکی برگشته رو به هردومون گفت : میگن زن داداشت خوشگله ندا. اره؟
و من نذاشتم ندا حرفی بزنه فوری گفتم : نه اصلا خوشگل نیست. نمیدونم چرا میگن خوشگله و...!!! X_X
و هر دوشون مات و مبهوت منو نگاه میکردن. منم همچنان که داشتم بد میگفتم در تعجب بودم که چرا این طوری نگام میکنن! :-?
و من بعد چند ماه فهمیدم اون موقع چی گفتم و چرا نگاها اون طوری بود! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

من یکی از عادت هایی که دارم اینه که وقتی میرم.دستشویی یا حموم با صدای بلند آهنگ میخونم.
بعد یه روز قرار مهمون بیاد.اون هم از مهمونایی که من بشدت باهاشون رودربایستی داشتم(الان هم همینطوره) و من هم به شدت :-& بودم.
با خودم گفتم تا مهمونا بیان برم تا راحت بشم وگرنه بعدش روم نمیشد
بعدش من رفتم.دیگه وارد دستشویی که شدم.کلا یادم رفت همه چیو.بعد کلی آهنگ خوندم.
نگو اونا اومده بودن و تمام مدتی که من داشتم اواز میخوندم گوش میکردن.
بعد که اومدم بیرون بهم گفتن:آقا مهدی.صدات خوبه ها :-[
من هم یه دفه گفتم:مرسی .شما بیشتر
فک کنم اشتباهی اومدم.و سریع رفتم دستشویی دوباره.و همون جا موندم تا یه ساعت.
بعد اینا هم نمیرفتن. ~X(
آخرش دلم ـو به دریا زدمو B-) با افتخار تمام اومدم بیرون.
که یه دفه خوردم زمین X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم سیب سرخ میکردم خواهرم اومدناخونک زد;
من: ریحانهههههههه!!!!!!!
خواهرم: بی ادب!
من: ‏‎ ;Dمگه بهت فحش دادم.
خواهرم:‏‎ ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوار تاکسی شدیم من مامانم دختر خالم دوم راهنماییه چه باندیم داشت خوبه تاکسی بود اهنگ گذاشته چی؟؟ ;))

::::من تو رو تو کی واسه کی تب داری ای وای....!! ;;)

من: ;D....پیس....پیس...مامان لامصب بببین چی باز کرده الان من رقصیدنم گرفته!!!!!! ;D

دخترخالم: 8-} اره منم نمیتونم خودمو کنترل کنم!! =))

مامان:داره ادا درمیاره خاک بر سرم خاک تو سر تو فرشته مثلا بزرگتری از بچه دوساله ام بدتری! :-w

من:مامان چیکا کنم!! ;D

به جان خودم کاری نکردیم تا خاستیم با دختر خالم یهدونه فقط یه کوچولو شونمونو بندازیم بالا دیدیم راننده از اینه دید منفجر شد از خنده! =))

بعد من: ^#^ مامان احیانا پیاده نمیشیم!!! :-"

دخترخالم: :-"!!!!!

;D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستان گرام رمزعبورشو داد بهم گفت:من نمیبونم برم سمپادیا ببین پ.خ دارم یان؟!ما هم رفتیمو دیدیم ن بابا خبری نیست بعدش قشنگ رفتم تو پروفایل خودش واسه خودش پ.خ دادم "ن نداری وچند تاجمله دیکه"همهین جا بود ک دیدم ی پ.خ امد!باز کردم دیدم یکی گفته:زینب جان نداری_))منم بووووق اصلا نفهمیدم!!!!بعدش قاطی کردم:نامرد زینب رمز عبورشو ب یکی دیگه هم داده یعنی ب من اعتماد نداشته_>بعدش خودش اس ام اس داد "داشتم؟!"منم ک ناراحت گفتم نرفتم ایشالا اخر شب:)بعدش گفتم شاید گناه داره واسش نوشتم:واست پ.خ دادم برو بخون _/هر کار کردم پیامه نرسید دیگه داشتم از عصبانیت سرخ و قهوهای میشدم ک مث بمب ترکیدم!تازه بعد از نیم ساعت فهمیدم چ غلطی کردم!شانس اوردم پیامه نرسید!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم واسه خواهرش سيم کارت ايرانسل خريده بود بعد ميخاست اول فعالش کنه و بعد بده بهش ;;)
بعد اومده بود پيش من ميگفت:واسه فعال کردنش کارت ملى ميخان ولى کارت ملى خودمونو قبول نمى کنن چون هنوز 18سال نداريم... :-<
من الان موندم که ما اصن کارت ملى داريم که قبول کنن يا نکنن؟! :-/ :))

خودم يه بار گفتم:از وسط پنج قسمتش کن ;D ;D

مامانم:محل رشد قارچ ها بايد يه جاى تاريک و خشک و مرطوب باشه! :)) :))
بالاخره خشک يا مرطوب؟!!

چن روز پيش دوستم پرسيد مامان و بابات به کى راى ميدن؟منم خيلى جدى:به روحايتى!
دوستم:جاااااان؟!
من:منظورم اينه که مامانم به ولايتى و بابام به روحانى!;D

من هميشه بعد از امتحانا شستمو به نشانه ى اينکه امتحان خوب بود به دوستام نشون ميدم يه بار بعد از امتحان تاريخ مديرمون ازم پرسيد امتحان چطور بود؟ منم :لایک ينى ميخاستم برم تو افق محو شم!سريع گفتم خوب بود و به حالت :-[ :-"از اونجا رفتم! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم آمادگی دفاعیمون گفت" ببینید بچه ها به مصدوم اول ماشاز (به جای "ماساژ") ;D قلبی میدیم. اگه مرده بود تنفس مصنوعی میدیم و اگه در حال خفه شدنه می بریم بیمارستان."
خب حالا یعنی اگه 3 تا مصدوم داشته باشیم، طبق گفته های معلم حداقل 2 تا شون باید بمیرن.
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز مهمون اومده بود خونمون که ما خیلی باهاش رودربایسی داریم. (یه نفر بود.)

بعد من رفتم که براش ابمیوه بیارم

رفتم تو اشپزخونه اونم داشت با مامانم حرف میزد

خلاصه ابمیوه رو ریختم تو لیوان.

میخواستم ببینم که سرده یا نه ! بعد داشتم یه قلپ ازش میخوردم که دیدم طرف داره نگاه میکنه.... ;D
 
Back
بالا