خاطرات سوتی‌ها

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

اقا دوستم زنگ زدبه پيتزايي بعد ما همه دورش نشسته بوديم بعد گفتيم هشت تا پيتزاميني سفارش داديم بعد دوستم هُل شد به جاي دوغ گاز دارگفت دوغ گوزدار،داريين اين كه گفت ما منفجر شديم ازخنده :))
 

saraxcen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
875
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم سر کلمه لب تاپ با خانواده بحث میکردیم که چطور نوشته میشه
عموم برداشته میگه بیخیال همه شو با پ پدر سوخته بنویس

عمو از این فان تر واقعا
 

...............

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
4,015
پاسخ : سوتی‌ها


شب 31 اُم ساعتا یک ساعت رفته بود عقب، من حواسم نبود :-"
صبح ساعت 8 کلاس داشتیم، منم بیدار شدم دیدم ساعت 7:20 دقیقست هول هولکی حاضر شدم ماشین و بدون اینکه از پدر اجازه بگیرم برداشتم و رفتم :-"
خلاصه اینکه ساعت 8: 20 رسیدم دانشگاه و تند و تند رفتم سمت دانشکده فنی 2 . محوطه دانشگاه خالی بود اصن :O
بعد دو تا پسر دم فنی دو نشسته بودن، یکیشون هی میگف: " خانوم واستا! واستا! ساعتا رو کشیدن عقب، الان 7 و بیسته"
منم اصلا توجه نکردم و رفتم داخل فنی 2 دیدم هیچکس نیست :-"

بعد پسره اومد تو گفت " دیدی گفتم؟؟ ترم اولی این دیگه!! چه میشه کرد؟؟ :| "
 

_nedaaaa_

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
86
امتیاز
4,570
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
kerman
سال فارغ التحصیلی
1395
پاسخ : سوتی‌ها

روزه اوله مهر من و دوستم وارده سرويس شديم ي نفرم جلو نشسته بود كه من توجه نكردم از قضا راننده امسال ما همون راننده راهنمايي ما بودن بعد من به دوستم گفتم بدبخ شديم رف اين هم خيلي حرف ميزنه هم دير مياد!!!!بعد از اندكي تفكر فهميديم اون ي نفر دختره راننده سرويسه ~X( ~X( X_X
 

N.KH

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
269
امتیاز
883
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
دانشگاه کردستان
رشته دانشگاه
مهندسی برق - الکترونیک
پاسخ : سوتی‌ها

یه معاون آموزشی داشتیم که هیچی از این تکنولوژی اینا سرش نمیشد اما هی حودشو میکوبوند تو کار
کارای نمایشگاهی که قرار بود برپا بشه رو انجام میدادیم توی اتاق فناوری بودیم بعد همه منتظر یه عکس بودیم که تو ایمیل یکی از دوستان بود که اون طرف تر مشغول بود بعد گفت بابا اینترنت قطعه نمیتونم بگیرم خانومه مودم رو نگاه کرد بعد گفت چراغش روشنه بزن گوگل دات آی آر ببین وصله !
یعنی فک کنم نفری سه چهار بار صورتمونو شستیم از بس اشک ریختیم از خنده !
نه وجدانن یه لحظه فکرشو بکنید گوگل دات آی آر =))
 
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,374
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

این مورد لامصب چندین بار برام پیش اومده ها :((
گوشیمو دیشب کوک کردم پنج صب ک برا نماز و اینا ک بعدش برم جایی با دوسم :-" :-" .. پارکه آقا)فکره بد نکن) :D
بعد این پنج صب زنگ خورد..فک کمنم از خاب بلن شدم گوشیو برداشم::: :-"
من:: الو...خب چرا ج نمیدی؟؟پدسگ مرض داری سره صب زنگ میزنی مارو از خاب بلن میکنی...مردی حرف بزن فلان فلان شده X-( X-(
ما داد میزدیم و کله خونه از خاب بلن شدن :-" :-"
داداشم اومد یکی محکم زد تو گوشم... :((
منم ک تازه از خاب بلن شدم دیدم آلارمه و کله خونه از خاب بلن شدن :-" :-" :-" :-"
من:: :D :D :D :-" :-" :-"
خانواده:: X-( X-( X-( X-( :| :|:| >:p >:p
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : سوتی‌ها

کلاسمون رفته طبقه بالا
هیچی دیگه داشتم از پله ها جنگی میرفتم بالا دیدم ای دل غافل مدیرمون واستاده رفتم بچرخم از پله ها بدوم پاین
ولی چشتون روز بد نبینه
ای خواهر پاهام گره خورد به هم 15 تا پله رو با کله رفتم پایین به این حالت که با شکم پخش شده بودم رو پله ها و هر پله ای که میرفتم پایین یه آی هم میگفتم :))
وبا همون آی آی ها دیدم صورتم جلوی یه جفت کفش مردونست :|
بعد دوهزاریم افتاد که بعلههههههههههههه دبیر حسابانمه
عین این جن زده ها رفتم بلند شم طفلکی خم شده بود به من کمک کنه سرم خورد زیر چونش :|
مدیرمونم منو دید آخرش :|
دیگه خودتون فکرش رو بکنین دیگه =))
 

Veteran

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
99
امتیاز
772
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
عروس زاگرس ؛ آلامتو
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال یه دبیر فیزیک داشتیم خیلی آدم با ادعا و با سوادی بود . به ندرت سوتی میداد و یا جواب سوالی رو نمیدونست !

حالا این آقا معلم ما از پیروان فرقه گاجیه بود که کتاب گاج رو به بچه ها توصیه میکرد و سر کلاس اون رو درس میداد . . .

یه بار یه سوال نوشت پا تخته ملت روش موندن نتونستن حلش کنن وقتی خودش حل کرد جوابش کوتاه شد .

یکی از بچه ها گفت : آقا این که خیلی آسون بود ، ما تست یک قدم تا صد میخوایم !

بعد معلمه خواست بگه که این از اونا سخت تر بود ، گفت : این که 5 قدم تا صده ! :D
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

یک روز من و دخترعموم رفته بودیم خرید و این دخترعموم عروسک سازه و میخواست واسه عروسکش لب بخره از قضا مغازه بی نهایت شلوغ بود و اگه قرار بود صبر کنیم حالا حالاها به ما نمیرسید چند دقیقه که ایستادیم دخترعموم دیگه خسته شد که مرده طرفش نمیاد
واسه همین خیلی شاکی داد زد آقا یه لب به من بده
یکهو مغازه ساکت شد
و همه برگشتن طرف ما :-\ و تازه این متوجه شد چی گفته حالا این دخترعموی ما :|
آقای مغازه دار {-8
بقیه :))
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

"من بعداز۵ساعت کلاس فیزیک اومدم خونه به خواهرم گفتم من میخوابم ی ساعت دیگه بیدارم کن مهمون داشتیم
ی ساعت بعدخواهرم اومدبیدارم کنه نمیدونم چی گفتم ک خواهرم میگف زهراخوبی؟!پاشودیگه ~X( ~X(
منم بلندشدم نشستم میگم مگه چی گفتم توگفتی معادله مستقل ازسرعت اولیه منم گفتم این اههه بذاربخوابم L-: ودوباره میخوابم
خواهرم سکوت کردورفت بعدش ک حواسم جم شدفهمیدم چی گفتم امیدواربودم ب کسی نگفته باشه
باکمال اعتمادب نفس رفتم پایین غذابخورم پسرداییم میگه توبرومعادلتوحل کن همه میزنن زیرخنده :( :(
چ توقعاازبچه کنکوری دارن X-( X-(


ساعت ۷:۳۰شب بعدازکلاس بادوستم اومدیم جلوی بانک منتظربابام بودیم داشتیم میمردیم ازساعت۶صب هنوزخونه نرفته بودیم دوستم نشست دربانک منم جلوش وایستادم ی پسرک ماشالاخیلی خانم بوداومدگف اینجابیمه کارآفرینه منم خیلی خسته وجدی گفتم نه بانک کارآفرینه گف چ خشگله منم ک اعصاب نداشتم وحالم ازپسرایی ک خودشونوشبیه دخترمیکنن بدم میادگفتم نه ب خشگلیه شما L-: L-:
ولی نشنیددوستم گف زهراخاک توسرت کنن اگ میشنیدچی ؟!؟!
گفتم منم گفتم ک بشنوه شایدخجالت بکشه X-( X-(
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز معلم فیزیک ما پای تخته میخواست بنویسه قانون ِ کولن، نوشت قانون ِ قانون. :D


بعدش هم ازمون پرسید: خب بچه ها شما سالای قبل یاد گرفتید که دوبار هم نام همدیگرو ...


دو نفر از بچه ها: جذب میکنن :-" :))
 

bella_h

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
192
امتیاز
1,346
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
شهید هاشمی نژاد مشهد
رشته دانشگاه
علوم تربیتی
پاسخ : سوتی‌ها

ساعت ناهار بود ریحانه گفت بدو بریم به صف نخوریم بعد پرید تو سال رفت منم بشقابامونو برداشتم بدووووو رفتم دم در اتاق برگشتم به دوستم گفتم یگانه ظرفت دست منهههه برگشتم خوردم به یکی که داشت نماز میخوند X_X
اون که ولو شد هیچ من دو تا چرخ زدم خوردم زمین بشقابا تق صدا داد پخش زمین شد بچه ها ام جییییییغ کشیدن حالا بلند شدم هی میگم ببخشید ببخشید نمازش که تموم شد دیدم دوست خودمه یهو گفتم خدارو شکر ولش بابا :D تا پا شدم سرپرست خوابگاه بالا سرم هی میگه چی شد حالت خوبه؟ بدترش تو سلف اومده بود حالمو میپرسید منم هی مرسی ممنون خوبم :| :D

بازشبش جرئت حقیقت بازی کردیم به من گفتن برو اتاق سرپرستی بگو من خرم منم رفتم درو باز کردم جلسه بود شلوغ گفت بعدا بیا بچه ها گفتن نه الان بگو :(( :(( :((
منم گفتم :-[ X_X X_X :((
و بعد عذر خواهی کردم اومدم بیرون
هیچی دیگه تا آخر هته که میخواستم بیام هی همه تک تک میخواستن با خودم صحت سوتیامو چک کنن :| X_X


من ترم قبل کلا کلاسارو ته کلاس بودم بعد یا چرت میزدم یا آهنگ یا چت میکردم بعد معدلمم X_X :D :D :D
این ترم جو گرفتم همه اش اول میشینم تو بحثم شرکت میکنم
بعدیه استاد داریم این ترم میگن هم بد امتحان میگیره هم بد نمره میده درسشم 3 واحدی سخت کلاس تموم شد دوستم گفت تو چیشده این ترم انقد رفتی تو حلق استادا؟ :O X-(
منم بلند گفتم میخوام با اساتید محترم روابط حسنه برقرار کنم بهم نمره بدن این ترم (< (< (< (<
بعد همون دوستم گفت خاک تو سرت استاد پشتته و بود....
استاد پشت سرم بود :| :| :|
هیچی دیگه پریدم تو سالن به سمت انتهای سالن که بسته بود رفتم و چن لحظه وایستادم کلا استاده برههههههههههه ~X( ~X( ~X(
 

najmeh_abl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
639
امتیاز
8,479
نام مرکز سمپاد
فرزانگانـ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
AUT (Tehran Polytechninc) + University of Naples Federico II
رشته دانشگاه
Industrial Bioengineering
پاسخ : سوتی‌ها

با بچهای کلاس داشتیم با معاونمون صحبت میکردیم که چرا معلم ریاضی پارسالمون رو واسه حسابان امسال نذاشتن حالا مکالمه دوستم و معاون:
معاون:این خانم (دبیرپارسالمون) مشکل جسمی دارند نمیتونن زیاد تدریس کنن
دوست من(باعصبانیت): ببخشید اونوقت اگه مشکل جنسی دارن چرا واسه تجربیا گذاشتین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من و بقیه : :)) :D =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
دوستم: X_X :-" :-\ :-\
 

sadlove

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,382
امتیاز
31,819
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شـیراز
سال فارغ التحصیلی
93
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم : مامان چرا به مسجد الحرام میگن مسجد الحرام ؟
مامانم : فک کنم واسه اینکه یه سری کارا توش حرام میشه .
خواهرم : مثلن چه کارایی ؟
من : دروغ گفتن :D

اصن یه وعضی بود :D کلی خندیدن ازم :| :D
 
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,689
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : سوتی‌ها

خیلی جذابه.
توی سمپادیا صراحتا داشتم به یکی ناسزا می گفتم بعد اومد با من مثلن همکاری کنه که پدر اون شخصو در بیاریم.
نمی دونم وقتی فهمید منظورم با خودش بود چه حسی پیدا کرد :))
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودم از دست راننده سرویسمون به مدیر مالیمون که آقا هستن شکایت کنم
بعد رفته بودم کنارش داشتیم راه میرفتیم منم به جای این که به روب روم نگاه کنم به آقای صابری نگاه میکردم اونم اصا فک کنم گوش نمیداد من چی میگم خلاصه که همین طور تند تند راه میرفتیم و صحبت میکردم که
یهو دیدم یه چیزی محکم خورد به من
بعد به خودم که اومدم
دیدم خوردم تو ستون وسط راهرو
آقای صابری و مدیر و معاونمونم غش کردن رو زمین دارن میخندن L-:
منم دردم گرفته بود اعصابمم به هم ریخته بود رفتم روبه رو آقای صابری بهش گفتم
آقای صابری اصا گوش میدین چی میگم؟
من نمیدونم تا فردا باید عوضش کنین X-(
بعد چرخیدم برم تو کلاس ستون پشتم بود دوباره خوردم بهش
من X_X
مدیر معاون و آقای صابری =)) =)) =))
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا :((
 

Moshk

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,141
امتیاز
2,882
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

Capture5.PNG

=)) =))
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,322
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

من : ملیکا پنج شنبه میای گردهمایی؟

دوستم : گردهمایی چی؟

من : بنیاد و سمپاد کودک ;;)

دوستم : جان؟! سمپاد کودک؟؟ O_o

من : شنونده باید عاقل باشه :)) همون بنیاد کودک :-"

لازمه بگم این سوتی رو چند بار تکرار کردم :-"
 

tinaradvand

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
325
امتیاز
3,075
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره دوره 11 المپیاد نجوم و اخترفیزیک
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

اول راهنمایی یا دوم دقیقا نمیدونم ؛ توی کلاس زبان نشسته بودم .
کلا اعتماد به نفسم تو حرف زدن بالا بود و تند تند حرف میزدم وسطش میخواستم بگم از گود از آی نو ... هیچی دیگه تبدیل شد به از گوز از آی نو :|
حالا چی شد یاد این افتادم ؟
امروز سر فیزیک ؛ خانم فیزیک اسم یه دانشمند رو گفتن بعد خودشون یادشون رفت اسم اون آدمو در حال حدس زدن اون اسم بودیم که یکی از دوستام میخواست بگه آقای چُرس نبود ؟ :D ... (بقیه رو خودتون حدس بزنین ... شرمگینم از به کار بردن این همه اصطلاح یکم بد توی یه پست :-" )
 
ارسال‌ها
343
امتیاز
1,437
نام مرکز سمپاد
نسل طلایی علامه حلی 2
شهر
تهران / شهر ری
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
QUT
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

روز دوم بود کلاس فیزیک تموم شد دویدم بیرون... یهو استاد داد زد فلشت رو بیار فایل رو بهت بدم

منم یهو برگشتم، از قضا ی خانومه هم کلاسی هم پشتم بود

سرعت ایشون هم زیاد بود :|

هیچی دیگه برای اینکه به هم نخوریم من رفتم تو "در"... ایشون هم هول شد رفت تو "چارچوب" :))

من :-"

دختره :|
 
بالا