خاطرات سوتی‌ها

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,590
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستامون هست گوشی lg g2 داره، یکی از امکاناتش کنترل از راه دروه (واسه تلوزیون و ویدوئو پروژکتور و ...)، واسه همین یکی از معلما همیشه واسه روشن کردنِ پروژکتور به همین دوستمون میگفت...

یه بار دوستم پیشِ من نشسته بود داشت با بغل دستیش حرف میزد، معلم به من گفت که به این بگو ساکت باشه...
منم فقط صداش زدم و به معلم اشاره کردم...

این بنده خدا هم یهو گوشیشو درآورد پروژکتورو روشن کرد :))

معلم: :O :| :D
من: :D :)) :D :-"
دوستم: :O #-o :-?? :|
lg g2: :))
پروژکتور: :|
دفاع چپِ عراق که دو موقعیت خطرناک روی دروازه ی ایران ایجاد کرد: =))
 

tinaradvand

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
325
امتیاز
3,075
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره دوره 11 المپیاد نجوم و اخترفیزیک
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

با مامانم داشتیم تو خیابون راه میرفتیم یهو یه مغازه ی خیلی قشنگ دیدیم پر از کوزه و ظرف و ظروف سنتی با هم رفتیم تو با دهن باز در و دیوار رو نگاه میکردیم یه آقایی اومدن گفتن میتونین اینجا بشینین ، من هم گفتم نه ممنون فقط میخوایم نگاه کنیم رومو برگردوندم دیدم آقاهه با تعجب نگاه میکنه یه سری میز صندلی هم چیدن بقیه دارن غذا میخورن ... |:
خوب دکورش اصلا شبیه رستوران نبود چیکار کنم |:
 
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,016
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : سوتی‌ها

ساعتِ 8 شب رفتم یه دو ساعتی چرت بزنم، ولی احتمال می‌دادم که خوابم سنگین شه و بیدار نشم چون روزِ خسته‌کننده‌ای داشتم؛ از طرفی باید 10 بیدار می‌شدم کار داشتم، ساعتِ گوشیمو کوک کردم و خوابیدم.

...

بیدار که شدم دیدم ساعت هست 2 نصفه شب :|

چک کردم دیدم بله ساعتِ گوشی رو عوض این که کوک کنم رو 22، کوک کردم رو 10 ، صبح :)))))
 

farhid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
110
امتیاز
1,821
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
مرحله 1 کامپ
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

معلم چنتا نکته گف بنویسیم
منم اینجوری نوشتم:
a
b
d
c
:-" :D
 

Sara kazemi

کاربر فعال
ارسال‌ها
36
امتیاز
163
نام مرکز سمپاد
Frz4
شهر
Teh- Bnd
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
بهشتی
پاسخ : سوتی‌ها

اقا ما یه دبیر ورزش داریم ...که به سبب مهربانیه بسیارشان خیلی هم محبوبن ! (الکی مثن من چاپلوسم :د)
دیروز ما دیر رفتیم سره کلاس من که به رو خودم نیاوردم و خیلی شیک دره کلاسو باز کردم دیدم میز معلم خالیه ...
بعد گفتم اااا بچه ها چرا این جوری نشستین فک کردم عبلی (لقب ایشونه) اومده !!!!
هیچی دیگه رومونو کریم اونور با عبلی چشم تو چشم شدیم :|
.
.
کل کلاس :-ss
من #S-:
عبلی X-( :-w
 

angry girl

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
2,490
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

من قدم بین دخترا بلند محسوب میشه واسه همین کفش پاشنه بلند اصن نمیپوشم وعادت ندارم اصن ولی خو نامزدی خواهرم بود ومنم خوشحال رفتم کفش پاشنه بلند گرفتم ولی از اونجایی که خیلی خوش شانسم وسط مراسم داشتم از پله ی اونجایی که صندلی عروس و داماد! میذارن میومدم پایین که پاشنه ی کفشه گیر کرد وبنده وسط سالن فرود اومدم در حدی که از صدای زمین خوردنم کلی ادم برگشتن نگا میکردن :D :-"
 

Hashie

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
235
امتیاز
1,732
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی
شهر
تبریز
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

بابام ترشی خریده بود از بیرون، بعد اومد تو خونه درشو باز کرد دید کپک زده، به من گفت برم پسش بده، بعد هم توضیح داد که قیمتش اینقدر بود، اینو میدی بهش توضیح میدی که من نیم ساعت پیش ترشی رو ازشون خریدم و بعد اینقدر خیارشور میخری به جاش و فلان و فلان و فلان.
بعد از این همه بحث ترشی محور، لباسامو پوشیدم، رفتم دم مغازه دیدم ترشی رو نبردم :| حالا جالب اینکه وقتی برگشتم خونه می بینم هیشکی دیگه هم حواسش نبوده که ترشیه همینطور مونده رو میز آشپزخونه !
 

ZDM

کاربر فعال
ارسال‌ها
48
امتیاز
1,730
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
فرزانگان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

سال اول دبیرستان بودیم :D

بعد کلاس ما طبق هی بالا بود و کنار نمازخونه .. ساعت دوازده اذان میذارن و نماز هستش :D

بعد یکی از هم کلاسی ها خیلی جوکه :))

ناگهان از تو کلاس پرید که تو سالن برقصه

از قضا رفت در بغل حاج آقا که اومده بود برا نماز :)) =))
 

atousa.a

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
153
امتیاز
3,063
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ری
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

بالای ح.ب نظرسنجی گذاشتن که معدل ترم اول شما چنده؟
بعد من با اقتدااار زدم گزینه ی مورد نظر رو
بعد که نظرم ثبت شد یه گزینه دیدم اون اخر که نوشته "دانش آموز نیستم" :D :D :D
خیر سرم من الان دانشجو م!
( به قول یکی از بچه ها کورَ الذینَ آمَنوا :D )



+ واااااای الان که رفتم با دقت بیشترتری خوندم دیدم که نوشته "دانش آموز یا دانشجو نیستم" !!!!
اینجاست که همون کورَ الذینَ آمَنوا واقعن صدق میکنه


++ بعله... بعدن اشاره شد که گویا بار اول من درست دیده بودم مدیران عزیز بعدش گزینه رو عوض کردن :))

اصلن من دیگه نظرسنجی شرکت نمیکنم :))
 

hehe

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
13
نام مرکز سمپاد
farz
شهر
1jaye khob
پاسخ : سوتی‌ها

سر امتحان شیمی بودیم بد من هی سوال میپرسیدم

معلم :ساکت باش بذار بچه ها تمرکز داشته باشن!

من: خانوم مگه تمرکز دارن؟!!تمرکز و که میک...!نه همون دارن!بچه ها تمرکز داشته باشین!

بچه ها : ;)) ;)) ;)) ;)) ;))
 

angry girl

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
2,490
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

اینقد همه اسم منو هرجور میخوان صدا میزنن خودمم قاطی کردم (یه عده کثیری منو نعنا صدا میزنن بجای رعنا :| )
حالا امروزبا دوستام رفته بودم سوپری با قیافه جدی به فروشندهه میگم اقا لطفا یه ادامس تریدنت رعنایی بدین :D :-"
ینی یکی نبود دوستامو جم کنه :| :D
 

mohammadmehdi

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
211
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب 2
شهر
شیراز
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

همی الان فهمیدم یکی از سوالای پاسخ کوتاه المپیاد فیزیک رو درست به دست آوردم خر ذوق شدم
بعد از ثانیه ای تفکر پی بردم جای رقم یکان و دهگان رو برعکس زدم خعلی تو پوزی بدی بود!!!
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

جشن تکلیف که گرفتن، من بعد از جشن اومدم خونه؛ دایی ام اینا هم خونه ما بودن؛ منم جو گیر گفتم
بزار با اون چادر خوشگل نماز بخونیم ؛ خولاصه بعد از اذان اولین نفر اومدم، وایسادم وسط هال :))
میخوام نماز بخونم :))
من بلند الله الله اکبر :D
پسر دایی من - اصن وضو داری؟ :D
من مثل این خنگا بااعتماد به نفس :-" :-" :)) :)) :)) :)) :))
 

Robek

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,420
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز_کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
پرستاری
پاسخ : سوتی‌ها

به یه بنده خدایی میگم "هذلولی"رو چ جوری مینویسن؟میگه با "ز"
بعد معلوم شد اشتبا گفته...میگه ب من چه این هذلولی هرروز املاش عوض میشه:)):))
 

Mah O_o

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
254
امتیاز
3,509
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : سوتی‌ها

فامیل معلم ریاضیمون جعفریه
هروخ میاد سرکلاس میگه جزوها باز

ی جلسه اومد نگفت جزوه ها باز منم حواسم به فامیلش نبود بلند گفتم:::
جعفر امروز پکره[باریتم جعفر اینا بخونین!]

هیچی دیگ
همه برگشتن منو نگا کردن
منم سقف کلاسو :-"
 

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,590
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زدم به دوستم، میخواستم یه جایی بررم گفتم تنها نباشم باهام بیاد...
گفتم بیا سر خیابون بعد بهت میگم کجا میخوام برم
خب دوستِ گرامِ بنده اومد
سلام و احوال پرسی کردیم
-خب کجا میخواستی بری؟
+ #-o :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? #-o
- نمیدونی کجا میخواستی بری؟ :O
+ :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? :-? فک کنم نه!
- مسخره بازی در نیار :O
+ یادم نیست :| :-?? :|
-اگه اینقدر بی اهمیت بوده که یادت رفته چرا منو تا این جا کشوندی؟
+ اتفاقا خیلی مهم بود ولی یادم نیست :-?

و خب آخرشم یادم نیومد و رفتیم یکم خیابون گردی و برگشتیم :|

:-? :-? :-? :-? :-?

:-"
 

✿pink girl✿

کاربر فعال
ارسال‌ها
48
امتیاز
205
نام مرکز سمپاد
farzanehgan
شهر
esf
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی داغ داغ همین الان

من امروز یکم سرما خوردم و نرفتم مدرسه

ما اگه غیبت کنیم باید مادرا زنگ بزننن و بگن، مامان منم خونه نیست و منم بیخیال شدم

واسه همین از مدرسه زنگ زدن خونمون منم تلفنو برداشتم بدون اینکه شماره رو نگاه کنم و فکر کردم مامانمه زنگ زده حالمو بپرسه شروع کردم به حرف زدن که سلام مامان خوبم اصن من که چیزیم نیس گفتم بمونم خونه یکم استراحت کن مدرسه هم نرم

بعد یهو یکی گفت از مدرسه زنگ زدم پس چیزیتون نیست و غیبتتون موجه نیست بعد من تازه فهمیدم که ا ناظممونه حالا من با این گند بزرگ چجوری فردا برم مدرسه؟
 

paml

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
199
امتیاز
1,687
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتی
شهر
اهواز
دانشگاه
شهیدبهشتی
پاسخ : سوتی‌ها

ظهر داشتم از مدرسه میومدم خونه ساعت 3بود

بعد خیابون و کوچه ها خیلی خلوت بود به طوری که تقریبا تنهای تنها بودم (:|

پیاده هم داشتم برمیگشتم

همینجور که داشتم میومدم داشتم به اتفاقات تو مدرسه و چیزای مختلف خنده دار فکر میکردم و میخندیدم :D

بعد یه جای از خیابون یه آقا هه با من هم مسیر شد تقریبا داشت کنارم راه میومد

بعد من یهو یاد یه جکی که دوستم گفته بود افتادم بعد یهو محکم زدم زیر خنده و سر جام نشستم و دلم و گرفتم =)) =)) =)) :))

بعد مرده : :O :O :O
من همچنان: =)) =)) =))

بعد مرده سریع سرعتش رو 2 برابر کرد اولین کوچه پیچید تو و خودش از من دور کرد :D

به نظرتون فک کرده دیوونم؟؟؟؟ :-/
 
ارسال‌ها
589
امتیاز
11,384
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : سوتی‌ها

یه خانمی اومده بود خونمون مهمون بود :-" بعد این کلا شخص خاصی نبود! :-" اومد تو اتاقم سلام کنه منم رو صندلی نشسته بودم. بعد چون یه حالت نیم خیز ( :-" ) نشسته بودم فکر کرد میخوام بلند شم گفت:

- نمی‌خواد بلند شی راحت باش!

بعد من با صدای بلند برداشتم گفتم:

- نمی‌خواستم بلند شم! :D

خلاصه که ضایع بود! مامانمم یه چشم غره بهم رفت اون وسط :))
 

زﮩرا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
706
امتیاز
8,250
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کِرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
کرمان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقتیه سرزبونم افتاده تو هرفصلی که زیست میرسیم از معلممون میپرسم : 《این فصل تشریح نداره ؟؟ 》 مثلا سرگیاهی اوسکول شده بود بنده خدا

یه شنبه داشت 《دستگاه تولیدمثلی مرد 》رو درس میداد که منم با حواس پرت گفتم : 《 این فصل تشریح نداره ؟؟ 》 [nb] نیشاتونو ببندید :-" [/nb]
 
بالا