خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

فک کنم داره قیامت میشه :|
zbwi_صصص.png



بعدا نوشت: خودم سوتی دادم مثکه :D خبر رسید ارسالای حرف بزن حساب نمیشن ولی امتیازاشون میشن :-خجالت :-خنگ
:D
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

از این سوتیایی که بچه ها رفتن جای دوستاشون امتحان دادن ولی لو رفتن زیاد شنیدم
ولی داداشه من یه سوتی انفجاری داده :)
اولش اصلا هیچکس نفهمید جای دوستش امتحان داده
ولی بابت سوتیه خفنه خودش دوسته بیچارش لو رفت!
جلو کادر نام و نام خانوادگی اسمه خودشو نوشته جای اسمه دوستش :|
یعنی تا این حد جو امتحان برش داشته بوده [-(
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سال سوم دبیرستن معلم زیستمون داشت قسمت کروموزم های ملخ و مرغ و آدم رو توضیح میداد :D

بعد داشت میگفت ملخ نر ملخ ماده پشت بندش گفت مرغ ماده مرغ نر

بعد ماهم تو بهر درس بودیم نفهمیدیم یهو دیدیم خودش قرمز شده داره میخنده :))

و بعد دوباره بلند گفت مرغ نر بعد اونجا بود که ما ها به =)) این حالت در اومدیم :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

با یه نفر سر دانشگاه های خارجی بحث میکردیم
گفت شما کدوم دانشگاه رو برای تحصیل ترجیح میدید؟
گفتم من دانشگاه هاوایی رو خیلی دوس دارم :|
گفت عه هاوایی مگر اسم جزیره نیست؟
گفتم ای وای اره راست میگید منظورم هو آوی بود
طرف هنگ بود گفت کجاست اسمشو نشنیدم!؟
گفتم مگر شما کتابای طرح فیزیک هاروارد و سوالای مسابقات هفتگی فیزیک هاروارد رو ندیدید؟ =D> (المپ فیزیکیه)
اون موقع بود طرف فهمید من منظورم هاروارد بوده :P :-[
نابود بود...

یه کتاب میخوندم که داشت درمورد یه شخصیتی به اسم گارد بن فیلد که انگلیسیه توضیح میداد(gard ben field)
من اینو سه صفحه به صورت عربی میخوندم gardebne field)
مث اینکه بخوایم بخونیم عمر بن سعد.... #:-S
یادش میفتم واسه خودم تاسف میخورم

شنیدید که میگن فلانی یچیزی سروده؟؟شایدم سراییده :D
یکی داشت یه شعری میخوند برگشتم میپرسم سرندش کیه؟؟ :D :D
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

امتحان داشتیم.....دبیر اومد بگه کیف بزارید بینتون گفت : کتاب بزارید بینتون!!! =)) =)) =)) =)) :)) :))

حالا من داشتم فکر میکردم چند تا کتاب باید از تو کیفم ور دارم؟؟!!!
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

الو بله
چینجز این تو...بَلو اَله!!

اگه گوشیو بذاری بعدش نیز سوتی محسوب میشه؟
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

اول صبحی یکی از دوستان ما خواسته بره از دستشویی دانشکده استفاده کنه اشتباهی رفته تو دستشویی دخترونه ، رفته داخل دیده 2-3 نفر جلوی آینه وایستادن دارن خودشون رو آرایش می کنند :D
بعدش فهمیده چی کار کرده برگشته از دستشویی بره بیرون ، 2 تا دختر هم رشته اییش همون لحظه اومدن داخل
:))
(زمانی که برای ما تعریف می کرد ما بیشتر براش احساس تاسف می کردیم تا خودش انگار خودش خوشش اومده بود :D )
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

وقتی شما تونستید جلسه ی آخر کلاس فیزیک ،روبروی دبیر، در حالی که داره میگه:"بچه ها کسی اشکالی نداره؟ " خیلی شیک و مجلسی اشکالتون رو از بغل دستیتون بپرسید...
اونوقت بیایید بشینید راجع به بقیه ی موارد باهم صحبت کنیم! :)


تازه اون روز ردیف دوم نشسته بودم استثناعن! :D
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

معلم شیمیمون بدجوری ادمو خراب میکنه البته نمیفهمیا یهو میبینی گند زد تو شخصیتت
بد عادت داره بد درس دادن متشخصانه میشینه رو صندلی بیرون رو نگا میکنه
بچه ها رو شیشه ادمک و شکلت و ....کشیده بودن
برگشته میگه :اینا چین و.....
جلسه بد یکی از بچه ها رو شیشه نوشت"چیه مثل بز زل زدی؟" :)) :))
خودشم خندید :))
میگه ب شاهکاراتون اضافه شده!
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

با ماشین یکی از دوستان رفتیم یه جا یه چیزی بخریم

نگه داتشت کنار مغازه و من رفتم خرید کردم .. برگشتم ..کمربندمو بستم و همینجوری که سرم تو گوشیم بود گفتم مستقیم برو منو برسون خونه

یهو یه صدای نازک اومد که گفت : امر دیگه ای باشه

سرم چرخوندم دیدم یه خانوم محترم با تعجب و عصبانیت زل زده بهم

برخورد بهش حقیقاتا

هیچی دیگه فهمیدم اشتباه سوار شدم :| اب شدم :|
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

عاغا اینا سوتی های معلم دینیمونه سر درسای آخر پیش،بعد یه کم مورد اخلاقی داره فقط...:-"
1-بر پایه ی علم نمیکردن،بر پایه ی عادت میکردن(بحث در مورد کشاورزی بود :-")
2,راحت داده میشه راحت هم گرفته میشه(علم)
3,فساد انگیز و عقب افتادگی آور....
4,روابط ما با چین زیاده چون اروپاییا نمیدن...
6,ذهن و جهن!!
7,اوسترولیا و امریکا...
8,بیرانی (منظور همون بیرونی)

معلم ریاضیمون:
جیشو عوض میکنیم (منظور حرف g تو تابع!!)

معلم فیزیک:
خیلی اتفاقا هس دورو ورتون ک شما ها نمیبینین!!!! (درسالکتریسیته وابنا!!)


باعرض معذرت البته...
بقیع اش هم خیییییلی دیگ ناجوره نمیشه گف!!! :-"
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سوتی های معلمای ما:
مدیر: بچه ها مارو مراعات بکنید، اگه شما مارو نکنید ماهم شمارو نمیکنیم معاونا و بچه ها در اون لحظه =)) :))
ناظم:بچه ها وقتی از دستشویی آب میخورید شیرارو ببندبن!
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

به نقل از titanium :
یه روز همینطوری یه هسته خرما رو که خیلی رنگ قهوه ای سوخته داشتو پرت کردم جلو یکی بلند گفتم: اَاااااااااااااااااا..ســـــــــــــــــــــوســــــــــک!!!!!! ...آقا یکی جیغ میکشید و تخت گاز میدوید...خیــــــــــــــــــلی حال داد...بعدش خیلی خجالت کشید و کلی خندیدیم بهش....
منم اول دبیرستان که بودم یکی این بلارو سرم آورد :))
دیدم رو میزم یه سوسک سیاه با شاخکای درازه. نمیدونم چی شد فقط بعدش دیدم رو سکوی کلاس کنار تخته ام و دارم جیغ می زنم.
بچه ها گفتن وقتی دیدیش مقنعتُ کشیدی پایین و جیغ زدی فرار کری. :))
البته الان که بش فک می کنم خندم می گیره وگرنه اون لحظه داشتم سکته می‌کردم :دی
موجبات خنده و شادی کلاسای دیگرم فراهم کردم حتی :دی
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

مکالمات من و خواهر دبستانی ام :
من : اونی که نوشتی اشتباهه باید بنویسی تفرا (موادجامد آتشفشانی) نه تقرا!!!! انگلیسی ش هم اینجوریه :tephra بعدش گفتم pو h هم که کنار هم قرار می گیرن "ف"خونده میشن
حالا اون :خودم می دونم لازم نیست تو بگی
من : نه نمی دونی اگه راست میگی بگو ببینم از کجا می دونی
اون: از الپنت (فیل)
من : :)) :)) :)) =)) =))
اون : :-[ :-[ :))
الفنت: :-L :-L
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

راهنمایی که بودم یه دوستی داشتم اسمش مهدیه بود
نزدیکه عید نوروز بود مدیه رفت دم دفتر معلم دینیمونو صدا زد که بیان دم در
مهدیه :خانوم امتحانامونو کی میارین؟
خانوم :اگه بعد عید زنده بودیم ....بعد عید
مهدیه قبل از اینکه حرف خانوم تموم شه :خدا نکنه !!!
طفلی فک کرده خانوم گفتن اگر نمردیم!!!!! :D
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

صرفاً جهت تلافی بابت این و این که این موجود پلید اقدام به ضایع‌سازی بنده کرده بود، بنده نیز در یک اقدام ضربتی از ایشان سوتی خفنی را گرفته و بسیار شادمان و آب‌دهان‌ازلب‌ولوچه‌آویزون می‌باشم.

salari_sooti_midahad.jpg
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

داشتیم توو خوایگاه موزیک ویدئوی «چرا رفتی»ِ همایون شجریان رو نگاه می کردیم [جهت تجدید خاطره :D]
بعد یکی از بچه ها : من آخرِش نفهمیدم این آهنگ رو همایون خونده یا شجریان!!! :-?
ما : :o
همایون: :|
مجددا ما : =))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یکی از رفقا رفت مداحی کنه، جو سنگین و مشکی و کل مدرسه اماده مراسم
ایشون خیلی با اعتماد به نفس فرمود:
عزا عزاست امشب روز عزاست امشب!
کلا عزا تبدیل شد به جنگ شادی! :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

jla7_photo_2015-05-14_14-44-03.jpg




به عبارت دیگه، شما اگه از هر سؤال کمتر از نصف نمره رو بگیرین، در نهایت از 100 میشین 85 :-"

و به همین ترتیب کسی که هر دو تا سؤال رو کامل نوشته، قاعدتا میشه 200 از 100 :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

معلممون از خاطرات دوران طفولیتش برامون میگفت...

میگفت یه روز از بیکاری مفرط داشته اسم قبول شدگان کنکور تو روزنامه رو میخونده یه دفعه چشمش به یه اسم عجیب افتاده
بنده خدا کلی هم توش هنگ کرده....اسمی که خانوم خونده بود غزاله صابری بوده ولی جالبش اینجاس که ایشون یه جور دیگه غزاله رو خونده بود...این معلم باهوشمون غزاله رو خونده بوده غز اله یا به عبارتی ghezollah مثلا مثل یداله :-" :D
مثل اینکه ایشون ترک زبان هم بودن به ترکی هم واسه خودشون معنی اسمو ترجمه کردن دختر خدا(قز یا ghez به ترکی میشه دختر) :))
بیچاره مثه اینکه ازبیکاری زده بوده به سرش :-"
دیگه اینکه از وقتی اینو شنیدیم هر کی اسمش غزالس رو ghezollah صدا میکنیم بماند... :-" :>
 
Back
بالا