خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
به یک شخص محترم گفتم " عههه؟ شما که اونجا باشگاهتون رایگانه، چرا نمیرین باشگاه که از این آستین پفی‌ها بشین؟ " 8-^
منظورم این اورانگوتان‌های باشگاه رفته‌ بود که بازوهاشون گنده میشه :-" لفظ ِ بازو نمی‌دونم چرا یادم نیومد :)) پفی چرا آخه :))
 
-این دبیره چرا هر جلسه امتحان میگیره؟
--چمدونم
-ن واقعا چی فک کرده با خودش
- ://
--اصن خیلی بیشعوره
×سلام:|(همون دبیره)


(ما تو حیاط به سمت ساختمون میرفتیم و دبیر پشت سرمون با اندک فاصله ای راه میرفت:-")
 
امروز خواهرم ادای معلم هارو در می اورد و معلم شده بود داشت برام املا می گفت
یهویی گفت : فرغون بذارید
من: فرغون بذاریم؟o_O
خواهرم : بله ;;)
بعدها فهمیدم منظورش ویرگول بود:)):-w
 
من و پدر گرامی مان تو آشپزخونه بودیم . داداشم داشت میرفت نمیدونم چی گفت که من گفتم : عمته:D
پدرمان یه لبخند خیلی ملیح بهم زدن:D
 
دوستم: The sky looks amazing from here
چیزی که من شنیدم: This guy looks amazing from here :| :))
خب تقصیر خودشونه با این لهجه‌شون :-"
آره خلاصه هنوز بهم می‌رسیم ازش می‌پرسم چه خبر از اون یارو :-"
 
سوتی که من دادم بعدش باید آب میشدم هشتم بودم که به جای پیر خرفت گفتم ....... 18+ بود هم
 
بعنوان کسی ک ب بقیه میگم نقل‌قول توو ح.ب ممنوعه، خودم نقل‌قول کردم:|

البته خب سهواً بود و فکر کردم جای دیگه‌س
ولی خب همه‌ی سوتی‌ها سهواً اتفاق میفتن دیگه، مگه ن؟! :))
 
تو اتوبوس بودیم نسبتا همه صندلیها پر بود
دو تا خانم از در عقب سوار شدن و کارت زدن
بعد از رسیدن به ایستگاه . اومدن از در جلو پیاده شن راننده گفت: کرایه!!!:@
خانم اول گفت : اول بار دادیم:-w
راننده گفت : نه ندیدم باید دوباره کارت بزنی
اون یکی خانومه گفت یعنی چی از عقب دادیم حالا باید از جلو بدیم !:oops:

و اینگونه بود کل اتوبوس پاره شد از خنده.:)):))
 
هییییییییییییییی


من خودم یکی از کاندید های سوتی تو مدرسه بودم
اما جامو گرفتن خخخخخخ








ی بار مب خواستم از معلم زیستمون سوال بپرسم
که :آیا در شار های مغزی...
بعد گفتم ببخشید آیا در شیاف های مغزی...
بعد کلاس رف رو هوا

ی بار هم سر کلاس فیزیک من داشتم کتابو می خوندم چند صفحه خوندم دیگه خسته شده بودم همینطور که می خوندم کره فلزی را خوندم کُرِّره فلزی را یا ترشی سیر رو گفتم ترشی شیر یا صفت پسین رو صفت پشین خوندم
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
یه بار که داشتم توی بازی 41148 به پسرعموم کمک میکردم، یه کارخونه بود به اسم circle.
یادش بخیر داشتم با هیجان براش توضیح میدادم که سیرکلو، ..یرکل خوندم:D
 
رفتم پیلینگ انجام بدم
دکتر اومد بالای سرم جوری که پشت سرش و نمیدیدم
بعد خاطره داشت تعریف میکرد (خیلی خصوصی نبود که بفهمم و این سوتی رو ندم )
بعد من هی فکر میکردم برای من تعریف می کنه!! هی میگفتم عه؟!! آها !!!
بعد چند دقیقه گفت پروانه رو که میشناسی ؟ :/
بعد فهمیدم منشیش پشت سرشه از اول داشته برای اون تعریف میکرده
 
هنگام کارت زدن برای ورود به جلسه امتحان پایانی(امتحان سیستمی)؛چون تعداد غیبت های ثبت شدم بیشتر از حد مجاز بود؛سیستم اِرور داد و باید میرفتم حضوری امتحان میدادم و این یعنی کلی بدبختی و منت کشی و...
خلاصه
لحظه ای که روی سیستم نوشته بود: یو کنت تیک دِ اگزم بیکاز فلان...
زیر لب گفتم:به *** شیر!این ******هام واس ما ادم شدن
مراقب دم در گفت:
خانم محترم!شما غیبت زیاد کردی دلیل نمیشه عفت کلام رو رعایت نکنی!
من::|
دوباره من::|:|
و باز هم من::|:|:|
یک لبخند ملیح زد و گفت:بچه اردبیلم:Dنگران نباش!به کسی چیزی نمیگم:-"
 
حدود به دو سه ماهی که مدرسه مون زنگ اول بعد گذشته یه 45 دیقه ای آهنگ بی کلام پخش می کنه که پاشیم نرمش کنیم :|
زنگ اول بود و آهنگ شروع شد و من به زور بچه ها بلند شدم که مثلا ورزش کنم از آنجایی که خیلی خوابم میومد و از دست دوستان دلخور بودم ~X(~X(
رو کردم به معلم ریاضی و گفتم : آه بابا اینم می ذارن آدم خوابش می پره :-?:-"
معلم :|:@
بعدش من خودم نفهميدم چی گفتم :))
ولی یکی از بچه ها یادآوری که که : قشنگ اعتراف کردی که حین درس دادنش خوابیده بودی :DX_X:zzz
من :O
 
سوتی من نیست:
-حاج آقا!چقدر این کرمانی ها بی ادبن!
-چطور؟؟!!
-تو جاده نوشته بود باد ندین!!سنگین حرکت کنین!!
-چی!؟

کاشف به عمل اومد تابلو"با دنده سنگین حرکت کنید"رو اینگونه خونده:
باد نده؛سنگین حرکت کنید
 
دبستان که بودم کانون میرفتم؛فکر کنم Run 2 یه درس داشتیم که تاپیک بود at the circus
استاد به یکی از بچه ها گفت بخونه
اونم خوند اَد دِ ک.ر کُ.
با اینکه کلاس مختلط بود ولی چون دهه هفتادی بودیم؛اکثرا متوجه سوتی نشدیم ولی یادمه صورت استاد سرخ شد!خخخ
 
امروز صبح با قطار از تهران اومدم کرمان :-"
بعد ساعت 6 و نیم پاشدم دیدم رسیدیم :-" و داره اعلام میکنه که پیدا شید :-"
هم کوپه ای هارو بیدار کردم میگم پاشید رسیدیم ... یکیشون پاسده میگه اسکل این تازه زرنده :)) بگیر بخواب یه ساعت دیگه میرسیم :-" حالا من اصرار ک نه آقا کرمونه :-" بعد 1 ساعت فهمیدم ن زرنده :)) یارو فوشای بدی بنظرم تو دلش بهم داد :)) =)) دیگه نتونست بخوابه =))
 
بدترین سوتی عمرم اتفاق افتاد:((
دیروز فهمیدم نیل پاتریک هریس همجنسگرا هس بعد اومدم به دوستم بگم ولی اشتباهی عکس نیل پاتریک هریس و شوهرش رو با توضیحات برای خاله دوستم فرستادم و تهشم به زیبایی این عبارت رو اضافه کردم: خیلی خوبن*-*
حالا بماند شماره خاله اش رو از کجا داشتم:((:((:((:((:((:((
آبروم رففففففففففففففففففت:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((
 
عاقا پارسال نزدیکای کنکور به دلیل مساعد نبودن حال روحی هی میخوابیدم ینی طوری بود که روزا و شبا رو قاطی کرده بودم و حتی نمیتونستم تشخیص بدم اینا واقعا اتفاق افتادن یا من خواب دیدم کلا !
بعد به یه نفر گفته بودم چند تا کتاب سفارش بده واسم بعد اون طرف سفارش داده بود بعد قرار بود از شیراز بیاد داراب بعد هنوز کتابا نیومده بود بعد داشتم با همین طرفی که واسم سفارش داده راحب کتابا حرف میزدیم بعد گفتم اتفاقا برام پیامش اومد کتابه قم بود :)):))با خنده گفت مگه کتاب برعکسم میره ؟رفته قم چیکار ؟:)):))هیچی من حتی این پیامه هم تو خواب دیده بودم :))حق داشتم کنکورو برینم خداشاهده :))
￿..........
چ قدر هی نوشتم (بعد ):))
 
Back
بالا