خاطرات سوتی‌ها

>____<

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
244
امتیاز
11,531
نام مرکز سمپاد
Farzanegan1
شهر
Mashhad
سال فارغ التحصیلی
1396
دبستان که بودم کانون میرفتم؛فکر کنم Run 2 یه درس داشتیم که تاپیک بود at the circus
استاد به یکی از بچه ها گفت بخونه
اونم خوند اَد دِ ک.ر کُ.
با اینکه کلاس مختلط بود ولی چون دهه هفتادی بودیم؛اکثرا متوجه سوتی نشدیم ولی یادمه صورت استاد سرخ شد!خخخ
 

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
امروز صبح با قطار از تهران اومدم کرمان :-"
بعد ساعت 6 و نیم پاشدم دیدم رسیدیم :-" و داره اعلام میکنه که پیدا شید :-"
هم کوپه ای هارو بیدار کردم میگم پاشید رسیدیم ... یکیشون پاسده میگه اسکل این تازه زرنده :)) بگیر بخواب یه ساعت دیگه میرسیم :-" حالا من اصرار ک نه آقا کرمونه :-" بعد 1 ساعت فهمیدم ن زرنده :)) یارو فوشای بدی بنظرم تو دلش بهم داد :)) =)) دیگه نتونست بخوابه =))
 

الینا:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
506
امتیاز
4,672
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1400
بدترین سوتی عمرم اتفاق افتاد:((
دیروز فهمیدم نیل پاتریک هریس همجنسگرا هس بعد اومدم به دوستم بگم ولی اشتباهی عکس نیل پاتریک هریس و شوهرش رو با توضیحات برای خاله دوستم فرستادم و تهشم به زیبایی این عبارت رو اضافه کردم: خیلی خوبن*-*
حالا بماند شماره خاله اش رو از کجا داشتم:((:((:((:((:((:((
آبروم رففففففففففففففففففت:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((:((
 

نسیـم

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
سابقه مدیریت فروم
ارسال‌ها
1,443
امتیاز
35,235
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرراز
سال فارغ التحصیلی
98
عاقا پارسال نزدیکای کنکور به دلیل مساعد نبودن حال روحی هی میخوابیدم ینی طوری بود که روزا و شبا رو قاطی کرده بودم و حتی نمیتونستم تشخیص بدم اینا واقعا اتفاق افتادن یا من خواب دیدم کلا !
بعد به یه نفر گفته بودم چند تا کتاب سفارش بده واسم بعد اون طرف سفارش داده بود بعد قرار بود از شیراز بیاد داراب بعد هنوز کتابا نیومده بود بعد داشتم با همین طرفی که واسم سفارش داده راحب کتابا حرف میزدیم بعد گفتم اتفاقا برام پیامش اومد کتابه قم بود :)):))با خنده گفت مگه کتاب برعکسم میره ؟رفته قم چیکار ؟:)):))هیچی من حتی این پیامه هم تو خواب دیده بودم :))حق داشتم کنکورو برینم خداشاهده :))
￿..........
چ قدر هی نوشتم (بعد ):))
 

Mkj

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
139
امتیاز
3,675
نام مرکز سمپاد
FRZ 1
شهر
BND
سال فارغ التحصیلی
1403
پارسال تو مدرسه من یه گندی به باد دادم.قضیه بدین گونه بود:من یه کرمی برای بچه های کلاس ریخته بودم که اونا اومدن منو تیکه تیکه کنن بنده هم از سر ترس یهویی زبونمو گاز گرفتم بعد داد کشیدم نیاین دنبالم «دهنمو گاز گرفتم»
بدین گونه بنده کل ابرویش در مدرسه در برابر تمام دانش آموزان مدرسه رفت خداییش خیلی بد بود.:)):))
 

نیو نارنجی

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
6
امتیاز
107
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
1395
جستارهایی در باب عشق رو خوندم جسارت های درباب عشق هم تو تاپیک اشتباه نوشتم هم به یگانه گفتم و اصلاح کرد باز نفهمیدم هم به خواهرم گفت اونم درستشو بهم گفت بازم نفهمیدم اخرش به دوستم گفت برو این کتابرو بگیر بخون گفت اسمش چیه و سرچ کرد عکسشو برام فرستاد اون موقع تازه فهمیدم :))
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
ما یه معلمی داشتیم من باهاش رو دروایسی داشتم اسمش خانم مرادخانی بود

دم زنگ ادبیات پشنم به در بود داشتم به بچه ها با صدای بلند یاداوری میکردم : بچه هااااا تست های این معلمه رو بزنید وگرنه میاد کلاس به... میده
بعد برگشتم سمت در دیدم خانم مرادخانی با صورت قرمز به زور جلو خنده شو گرفته
هیچی دیگه بدبخت سوالشو پدسید رفت همراه با اون آبروی منم رفت
 

reyna

MelloW
ارسال‌ها
370
امتیاز
6,389
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
پردیس هاشمی‌ نژاد مشهد
رشته دانشگاه
آموزش ریاضی
من توی درس های حفظی اصلا خوب نیستم و معمولا تاریخ و واژه های ادبیات و برای امتحان ها تقلب مینویسم...))
امسال ترم اول امتحان تاریخمون آخری بود و بعدش هم تایم مدرسه بود و باید ساعت ۷ میرفتیم مدرسه
منم روز قبلش یک دور داستان وار خوندم و گفتم صبح تا ساعت ۹ تو کلاس تقلبا رو مینویسم( چون کلا امتحانا ساعت نه شروع میشد)
روز بعد رفتم مدرسه دیدم همه تو سالنن کتاب دستشونه و معاون هم میگه اماده شید برین امتحان ساعت هفت و نیم برگزار میشه ://
دیگه حال منو تصور کنید ؛ البته کلا نمره واسم مهم نیس وگرنه پس میفتادم
خلاصه ۱۵ شدم( پایین ترین نمره در طی تحصیلم) و خیلی هم خوشحال شدم و دبیر حسابانمون هم گفت تو که رشتت ریاضیه اصلا باید تاریخت این میشد چون این یکی از مشخصه های این رشتس :Dو حالا بماند که تو کارنامم اشتباهی ۱۹ وارد کرده بودند:D البته منم خیلی جوانمردانه رفتم بهشون گفتم که نمرمو زیادی دادید چون اینطوری من شاگرد اول میشدم و حق دوستم ضایع میشد
ازونموقع قهرمان ملی شدم:))
 

Dddd

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
60
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۶
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
داشتیم با هم یه معلم رو مسخره می کردیم پشت سرمون در اومدX_X
یه بارم داشتیم تو کلاس اسکل بازی در می آوردیم تا معلم اومد صلوات فرستادیم.:))
یه بار دیگه رو طاقچه پنجره نشسته بودم با دوستام پرده رو کشیده بودیم. دیدم نمی شدیم یهو یکی اومد تو گفتم هر کی هستی برو با داد و هوار.بعد دیدم ناظمه. هیچی دیگه زمین متاسفانه دهن واز نکرد برم توش .:-s
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,212
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
دبستان بودم
برف اومده بود و زمین لغزنده بود
منم چون از همون دوران طفولیت جثه‌ی درشتی داشتم، همیشه مبصر و نماینده و اینا بودم
ناظممون منو مأمور کرده بود نذارم بچه‌ها برن سمت جایی ک زمین یخ زده بود توو حیاط و لیز نخورن
بعد من دقیقاً همونجا لیز خوردم و دستم آسیب دید:|
یکی از ضایع‌ترین خاطراتم تا امروزه متأسفانه
نگاه ناظممون ک شبیه ضرب‌المثل «هر چ بگندد نمکش میزنند، وای ب روزی ک بگندد نمک» بود از ذهنم نمیره:(
 

sara-s

panda^^
ارسال‌ها
390
امتیاز
5,001
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
1403
حدود 6 سالم بود بعد داشتم با دو تا از دوستام بازی میکردم که یکیشون گفت من برم خونه الان میام تا اون برگرده به پیشنهاد اون یکی دوستم تو یه لیوان اب و خاک ریختیم و هم زدیم //: اون دوستم که برگشت گفتیم بیا شیرکاکائوئه بخور،اونم کوچیک تر بود باورش شد خورد||: بعد تو حلقش گیر کرد شروع کرد سرفه کردن منم در حد مرگ ترسیده بودم،سریع رفتم خونمون چندتا سیب و اب اوردم دادم بهش خورد تا اون گل های تو حلقش رفتن پایین//: هیچ وقت اون روزو یادم نمیره//:چندین ساله دوتاشونو ندیدم و حتی چهره و فامیلیشونم یادم نیست ولی امیدوارم دوباره یه روزی همو پیدا کنیم:)
 

هـــدا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
494
امتیاز
10,399
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تربت جام
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
کلاس نهم که بودم
یه روز امتحان شیمی و فارسی داشتیم
منم همون روز صبح وقت آزمایش خون داشتم
قرار شد ساعت اول که شیمی داشتیم رو نرم
صبح با مامانم رفتم آزمایشگاهی که تقریبا نزدیک مدرسم بود، بعدش مامانم برگشت خونه و به من گفت خودت برو مدرسه من بهشون زنگ میزنم میگم
زنگ اول تموم شده بود
منم داشتم کم کم میرفتم سمت مدرسه که تویه کوچه نسبتا خلوت دیدم یه خانمی با لبخند مرموزی داره نیگام میکنه، اصن نتونستم بشناسمش از دور،ولی چون من با فرم مدرسه و کفشای پولکی بودم از ده فرسخی هم میتونستن منو بشناسن،هیچ راهی برای پیچوندن اون خانمه نبود،رفتم تا رسیدم از کنارش رد شدم....یهو دیدم ای داد بیداد این که معلم شیمیه!!!!!!!!
هل شدم سریع گفتم سلام حالتون خوبه؟!
گفت خوب شد دیدمت اتفاقا برگتو دادم دست مدیر که اگه احیانا رفتی مدرسه ازت امتحان بگیرن
منم گفتم باشه و رفتم:/
بدترین روز عمرم بود
 

نیلاااا

کاربر فعال
ارسال‌ها
37
امتیاز
406
نام مرکز سمپاد
فرز زینب شهرری
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1400
امروز سوپر مارکت رفتنی به جای کیک و شیر گفتم شیک و .یر :|
اصلا نمی دونم چرا ذهنم جای حروفو عوض کرد:(( :(( :((
 

@marya21

خسته اما با امید
ارسال‌ها
25
امتیاز
174
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
G.H CITY
سال فارغ التحصیلی
1400
تو گروه خانوادگی داشتیم با دختر خاله هام صحبت میکردیم یه دفعه ای بحثمون و شروع کردیم کل کل کردن داشتم دنبال استیکر (اصلا باهات قهرم ) می‌گشتم دستم خورد استیکر ( گوه نخور ) فرستادم...
از اون به بعد دیگه تو هیچ گروه خانوادگیی عضو نشدم...
 

shgh.tv

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
497
امتیاز
4,850
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
98
ی بار معلممون میخواست با سیستم کلاس ی فایلی رو باز کنه پیداش نمی کرد. بش گفتم "حلقه ی وسط موس" رو بتابون رو ب پایین.
گفت "SCROLL" رو میگین؟
نابود شدم
:)) =))
 

MmmSampadi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
630
امتیاز
2,280
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
1405
سوتی!
:D ای وای ییار یادمه تو کلاس ریاضی بودیم معلم رو یه فرمول حساسی بود من تو فاز فیلم یه دفعه از خودم صدای تیراندازی دراوردم خوب شد نفهمید کار کی بود:-"
بیچاره هرگز فرموله یادش نیومد:D
 
آخرین ویرایش:
بالا