خاطرات سوتی‌ها

Guymer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
78
امتیاز
184
نام مرکز سمپاد
هاشمی‌نژاد 3
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1406
روز قبل از اعلام فوت آقای رئیسی بود
داشتیم با خانواده اخبار رو میدیدیم و مجری اخبار چادر سیاه پوشیده بود (طبق معمول، چون همیشه چادری بود)
بعد من به پدرم گفتم چرا این زنه سیاه پوشیده؟ نکنه خودشون میدونن رئیسی مرده ولی خبر نمیدن؟
 

نرگسیوم

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
636
امتیاز
4,217
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرِ هرت
سال فارغ التحصیلی
1406
داشتم مسخره بازی در میاوردم و به یکی می‌گفتم که «نه می‌تونی جام باشی، نه می‌تونی بام باشی، گفتم که در جریان باشی.»
یهو بعد چند ثانیه یه چیزی گفت، خواستم بگم انشاالله شما هم داشته باشی، به جاش گفتم انشاالله شما هم جریان داشته باشی. :-b
 

Fatemeh.g

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
131
امتیاز
1,653
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سال فارغ التحصیلی
1407
دیشب که برق رفته بود گوشی ام ۲ درصد شارژ داشت رفتم شارژر رو زدم توی برق و گوشی هم توی شارژ، نمی دونم چرا گوشی ام شارژ نمی شد
 

majn0_0n

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
131
امتیاز
550
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1408
بعد مدتها رفته بودیم خونه ی پدر بزرگم عموم اینا هم اومدن -حدودا از هشت سالگیم ندیده بودمشون- بعد خب همینطوری که از در اومدن تو از همون جلو شروع کردن به احوالپرسی و اینا
عموم اومد احوالپرسی و اینجورچیزا بعد دختر عموم اومد بعد پسر عموم اومد بعد من همینطوری طبق عادت دستمو اوردم جلو دست بدم دیدم یه حالتی انگار دستشو کشید عقب یه نگاهی کرد به من رد شد
من تا کلی وقت داشتم فکر میکردم چرا و اینا بعد کلی وقت فهمیدم یعنی داشتم به در و دیوار فحش میدادم که چرا اینجوری کردم :))
 

آفتابگردون

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
104
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1406
سر کلاس دوستم رو برگه واسم نوشت "پیوستگی بلدی؟" منم خیلی گنده نوشتم "نه"
بعد مثلا سریع اونوریش کردم که معلوم نباشه
چند دقیقه بعد همون برگه رو دادم به استادی که هفته پیشش پیوستگی درس داده بود.
 

hypnos

کاربر فوق‌حرفه‌ای
کنکوری 1404
ارسال‌ها
829
امتیاز
15,002
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
مدال المپیاد
نقره‌ی ادبی
اولین بار که رفتم دندونپزشکی و تا الان البته آخرین بار، ۸ سالم بود.
دکتر اومد یه چیزی زد و رفت، من پاشدم برم،گفتم دست شما درد نکنه🤣
گفت بشین بابا فقط بی‌حسیت‌ رو زدم🤣🤣🤣
اونجا بود که هستی‌ام به آتیش کشیده شد🤣
 

hedy

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
144
امتیاز
1,996
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
دوستم خیلی جدی گفت:

"کلاس هفتم که بودم همکلاسیام کلاس دهم بودن"
😂😂😂

منظورش همسرویسی هاش بود
 
ارسال‌ها
1,129
امتیاز
7,683
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی دریا
تلگرام
اینستاگرام
مسئول پایه روی کپی زدن بچه ها از رو هم حساس بود هر از گاهی میومد سر کلاس ها میدید


صبح یروزی بود و دوستم داشت تکلیف ها رو از روی گوشی چک میکرد و با احتیاط هم میکرد

من پشت به در کلاس رو نیمکت نشسته بودم ، گفتم مهبد خیالت راحت باشه این عباسی جرئت نداره (مسئول پایه) به تو گیر بده ، همه زدن زیر خنده ، گفتم چی شده ، دیدم پشتم وایستاده گفت عه من جرئت ندارم

منو برد بیرون یه سلام علیک کردیم و همین کارا گفت حله برو کاریم نکرد
 

*100RA*

از بچه های بیتوین تو واتر
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,968
امتیاز
18,039
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1404
عمم خونمون بود
مامانم یچیزیو بهم داد (یادم نیست چی بود)
منم با صدای بلند گفتم این چیه آخه به درد عمم میخوره
و آره عمم دو دیقه فقط نگاه میکرد
 

کاربر حذف شده.

در نشان دادن متن فوق مشکلی پیش آمد.
کنکوری 1404
ارسال‌ها
107
امتیاز
116
نام مرکز سمپاد
در نشان دادن نام مرکز سمپاد مشکلی پیش آمد.
شهر
در نشان دادن نام شهر مشکلی پیش آمد.
سال فارغ التحصیلی
0404
مدال المپیاد
خطای ناشناس
دانشگاه
در نشان دادن نام دانشگاه مشکلی پیش آمد.
رشته دانشگاه
در نشان دادن رشته دانشگاه مشکلی پیش آمد.
زنگ ریاضی بود امتحان داشتم.
منم گفتم اقا اجازه من برم دستشویی؟گف برو سریع برگرد
منم رفتم کارامو انجام دادم دیدم ای داد بی داد آب قطع بود.
افتابه هم خالی بود.
 
ارسال‌ها
1,129
امتیاز
7,683
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی دریا
تلگرام
اینستاگرام
داداشم هول میشه کلمات رو عوضی میگه

اون روز با عشق و علاقههه اومد گفت سینا به المپیاد علاقه مند شدم گفتم چی؟ گفت جنوم گفت چی؟جنوم چیه؟ گفت بابا همینی که ستاره و کهشان رو میبینم دیگه!!!

دیشبم با یه هیجانی کفت سینا باز نری کنسرت مربا بخریا نمیخوریم ما
 

روبیسکو

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
110
امتیاز
445
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1406
امروز یکی از بزرگترین سوتی های زندگیمو دادم.
خاله دوستم بهش زنگ زد و من خیلی جدی این شکلی بودم که چرا باید خالت چنین اسمی داشته باشه و در کمال زیبایی فهمیدیم کسی که پشتمون وایستاده خالشه...
ایشالا حلال میکنه.. 🫠
نکته جالب این بود اینا 5 دقیقه باهم حرف زدن بدون اینکه بفهمن بغل همن
 

قار

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
162
امتیاز
647
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۳
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1403
یه نفر سر کلاس زیست پرسید خب مگه پرنده پستاندار نیست و انقدر لحنش حق به جانب بود که همه ما پذرفتیم و اینطوری بودیم که خب اوکی بقیه سوالت رو بگو. استاد زیست هم داشت میگفت وااهای وااای موهاش رو کمی کشید و صندلی رو دو دستی گرفت که تعادلش رو از دست نده(سرپا بود)

مامانم گفت فردا مرغ میاد خونه مون براش زهرا درست میکنم.

ما داشتیم فیلم میدیدیم بابام زد اخبار. گفتم جر دریانی که داشتیم نگاه میکردیم؟

الان اصلا حوصله ندارم ئانلود داهَنگ کنم.

گل کاشتن که سخت نیست من دستکش رو کردم سرم و تا قبل غروب همه رو کاشتم.(اینو بابام گفت)

اولیا اومده بودن از تیچر زبانم که خانوم بود درسمو بپرسن، خطابش کردن مِستِر‌

حس خیلی بدی به این یه مورد دارم: سر کلاس شیمی دوازدهم داشتم تمرینای کتاب فصل کاهش و افزایش رو جواب میدادم گفتم فلز x کاهیده شده

یه نفر اومد کردی و فارسی رو توی یه جمله بکار ببره همزمان؛ همگی دنبال کنترل میگشتن یهو ایشون پیدا کرد خواست بگه پیشِ فلانیه ولی گفت لایِ فلانیه. سکوت سنگینی حاکم شد. (کنار به کردی میشه لای)

در خونه رو زدن(از نوع صدای در زدن متوجه شدم) همسایه بالایی مون بود که من خیلی دوستش دارم و براش احترام قائلم، انقدر ذوق زده شدم و هول شدم که موقع باز کردن در، خودمم از اینطرفِ در دوباره در زدم🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
 

نیایش :)

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
8
امتیاز
109
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1405
دیشب دو تا از دوستام پیش هم بودن و با من ویدیوکال کرده بودن، وسط سلام علیک خواستم به مامان دوستم هم سلام کنم (اسم مامانش نگینه) و بلند داد زدم: مامانِ نگینم اونجاستتتت که سلام کنممم؟
بنده خدا شنید گوشیو گرفت گفت هستم هستم🙂
 

Miniall

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
106
امتیاز
2,112
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1405
مدال المپیاد
قسمت نشد شرکت کنم :(
بابابزرگم اومد بهم کادو بده روز دختر
گفت روزت مبارک
منم به اون بنده خدا با اون همه سیبیل و ابهت گفتم خیلی ممنون روز شما هم مبارک
خدایا منو خیارشور کن😭😭
 

پلوتون

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
10
امتیاز
62
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کنگان
سال فارغ التحصیلی
1408
سوتی که یار همیشگی منه ولی دو مورد از سوتیای امروز درحال درس خودن با دوستا که موجب شادی چندین نفر شد🤣:: با یک حالت کاملااا جدی گفتن غُفار و معنیش
و دوباره با همون جدیت: آسیاب کردن نان(جزو مثال‌ها بود که می‌شد آسیاب کردن گندم)
 
بالا