خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز سرویسمون واسه یکی از بچه ها جلو خونشون نگه داش ما سرویسمون ونه بخاطر همین چون می خوایم مقنعه هامونو در بیاریم همه پرده هارو میکشیم"کسی محل نمیده موهاش خراب میشه یا نه " تا ماشین وایساد دیدیم یه پسره تا پرید بالا و دید سرویس دختراست نزدیک بود بشاشه تو خودش ...
ما هم همه به این حالت سرویسو منفجر کردیم
=)) =)) =)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) :-[ :-[ :-[ :x :x :x =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم با سوسن حرف میزدم
مث این خارجیا که نمیتونن فارسی رو خوب حرف بزنن اینم وسط حرفاش هی تیکه ی اینگلیسی میپرونه ! ;D
بعد برگشته میگه :
نمیشه که یه نفر اینقدر حرفاشو رفتارش با هم positive باشه !
من : هــــا؟ :-\ :-?
سوسن :opposed منظورم بود !! :-[
;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودم یه جایی.گم شده بودم.
از یکی آدرس پرسیدم گفت برو طرف اون ساختمونه.
ساختمونه هم نیم ساخته بود بنظرم.
بعد یکی گفت:داری کجا میری؟
منم بهش گفتم:سمت اون ساختمون نو سازه.
گفت:منظورت همونیه که مال 50-60 سال پیشه و الآن دیگه تخریب شده!!!!! :o :o :o
من: 8-} :-[آره.منظورم همون بود.
 
پاسخ : سوتی‌ها

ی آهنگی داره فلوریدا زشته(1,2,3,4)،همش دوربین ی جایی زوم کرده کلن آهنگ پر محتواس
خانواده نشسته بودن این کاناله ۴ داش آهنگ پخش میکرد
یهو این آهنگه فلوریدا اومد واسه حفظه آبرو با سرعت نور شیرجه زدم رو کنترل هی فشار میدم عوض نمیشه
سرخ شدم داره نشون میده، هی میگم شت شت عوض شو
همه دارن نگام میکنن
بابام گف این کنترولو میخوای ؟
نگا کردم دیدم اوه کنترل اشتباه ورداشتم
کلن تا عوض کردم همه دیدن و حال کردن:(
همچی تف شدم رو دیوار نمایان شدم
اصن اگه شیرجه نمیزدم کسی توجه نمیکرد به TV
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بنده خدایی اسمش پیره بود
دختر خالم خواست بگه بفرمایین میوه
گفت آقا میوه بفرمایین پیره :))

///////////////////////////////////////////////
امروز دوستم داشت سوتی دوستشو میگفت که یه روز همکار باباش که مهندس کامپیوتره میاد خونشون و اینم میپره میگه بیاین یه نیگا به کامپیوتر منم بکنین طرف میگه حتما. دختره میاد بگه ویروس کش هم نصب کردیم یه چیز بدتر میگه ;D
بعد این قسمت بدشو دوستم داشت بلند بلند میگفت از صدای خنده بچه ها صدا به صدا نمیرسید یهو یکی گفت ساکت شین دیدیم یه خنده نمکی آروم پسرونه صداش به گوش میرسه برگشتیم دیدیم پشت سرمون دوتا پسر وایسادن به این حالت: :)) یعنی قشنگ آبرو نموند برامون
دختره خودش از خجالت :-[ :-[بعدشم اینجوری ~X(خلاصه چشمای همه خیس شد از خنده
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم بگم باغچه هارو آب بدین.
گفتم آبچه هارو باغ بدین! ;D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از یاســمن :
داشتم با سوسن حرف میزدم
مث این خارجیا که نمیتونن فارسی رو خوب حرف بزنن اینم وسط حرفاش هی تیکه ی اینگلیسی میپرونه ! ;D
بعد برگشته میگه :
نمیشه که یه نفر اینقدر حرفاشو رفتارش با هم positive باشه !
من : هــــا؟ :-\ :-?
سوسن :opposed منظورم بود !! :-[
;D
يكي ديگه هم تو كلاس زبان بود كه همين طوري بود.
داشت از رو كتاب مي خوند.معلم رفت بيرون برگشت به يكي ديگه گفت بخونه.اون يارو هم گفت:اِ اِ اِ...teacher من داشتم مي read م ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

روز اول مدرسه رفتم بوفه میگم آقا ببخشید آب دارین؟
- چه آبی؟ آب معدنی؟! :-?
میگم بله دیگه 8-|
- برو فردا بیا ;D
خوب کیک چی کیک دارین؟
- نه برو فردا بیا ولی خواستی نسکافه داریما :)) :)) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز معلم آمادگی دفاعی اومد کلاسمون میخواس بگه 10 دقه به زنگه نمیتونم درس بدم گف:10 دقه به جنگه =)) =)) =)) =))

اونروز خانمون داش میگف همه دخترا پای تلفنن...بعد یکی گف:مامانا نمیذارن بشینیم.
منم گفتم:میگن تلفنه برق مصرف میشه پول برقش زیاد میاد :P
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز دبیر دین و زندگی ما گفت ما انسان ها خالق خداوند هستیم از اونجایی که هیچ بنی بشری هم به حرفاش گوش نمیداد همه تائید کردن
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز با چنتا از بچه ها داشتیم از تو سالن رد میشدیم و توکلاسا دنبال یه معلمای پارسالمون میگشتیم... بعد یهو تو یه کلاسای اول خانم x رو در حالی که سرش پایین بود دیدیم... 5-6 نفری با چه ذوقی پریدیم تو کلاس و به چه گرمی ای سلام کردیم... بعد یهو سرشو با تعجب بالا کرد... مارو میگی... :o :o (اشتباهی گرفته بودیم... اصا یارو رو نمیشناختیم...!!!!!! :o ) تا معلمه سرشو بالا کرد همگی سریع روبمونو اونور کردیمو پا به فرار گذاشتیم.... تمام سالونو دویدیم و همه پله هارو یکی کردیم از خجالت... کلی اولا بمون خندیدن... :)) :)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از hidden :
تو استادیوم بودیم خواستیم عکس بندازیم با پرچم ... دوستم میگه : قرمزش بالاست ؟؟ :-?? ... اونیکی : نه اون که میشه پرچم ایتالیا ... (پرچم ایتالیا عمودیه طول رنگاش )

امروز داشتم این سوتی رو واسه دو نفر از دوستان ( 3gger , 3pd.f ) میگفتم، ( جمله بندیش البته از خودم شد) هنوز کامل نگفته بودم، داشتم میگفتم " مونده بودن کدوم رنگش بالاست..." دوست عزیز 3pd.f خیلی جدی و متفکرانه یهو اظهار فضل کرد : " اونطوری که پرچم ایتالیا میشه :-? "
من خطاب به 3gger : همین دیگه! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يكي از آشناها مون اومد بگه "مو رو رنگ كردن"،گفت "رنگو مو كردن"... B-)
=================================================
اين چن وقته اينقدر جلو ناظممون سوتي دادم فك كنم بندازتم بيرون...
ديروز ناظممون داشت ميگفت اگه دير بيايم بالا مجبورمون ميكنه صبحگاه بمونيم پايين.
حرفش كه تموم شد من همينجور كه داشتم ميرفتم تو كلاس به هواي اينكه حواسش به بچه هاي دور و ورشه گفتم "بخواب بابا...!!!!!" :P (اين تكيه كلاممه،به جاي "بشين بابا")
همين كه از در رد شدم ناظمه گفت شما متوجه شدي خانوم طوبي (+فاميليم)؟!؟! :-w
يني در اين حد كه اسم و فاميلو كامل ميدونه و يه همچين حرفي هم ازم بشنوه،ديگه خودتون منو تصور كنين :-[ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار تو سرویس بودیم ( سمند زرد رنگا ) . من و یه نفر دیگه مونده بودیم... منم اون روز خیلی ذهنم مشغول بود و هَمَش تو طول راه داشتم فک میکردم و اَصَن حواسم نبود...

در حال تفکر بودیم که یهو یه صدای جیغی گُف : فَهــــــــــــــــــــــــــــیمه!

منم یه دو سه متری هوا پریدم ... دریافتیم که یه ربعِ که جلو کوچمون سرویس نگه داشته و منتظر منه که پیاده بشم ... ;D :-"

منم اِنقَد خجالت کشیدم که اَصَن یادم رفت خدافظی کنم و سریع پریدم بیرون :-[

:-"

فاطمه : :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

هوی فهیمه...باز کن که به چی یا شاید به کی فک میکردی هان؟؟ :-"(اسپمه میدونم نگو...دوس داری پاکش کن :|)
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز معلم کامپیوترمون داشت سی پی یو دو هسته ای توضیح میداد... گفت مثه این مرگ مغزیا که مغزشونو بزارن تو سر شما.... =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ تفریح شده بود...
بعد داشتیم از پله ها میومدیم پایین.
بعد معلم هندسه ی پارسالمونو دیدیم(یه مرد 70 ساله ی خیلی مهربون)
بعد یه دفه همه بچه ها وقتی داشت رد میشد گفتند آخی... چقدر خوبه این آقای ... ای جان... و از این حرفا
بعد رومونو برگردوندیم دیدیم معلم زبان امسالمو (یه اقای دیگه) داره به این حالت نگامون میکنه --> ^-^
 
پاسخ : سوتی‌ها

وااااای سوتی دادم در حد بندسلیگا... ;D

زنگ تفریح خورد و من مث همیشه عین جت جلو در ریاضیا بودم... ;D

رفتم تو کلاسشون بحثمون گل انداخته بود داشتیم از خوبیای معلمای گلمون میگفتیم... :-"یهو دیدم بقلیم داره میگه که ما با بچه های 1.2 ادغامیم ورزشو... :-&

منم گفته نه بابا ما ادغامیم...شما ادغام نیستین دیگه...اشتباه گفتن ما ادغامیم...زهرا برگشت گفت نه باو ما با 1.2 ادغامیم خود معلمه بمون گف...

گفتم زر نزن باو... X-(گف الان معلمه اومد سرکلاس بمون گف ادغامین...من متعجب :o واقعا؟؟؟ مگه دو زنگ ورزش دارن؟ زهرا: نمیدونم شایدم یه کلاس دیگه بوده!!! :o :-??

من: حالا خوبه شما کمین همش 20 نفرین ما که 30 نفریم چی با اونا میشیم 60 نفر...اصن غیر قابل تحمل میشه... ~X(

زهرا: :o

بعد: :-?

یه نگاه عاقل اندر سفیه بم انداخت.... :-? یهو بچه ها ترکیدن از خنده.... =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))

و من هنو گیج میزنم... 8-} 8-| زهرا: باو ما که تویه کلاسیم.... :))

وای بعدش تا 2 ساعت اینجوری بودیمممم... =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
پ.ن: تو روح هر کی که اینو بخونه و به شعور من توهین کنه.... ;D (تا حالا با هم تو یه کلاس نبودیم خو :-")
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم به دوستم اس ام اس بدم که بهش خبر بدم یه اقای ایکسی بالاخره موبایلش رو جواب داد؛نوشتم:ایکس بی شرف گوشیش رو جواب داد؛بعد اشتباهی اس ام اس رو فرستادم به همون یارو ایکس :-[
یارو واسم سه تا نقطه فرستاد ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

پریروز معلممون گفت تیتر: گرما...(این ینی این که با یه رنگ دیگه بنویسین تیتره)
منم با آبی نوشتم:"تیتر :گرما" ;D
جالبه فعلارم که شکسته میگه من گاهی شکسته مینویسم ;D
 
Back
بالا