خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دوست مامانم دیشب زنگ زده، میگه روزت مبارک
من نمیدونستم روز دختره، همینجوری الکی گفتم: مرسی روز شما ام مبارک :دی
بعد گفت: خب ما ام جوونای قدیمیم البته :-"

یکی دیگه از دوستای مامانم زنگ زد، گفتم مامانم تازه از مدرسه اومده، حمومه
بعد گفت: هنوز تو همون مدرسس؟ (یعنی مدرسه سال قبلش)
من فک کردم میگه: تو حموم، مدرسس؟ :دی (یعنی فک کردم داره شوخی میکنه :دی)
بعد کلی ها ها ها خندیدم، بعد خیلی جدی گفت: میگم مامانت هنوز تو همون مدرسس؟ :-w
من: اوهوم :-ss
 
پاسخ : سوتی‌ها

کمدای خونمون پر بودن حسابی.
بابام بهم گفت:مگه چی گذاشتی تو کمدا؟
من:چرت و پرت!!!!!!(به جای خرت و پرت!!!!!!) :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

همین الان این سوتی رو دادم ....

خالم میگه استخر خوش گذشت ؟

میگم جای شما خالی :)) ( استخر مردونه !!! )
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم در مورد دعوا صحبت میکردیم ;;)

بعد یکی از بچه ها میگه تو دعوا یا فرار میکنی یا میری!! :-\

میخواست بگه یا فرار میکنی یا میزنی ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام یه آبمیوه خرید.گفت برین روشو بخونین ببینین کره ایه یا خارجیه!!!!!!! =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس شولوغ بود بعد هی این معلمه می گف بچه ها ساکتو اینا بعد اصن هیچ اتفاقی نمیفتاد!
بعد یکی از بچه ها گف بچه ها خفه شییییدددد! ~X(
بعد این معلمه گف منم همینو می گم....
بعد ما: :o
نگو یکی ازونور یه چیزی گفته بعد با اون بوده! :P
 
پاسخ : سوتی‌ها

ناظمی داریم ما،ترک تر از آتاترک!
لهجه دارد ماه!
معمولا وقتی کسی رو پشت میکروفون پیج میکنه ملت میرن رو هوا
مثلا من رو پیج میکرد میگفت:دانیش آموز نیم بهرامه!دانیش آموز نیم بهرامه
و کل حیاط رفت رو هوا
واسه همین جدیدا سعی میکنه بدون لهجه بخونه اسما رو
واسه همینه که کلا حواسش به خود اسم نیست
چند وقت پیش یکی از بچه ها رو پیج کرد گفت:دانیش آموز مصنوری!دانیش آموز مصنوری!
دوباره کل حیاط رفت رو هوا
 
پاسخ : سوتی‌ها

آها این سوتیش هم که معروفه دیگه:
یکی از بچه ها شلواربگی پوشیده بوده و گردنبند انداخته بوده و فلان
یهو ناظممون میاد بهش میگه که:آقا مگه اینجا رپه؟مگه تو رپی؟
=)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوم بوديم كه اين اتفاق افتاد ؛ اين معلم عربي داشت حرف مي زد همه‌م كاملا ساكت داشتن گوش مي دادن ! بعد من هي آروم به ميز بغليم مي گفتم پنجره رو ببند ؛ هوا سرده ! اون هي نميشنيد ؛ بعد اين معلم همينجوري داش حرف ميزد من يهو بلند وسط حرفاش:
گفتم : د ِ ببند ديگـه !
مـعلم : :|
مـن : پنجــــره :-ss
 
پاسخ : سوتی‌ها

نمیدونم دیروز قهرمانی ولیبال ایرانو دیدید یا نه ! کره ای ها یه سوتی بزرگ دادن چون تیم سوم شدن اولین تیمی بودن رفتن رو سکو ! کدوم سکو سکوی شماره 2 !! X_X وای عجب سوتی دادن اینا :)) البته بعدش بهشون گفتن که اشتباه وایسادید، رفتن سر جاشون وایسادن
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند سال پیش خواستن کلاس ادبیاتو ادغام کنن
رفتم شاکی پیش مدیر گفتم چرا میخواد مارو اعدام کنید؟
مدیر:اعدام؟:او
من :ادغام :|



ی میله هایی هس تو پیاده رو میزارن موتور رد نشه دقیقأ تا زیر نافه منه
دیشب داشتم با دوستم میرفتم
بعدش ی گله از جلو میومدن
منم خواستم دو نقطه خط صاف باشم به دوستم نگا میکردمو باش حرف میزدم یهو صاف رفتم تو این میله هه
آخ عجب دردی داش
خم شدم رو زمین میگم آی وای خدااا
پسرا میگن خوب شد پسر نبودی وگرنه میمردی
انقد بهم خندیدن:((



ی بار با داداشم داشتیم فیلم میدیدیم
بعدش داداش گف فیلمش کمدیه
نشسیتم شروع شد
دیدیم خنده دار نیس
زن و شوهره یهو پریدن بغله هم بوس و اینا
داداشم گف اولاش خنده دار نیس وایسا بزنم جلو
مام خجالت و اینا
بعد دیدیم اوه اوه قراره بچه دار شن
داداشم استاپ زد گف ااا خراب بود DVDش!
اه چه ضده حالی
گفتم درسته پلی کن
گف سارا بخوابیم؟من خوابم میاد!
گفتم نه بخواب تو ،من میبینم
عصبانی شد گف برو بخواب تا نزدم تو دهنت
منم گفتم باشه عوضی
فرداش معلوم شد فیلمو اشتباه گذاشته=))
س.و.پ.ر گذاشته بجا کمدی:))


(آخرین پسته من در تاپیک سوتی ها)
 
پاسخ : سوتی‌ها

از شاهکارای دیگه ی اینجانب: ;D

بابام گفت برو شماره ی آخرین نفری رو که تماس گرفته تو دفتر تلفن بنویس...منم رفتم پیداش کردم و اینا...گفتم حالا به چه اسمی؟...گفت بنویس لوله کش... ;D

منم اومدم بنویسم لوله کش نوشتم لوله آزمایش!!! X_X

داشتیم میرفتیم سمت نمازخونه...برنامه داشتیم!! :-&

من: اه بندامون کفشییه!!! X-(

منظورم این بود که کفشامون بندیه! :-"

امروزم نمکدونو بردم گذاشتم تو یخچال... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه سري مشغول صحبت با يكي از اقوام بوديم كه من برگشتم گفتم اين قد بدم مياد ازين آدمايي كه ميرن دماغشونو عمل ميكنن.
فاميلمون:منم دماغمو عمل كردم.
من: :-[
نه خب شما پليب داشتي اونايي كه زيبايي عمل ميكننو ميگم.
فاميلمون:اتفاقا زيبايي هم عمل كردم.
من: :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

نشسته بودم پای کامپیوتر تو سایت سمپادیا تو پیج خاطرات
که خواهرم اومد منم بادی تو گلوم انداختم و گفتم دوتا ستاره دارم
بعدش کنارم موند اومدم اولین تاپیگ رو خوندم "گند های دوران کودکی"
من گفتم چقدر مسخره اینکه مثل تاپیک سوتی هاست
گندهم همون سوتی
بعدش خواهرم گفت منظورت هموش گنده به معنی کله خره
خواهرم =)) =))
من :| :| :| :| :| :| :| :| :| :| :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

دو سال پیش بود مسابقه علمی برگزار کردن بینمون یه سوالی بود تو زیست جوابش میشد پتاسیم هی به معلم میگفتیم راهنمایی کن میگفت نمیشه منم اعصابم خورد شده بود میخواستم یه طوری جوابو برسونم تو ذهنم برنامه ریزی کرده بودم بگم: ببینین بچه ها اینو موز داره گفتم بچه ها پتاسیم موز داره :-" هیچی دیگه :-"


یه بارم این مسابقه هه بین دخترا و پسرا بود برگه های پسرا رو ما اصلاح میکردیم برگه های مارو اونا
معلم فیزیک داشت گزینه ها رو میخوند گفت هرکدوم که غلطه بغلش تیک بزارین (آخه واسه غلط تیک میزارن؟!)
مام دچار دوگانگی ارزشی شدیم بغل درستا تیک زدیم معلممون هم هی میگف پسرا چه سطح پائینن و من به شما خیلی سطح بالا درس میدم و... O0
اتفاق خاصی گریبان گیر ماها نشد ولی از فرداش پسرا با ننه باباشون میومدن پیش مدیر و معاون و معلم واسه اعتراض :-" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

روز تولدم يكي از استادام بهم تبريك گفت منم جو گير شدم و در كمال پررويي بهش گفتم مي شه به عنوان كادو تولدم كتابتونو برام امضا بزنيد و بهم بدين!!!اونم گفت حتما دانش پژوه جوان!منم رفتم بنويسم ممنون خيلي دوست دارم بخونمش تا نوشتم ممنون خيلي دوست دارم دستم خورد به send (گوشيم لمسيه!) و پيام ارسال شد!!!منم تا نيم ساعت داشتم مي زدم توي سر خودم كه اين سوتيه گند رو دادم و ٢ ساعت نشستم توضيح دادم تا جمله ي آخر رو خيلي دوسِت دارم نخونه!!! ~X(
طرفم مرام گذاشت ديگه به روش نيورد و جواب نداد و توي سري بعدي كلاسا كتابشو برام اورد حالا بماند كه توي اون ٣ روز من به خاطر شيرين كاريم روم نمي شد برم سمتش و راجع به كتاب چيزي بگم و هر روز بعد كلاس اس مي داد كه چرا كتابتو نگرفتي!!!
چند ماه بعد كه دوباره باهاش كلاس داشتيم زنگ تفريح همه دورش جمع شده بوديم تا يه سوال اساسي بپرسيم چند نفر سال پاييني هم داشتن منابع رو مي پرسيدن كه يهو با ذوق بهم نگاه كرد و گفت فلان كتابو با چند نفر جمع شديم و داريم ترجمه مي كنيم منم جوگير گفتم يعني به تولد سال بعدم مي رسه؟!!!!بعد كه فهميدم چي گفتم سرمو از شرمندگي انداختم پايين و از كلاس رفتم بيرون! :-s
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم بگم گوهر خیر اندیش گفتم خدیجه گوهر آبادی =))

آخه یکی نیس بگه این دوتا اسم چه ربطی دارن بهم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتیو من ندادم یه دوستای بابابم داده
بیچاره رفته رستوران صورت حسابو تو جلد براش اوردن.......پولو گذاشته رو میز فک کرده جلده مال خودشه.برداشته اورده
------------------------------------------------
این سوتیمو یه بار گفتم ولی چون مال خیلی وقت پیشه دوباره میگم ;D
من بچگی خیلی مقرراتی بودم....بعد 3 سالگی نمیدونم یا 4 سالگی رفتیم مسافرت ......هتله تو آسانسوراش فرش داشت.
بعد من دمش وایسادم کفشامو کندم :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

امشب داشتم تو خونه میگفتم من همیشه دوس داشتم مث جودی ابوت باشم... 8-^
بعد یکی میومد مث ژان والژان... 8-^
مامانم: ژان والژان مال کوزت نبود؟ :-/
_: چرا بود... :-"
 
Back
بالا