خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب تو خیابونا چرخ میزدیم (پیاده ) ;D
یه دختره جلومون راه میرفت.
من (بلند ) : دختره رو .چه دافیه . خدایا این حوریت رو امروز به من قرضش بده فردا با پست موتری میفرستمش بهشت ;D
دختره : X-(گمشو عوضی اااا علی تویی؟؟؟
دختر عمم بود.
من: :-??

نکته اخلاقی: آرایش نکنین 180 درجه فرق میکنن ابرو مارو هم میبرین ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی یکی از دانش اموزای مامانم توی امتحان انشا:
ارزو می کنم سایه ی پدر ومادرم همیشه زیر سرم باشه.
و یه جای دیگه تو قسمت حدس ضرب المثل با استفاده از تصویر: کوه به کوه میرسه ولی ادم به ادم نمی رسه!!!!!!!!!!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

× سر ِ کلاس ِ عربی معلم داره درس میده بعد میگـه :

+ صَدیقُـهُ : دوست پسرش
+ صَدیقَـة : دوست دخترش

مـا : =)) =)) :)) :)) X_X X_X

بعد وقتی فهمید چی گفته میگـه : البته شمـا با اولی کـاری ندارید ! :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز توی امتحان عربی سوال پایینی رو داده بودن :

نقشه ................ ( به عربی )

بعد من نوشتم حیله !!! بعد امتحــ به دبیرمون میگم حیله درسته میگه عزیزم حیله که خودش یه کلمه ی فارسیه !!

هیچی دیگه تو زندگیم تا حالا اینقد قانع نشده بودم :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم عطر باباشو آورده بود مدرسه خيلي خوش بو بود
شب خواستم بهش اس بدم كه عطر باباشو فردا بياره ازش كش برم
نوشتم عطر باباتو فردا بيار مي خواستم ارسالش كنم موبايلم گير كرده بود چند بار پشت سر هم ok رو زدم يهو ارسال شد برا عمم
پدر بزرگم سه سال پيش فوت شده
من ;D ;D :-"
عمم :-? :-?
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار شب از خواب پا شدم برم دستشویی <خانواده تو حیاط نشسته بودن> منم که از خواب پا میشم هوش و حواس درست و حسابی ندارم ;D :-"
لاپ خاموش بود روشنش نکردم رفتم دستشویی وقتی از تو دستشویی در اومدم روشنش کردم رفتم بخوابم :-" داشتن به میخندیدن
بابام گف مث اینکه حالت خوب نیس ^-^ ;)
گفتم چطور؟؟؟ :-?
گف وقتی رفتی تو لامپ خاموش گذاشتی اومدی بیرون روشنش کردی :)) =))
منم گیج بودم نخندیدم رفتم خوابیدم لامپو هم خودشون خاموش کردن ;D B-)
صبح که بم گفتن یه ساعت خندیدم :P :)
 
پاسخ : سوتی‌ها

اره انقد سوتی های مامانم رو تعریف کردم خودمم هی دارم سوتی میدم
دیروز که اومدم سوتی مامانم رو بنویسم خالم و مامانم هم پیشم بودن بعد خالم همین طوری داشت به این شکلکا نیگا می کرد گفت اِ اینو ببین چه باحاله : =))
من گفتم: اره خیلی دوستش دارم
خالم گفت: مشت میکوبه به زمین؟؟اره دیگه؟؟
من گفتم نه بابا داره انگشتاش رو میکشه به دندوناش :-" :-" :-" :-"
خالم: =))
مامانم: :)) :)) :)) ;D ;D
من: =))
البته بگما خالم داش مشت می کوبید رو زمین من داشتم انگشتام رو می کشیدم به دندونم
ینی اون موقع می خواستم تو افق محو شم
از اول فک می کردم این داره همین کار رو میکنه :-" :-" :-"

یادتونه گفته بودم یه مامان دارم دوسش دارم... =D> =D> =D> :x :x :x :-* :-* :-* :-*
مامان من امشب موجبات خنده وشادی مارو فراهم اورد بس حال بردیم....
اومد خونه ....من و مامانم و داداشم داشتیم با هم حرف می زدیم
مامانم گفت خسته شدم از بس سوار اتوبوس شدم باید یه ماشین واسه خودم بخرم من گفتم اره یه پراید بخر :) مامانم گفت ~X( اه اخرشم پراید؟یه 206 می خرم ....نه نه ....یه رنو می خرم...
من : ها؟حتما می خوای رینگشو اسپرت کنی و روش سیستم ببندی... :-L
مامانم : اره رینگاشو اسپرت می کنیم من : می خوابونیمش وقتی را میره خیابون جارو کنه مامانم:نه می بریمش بالا بعد چرخای جلوش رو چرخ دوچرخه میذاریم چرخای عقبش رو هم چرخ تریلی، ;) فرمونشم فرمون تریلی می ذاریم من: نه فرمون ماشین کنترلی بذاریم بهتره
مامانم: نه جوی استیک(از این دسته بازیا...) میذاریم
من و داداشم و مامانم : =)) =)) =)) =)) =)) =))
بابام : 8-^ :-?
بعد دوباره مامانم: شیشه هاش رو هم شیشه میرال می کنیم بعد درش رو یه کاری می کنیم رو به پایین باز شه توشو فرش قرمز می چسبونیم بعد هر دراش رو برش می زنیم 6 تا بشه ماشینمون میشه رنو 6 در
بعد رنگش رو هم مشکی اتیشی و قرمز می کنیم
من و داداشم و مامانم: =)) =)) =)) =))
بابام: X_X :-ss
بعد جلوش ارم بنز رو میزنیم پشتشم می نویسیم دنبالم نیا اسیر میشی...
حالا وسط همه این حرفا
من و مامانم و داداشم : =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))(به توان دو)
بابام: :-w :-L ~X( ~X( ~X( X-( X-( X-(
:-? :-? :-? :-?
#-o #-o #-o #-o #-o
خلاصه طرحمون اینه می خوایم بفروشیمش به شرکت سایپا ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

جلوکلی جماعت واکنش فلزات قلیایی خاکی با آبو گفتم واکنش فلزات قلیایی آبی با خاک!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

من اصلا بعد از ظهرا نمی خوابم
حالا چن وق پیش خیلی خسته بودم بعد از ظهر خوابم برد.
بعد دو سه ساعت بیدار شدم.
عاغا کیف و کتاب برداشتم و هی داشتم میگفتم دیرم شده صبحونه نمی خورم.
خانواده: :o :o :o
پس از اون من : :o :o :o :
چند ثانیه بعد خانواده: :)) :)) :))
من: =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز داشتیم با دوستم تو خیابون راه میرفتیم در یه ساختمون باز بود نیمه ساخته بود بعد دوستم از بنایی و اینا خوشش میاد ;Dگفت بیا بریم توشو ببینیم بعد نگاه کردیم از دور هیچکی توش نبود رفتیم تو رفتیم بعد داشتیم میرفتیم طبقه بالا فک کردیم هیچکی نیس بعد یهو یکی از پشت یقه من و گرفت گفت کجا بعد شانس اور اوردم دوستم همراش اب بود پاشید تو چشاش دیگه د فرار!اصن درسی شد جایی نریم بدون اجازه :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگو شیش بار پشت سر هم میزنن و من عصبانی میرم که جواب بدم
-بله؟ :-ال
- مامور گاز (طرف مشخّصاً اعصاب نداشت)
- بندازینش تو صندوق ( =)) احتمالا داشته م به قبض و اینا فکر میکردم :-" X_X)
- خانوم باید بنویسم :-L ( دیگه اصلا اعصاب براش نمونده :-")
-ها؟ X_X بله بفرمایید. :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

عید رفته بودیم مسافرت(3 تا ماشین بودیم) یه جا پیاده شدیم آبو هوا عوض کنیم! بعده یه 5 دقیقه ای راه افتادیم.همینطوری داشتیم میرفتیم یهو دیدیم داییم زنگ زد!!!
داییم:شما کجایید پس؟
ما:خب تو ماشین دیگه!!
_:من هنوز اینجام که!!
_: =)) =)) =)) =)) =))
آخه من موندم داییم به اون گندگی چه جوری جا مونده بود حالا جالب تر از این، این که چه جوری شوهر خالم که راننده بود این همه تو آینه پشتو نگاه میکرد نفهمیده بود!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز ک برا زیست میخوندم خستع شدم و رفتم آشپزخونه و اینا :)
بعد مامانم:: سجاد ی پیاز بردار پوس بکن و بعدش رنده کن :) :) :)
منم::: :| :| :|
بعد اینکه پوس کندم و رنده کردم چشام پر هز آب شده بود و اشک میومد :-" :-"
بعد داداشم اومده میگه::
داداشی گریه کردی؟؟؟ :( :(
من:: نه سامان جان
داداشم بعد با اعتماد ب نفس کامل میگه::
آها فهمیدم...چشات آبریزش بینی داره :> :>
بعد من و مامانم:: :)) :)) :)) :))
سامان:: چیه؟مگه جی گفتم؟؟ :( :((
منم گفتم هیچی داداش...بیخیال :))
اصن ی وعضی بودا
خستگی زیستمون در رف :دی
***مدیر گرامی اگه خواستی پاک کنی بالایی بهتره فک کنم
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش سر کلاس جبر معلمون داشت احتمال درس میداد
گفت دختر دختر پسر
یا پسر دختر پسر
یا پسر پسر پسر ی دفعه یکی برگشت گفت قند عسل کلاس منهدم شد =)) =)) =)) =)) =)) ;D ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به صورت جنازه وار!!! روی مبل افتاده بودم بعد دستم آویزون شده بود !!! یک هو خورد به یک شئ ناشناس!!!
یاد این بازی بچگی هام افتادم که چشمام رو میبستم حدس میزدم چیه
بعد ویژگی هاش!!!

به اندازه یک انگشته
انعطاف پذاره
نرمه
و داره راه میره!!!
;;) ;;) ;;)
بعد از 30 ثانیه :| داره راه میره!!!!! :|
بعد از نگاه انداختن بهش!!! :-& :-& :-& :-& :-&
:-L :-L X-( X-( X-( X-(
هزار پای مزخرف بی خاصت! :| X-( :-L >:p
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا جاتون خالی دیروز گوشیم رو زده بودم به شارژ هم زمان آهنگ هم گوش می دادم که یک هو صدای آهنگ قطع شد و یک آن متوجه شدم گوشیم خاموش شده :o :o :o :o :oهی این شارژر رو کردم تو کشیدم بیرون همه ی شارژر های خونمون رو آوردم وصل کردم اما باز هم هیچ اتفاقی نیوفتاد :-?? :-?? :-?? :-??صد بار باطری شو در آوردم کردم تو بازم هیچی به هیچی بعد خسته شدم رفتم آب بخورم دیدم چراغ صفحه ی یخچال خاموشه :)) :)) :)) :))

الان که دوباره می خونم می بینم خیلی مسخره است اما من در اون بازه ی زمانی خیلی به خودم خندیدم ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

+یه بار معلمِ دبستانم زنگ زده بود خونمون؛بعد مامانِ من هووووول شده بود داش چرتو پرت میگف؛ کلی به خودش فشار آورد گف:

ایشالا سایتون از سر حضرت مهدی(!) کم نشه!=))..حالا مامان من اصن ازینا نمیگفتا..یه بارم که گف اصن عالی بود!:-""

+ یه بار داشتم شطرنج بازی میکردم با پسر خالم؛ بعد صدای آیفون اومد..رفتم برداشتم گفتم: کــــــیش!

دختر خالم از پشت آیفون:ها؟:-اس

اصنن غرق در شطرنج بودم من!8->
 
پاسخ : سوتی‌ها

عاغا یه دوستم یه سوتی داد در حد لالیگا
این دوست ما بعضی وقتا رو موهاش خیلی حساسه
داشت تو خیابون راه میرف یه 405 شیشه دودی با درصد بالا ( که دیگه مثل اینه عمل میکنه) رو دید رف جلو شیشه هی موهاشو درست میکرد شونه میزد و شعر میخوند که یهو یه دختر تو ماشین بود شیشه رو اورد پایین و بش اینجور نیگا کرد :-? ;) دوستم: X_X ^#^
اینم الفرار :)) ;D =)) فرار کرد خخخخ =)) =)) =)) =))
کلی خندیدم جاتون خالی ;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر امتحان زبان فارسی جواب ی سوالو یادم نمیومد
بعد از پشتم صدای پچ پچ می اومد منم عصبانی گفتم:ببندید دیگه لعنتیا
یهو همه جا ساکت شد برگشتم دیدم معاونمون با دبیرمون قرمز شدن :-ss
بعد من :-" :-" :-"
 
Back
بالا