خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

;))
چند وقت پيـش، داشتيم با خـاله ـَمو مامان ـٓم عكسامونو نگاه ميكرديم، بعد رسيديم به عكس من، مامانم گفت اينجا خيلـى شبيه من افتاده صبـا، بعد من نفهميدم چى گفت، گفتم تو اين عكسه چقدر شبيه ميـمون افتادم ... هيچى ديگه مامانمو خالم ... :| :))
باور كنين نفهميدم چى گفت مامانم :-" ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رو به دوستم:
این بچه دست تو مسئولیت ــه !
------------
داشتم با دوستم در مورد اینکه بعضیا نمیدونن فرزانگان همون تیزهوشانه حرف میزدم گفتم خیلی بده مثن وقتی که تازه قبول شده بودمو و سال اول بود
معلم مهد داداشم پرسید مدرسه کجا میری گفتم فرزانگان گف غیر انتفاعیه یا دولتی گفتم الان اگه بگم دولتی میگه چقد خنگه خلاصه فک کردم گفتم دولتی بعد دوستم گف چرا نگفتی خوب همون تیزهوشانه ؟
من:خوب کلاس چهارم بودم B-)
بعد مدتی سکوت =)) =))
هنوز هدف دقیقمو از این حرف نمیدونم ;D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

روز انتخابات خونه دوست بابام بودیم ک خیلی با خانوادش رو در واس داریم (کلن خیلی خودشونو میگیرن!)وقتی هی داشتن درصد هارو اعلام میکردن ،من پرسیدم در چ صورتی رءیس جمهور همین دور معلوم میشه ؟بابام گف اگ درصد طرف از 50 بالاتر بره.بعد منم خیلی شیک و بی پروا گفتم آهان ینی اگ مثلن دو نفر از 50 درصد بیشتر بشن میکشه دور دوم!از نتیجه گیریم هم خیلی خرسند بودم ک دیدم افراد حاضر نیشخندی زدن! #-o
من ب عنوان محصل ریاضی فیزیک ک پز نمره ی 19/5 ش رو میداد :-s
بابام :-L
مامانم :|
خانواده ی دوست بابام ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یک تذکر باید بدم گویا، بار ها شده پست کپی پیست میبینم هی بعد میرم به خودِ افراد میگم باز میبینم افراد دیگه رعایت نمیکنن اصن؛کپی پیست به شدت ممنوعه،فک نکنید مثن مدیران نمیفهمن،بنده تک تک سوتی هارو میخونم تو گوگل هم سرچ میکنم گاها.

×در ضمن اینجا نقل قول چرا میکنید حرفاتونو؟ اگر مشکلی هس به من بگید تا حلش کنم؛به قوانین هم توجه کنید. تکرار هم نمیکنم دیگه.
باتشکر
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداش من(9سالشه)ی کتاب خریده بود ک پر از ضرب المثل بود.روزی ی صفحشو میخوند ولی با کاربردای این ضرب المثلا آشنایی نداش!!
حالا ما ی روز رفتیم خرید عروسی(واسه زنداییم)بعد زنداییم داشت چیز میز میخرید همه ی فامیلم بودن.حالا داداش من برگشته میگه:زندایی کاه از خودت نیس کاهدون ک از خودته!!! ;D ;D ;D
مامانم: X-( X_X
من: =))
زنداییم: :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب ساعت نزدیکای سه وچار منو یکی از دوستام با مامانم نشسته بودیمو حرف میزدیم.یه دفه دوستم نمیدونم چی شد از مامانم پرسید:خاله لیلا (مامانم)شما اولین بار که ازدواج کردین شب عروسیتون بود؟؟؟؟؟ :Pمنو مامانمم یکم به هم نگاه کردیمو مردیم از خنده .نگو میخاسه بگه اولین بار که آشپزی کردین شب عروسیتون بود؟ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

از صبح خوابم...همين كه رفتم پيش مامان بابام گفتن بيا اين ظرفارو بشور..ما حوصله نداريم..منم
گفتم باشه..
چاي مونده از سحررو خالي كردم...
دوستم زنگ زد رفتم جواب بدم...يه ربع بعد....

بر گشتم بابام گفت :حتي اسكاجم برنداشته بودي....فقط چايي منوخالي كردي... :))

منم حواسم نبود بابام اصلا روزه نيس... =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

با این وضیته سایت :)) اومدم بگم میرم حموم گفتم میرم کنکور :-"""
 
پاسخ : سوتی‌ها

چن سال پیش وقتی دخترخالم تازه به سن تکلیف رسیده بود واسش جشن گرفتن من اون موقع اول یا دوم راهنمایی بودم بحث هدیه پیش اومد من احمق حواسم نبود طرف دختره گفتم فاطمه بیا هدیتو بگیر "اشاره کردم به لپم" (یعنی بیا یه بوس بخور) نمی دونی وقتی به خودم اومدم دیدم توی جمع چی گفتم چه حالی بهم دست داد مث لبو قرمز شدم و سریع زدم بیرون :-[ :-[ :-[ :-[ ;D
انصافا کی تا به حال همچین سوتی عظیمی داده =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

این مسابقه پیامکیا هست ک برات سوال میفرستن ک گزینه درستو بفرستی بعد مامانم الان 1 ماهه گیر داده ب اینا باشون اس ام اس بازی میکنه :)) بعد جایزه ش هم یه صندوقچه طلاست
بعد هرچی ادامه میده نمیبره شماره ش هم از این 4 رقمی هاست ک کامپیوتریه
بعد مامانم بشون اس داده:: قرعه کشی کیه؟؟چرا من نمیبرم؟؟ :-L :)) :))

چند وقت پیشم خالم داشت ب مامانم میگفت باید یه دور تسبیح قل هو... احد بگی و اینا بعد مامانم یه عالمه وقت ب جای ایم ک سوره قل هو... رو بخونه میگف:قل هو...احد قل هو...احد :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تابستون پارسال وقتي داشتيم ازمشهدميومديم شب بودتوي تاريکي يک تابلوزده بودکرمان100کيلومتربعدداداشم که تازه سال دوم دبستانه شروع کردبه خوندن:
کرمان 1000کيلومتربش گفتم آخه مهدي تواين هزاروازکجاآوردي؟بدبخت يکم خجالت کشيد بعد گفت به ريال نوشته
من ...
مامانم...
بابام.....
داداشم....
منوميگين درحال مرگ بودم به عقلش شک کردم!هرجاهم رسيدم ميخواس بگه نذاشتم آخه خواهرسمپادي برادراينقدر گاگول ولي خيلي دوسش دارم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

چه سوتی بالاتر از ارسال اتفاقی این شکلک ها برای جنس مخالف؟ :-* :-* :-*

من اینو قبلا هم نوشته بودم ولی نمیدونم چرا پاک شده بود؟
سوتی معلم فیزیک : فرض کنید یه مرده نشسته روی زهره(سیاره)

از مُحَــدِّثـه<مدیر این بخش> خواهش میکنم این پست رو پاک نکنه. مثل دفعه ی قبل.
 
پاسخ : سوتی‌ها

چن روز پیش با یکی از فامیلامون رفتیم بیررون خیابونا شولوغ بود.یه دفه همون فامیلمون گف:خوبه ساعت دوشنبسو انقد شلوغه!!!!!!!؟ ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم زنگ زده تاکسی تلفنی میگه یه تاکسی می خوام
بنده خدا پرسید آدرستون؟؟
داداشم میگه جلو در :o :o :o
ما رو بگو داشتیم از خنده ریسه میرفتیم =)) =)) =)) =)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

نه خداییش، آژانسُ سفارش میدن؟
آبِ خشک داریم ما؟
+ دوستان هستن!

ظرف ـمُ برداشتم ببرم تو اتاقم بشورم الان؟ :/ چ وعضیه؟ : ))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس شیمی

یکی از بچه ها:بچه ها اون چیه که وقتی یه چیزی می خریم یه چیزه دیگه هم اضافه میدن؟ :-/
ما: :-?
یکم بعد SPECTRE :پانسیون :>
ما: :-? نه یه چیز دیگه بود
یکی از بچه ها:فهمیدم اسپانسیون /m\
ما:آره راس میگی همون بود

چند ثانیه بعد
ما: :-? یه چیز دیگه نبود؟ :-?
بعد از سال ها تفکر
همون کسی که سوالو پرسیده بود:فهمیدم اشانتیون /m\

کل کلاس =)) =)) =))(فشار گرما)
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند شب پيش بعد سحر رفته بودم پيش مامانم بخوابم(خو خوابم نمي برد!) بعد نميدونم حرف از كجا به كجا رسيد كه گفتم يكي از دوستام خيلي شيك كل سال پيش دانشگاهيش وسط مامان باباش مي خوابيد!مامانم هم خيلي جدي گف خوب دوستت خيلي كار زشتي مي كرد!منم تريپ دفاع برداشتم گفتم نه خو مامان باباش سنشون بالاست و ديگه اشكالي نداشت!!!
قيافه مادر گرام رو مي شه تصور كرد در اون لحظه!و نيز مرا.....
 
پاسخ : سوتی‌ها

سیلام.......... ;D

من دو سه روز پیش بود میخاستم برم کلاس ک قرار بود قبلش چن تا چیز میز بخرم از مغازه واسه دوستمم شارژ!!!!ک خ مهم بود باید میگرفتم!!! ;D

اتفاقا همون روز من دیر کرده بودم و با عجله از خونه رفتم!!!! :|

کیف پولم مونده بود خونه!!! :-<

بعد...... ;D

حسابی خودمونم گرفتیم با عجله رفتیم مغازه!!!! :>

منم منتظرم بده بهم بعد پولو در بیارم بدم!!! :-"

بعد پسره وسایلارو گذاشته تو نایلون داده دستم!! ;;)

همین ک واستاده بودم پولارو در بیارم.....یهو دیدم کیفم نیسسسسسسسس!!!!!!!!!!!!!! :o :o :o :o :o

ی ساعت اینورو گشتم اونورو گشتم!!!!! :-<

اینم قیافه پسرا: :> ;D :> ;D

من: :-[ :-L اقا شرمنده ی کار پیش اومد من بعدا میام میبرم اینارو!!!!!

اصن نفهمیدم کی رفتم چجوری رفتم بیرون از مغازه!!! :))

افتضاح بود! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

عسل و هدیه خواهرامم ، عسل ۱۵، هدیه ۹ سالشهوداشتن باهم شطرنج بازی میکردن ، یهو دیدم عسل پخش زمین شد

ودلشو گرفته هرهر

میخنده...

میگم عسل چی شده؟

-نسترن هدیه شاهمو زد... :)) =)) ;D

-من: :o :o :o :o =)) =)) =)) =)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

این داستان اسمایلیا داره دردسر میشه! تکراریه ولی یخورده...
:-/ :-\
شد :x :-*
--------------
یبارم یه بنده خدایی قرار بود بهش زنگ بزنم یه چی بپرسم اشتباه به یه دختر فرستادم!!!!
پسره یه لطف بزرگی کرد و یه کمک گنده ای کرد میخواستم بهش بزنم :x (ینی مرسی و اینا!) شمارتو میدی!؟ که به لطف اشتباه در سوییچ کردن تب ها به یه دختر فرستاده شد!! فکر کنم گزارش کنه و من بن شم!(تو خارج از سمپادیا! ;D)
 
Back
بالا