خاطرات سوتی‌ها

jh.hamideh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
2,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
B!N@b
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

معلم حرفمون داشت متن کتابو میخوند " هلو شلو زردآلو و آلبالو و... " :))
 

germangirl13

کاربر فعال
ارسال‌ها
48
امتیاز
62
نام مرکز سمپاد
گنبدکاووس
شهر
گنبد کاووس
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی اول:
چند رو بعد عید قربان بود...تو مدرسه .... یکی از بچه ها گفت.... بچه ها فک کنید عید قربان تو ماه رمضون میوفتاد!!!اون وقت هیچی نمیتونستیم بخوریم!!! =))
سوتی دوم:
سر کلاس ادبیات بودیم ...دوران راهنمایی.... معلم گفت این شعر حافظه این شغر سعدی.... من گفتم:ببخشید مگه حافظ و سعدی یکی نبودن!؟!؟!(نه خداییش تا اون موقع فکر میکردم حافظ و سعدی یکین!!!! ;)))
 

BerGC30

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
18
امتیاز
293
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
رشته دانشگاه
من قصد دانشگاه رفتن ندارم
پاسخ : سوتی‌ها

يه روز دوست اخویم اومده بود خونمون با هم درس بخونن،آخ که منم چه کلاااااااااااسی جلوی اين دوست خرخون داداشم ميذاشتم. اون روز، صبح خيلی خيلی زود (ساعت 8 صبح!) از خواب بيدار شدم. هيچّی نمی فهميدم. منگ منگ! (:|
عجب وضع ضاقارتي هم داشتم: عين جن که بيدار شده بودم، موهام که ده متر با سرم فاصله داشت، (رو هوا بود) پاچه شلوارمم که رفته بود بالا (آخه جاتون خالی من شبا تو خواب ميرم آبياری!) لب و دماغ و چش و لبمم که باد کرده بود،اين هوا! تازه عين يه پنگوئن هم راه می رفتم...
از اتاقم رفتم بيرون. درِ اتاق وايسادم و با شگفتی بسيار (!) خونه رو نگاه کردم. سرمو چند درجه که تاب دادم، ديدم يه نفر نشسته، زل زده به من و خيلی موزيانه می خنده...موزيانه ها، مو ز ز ز ز ز ز يانه...! (<
تا اومدم به اين سوالا که من کيم؟ اين کيه؟ اينجا کجاست؟ چرا می خنده؟ جواب بدم، جنابشون يه دل سييييييير خنديدن و من تازه دوهزاريم افتاد که چه گااااااافی دادم؟!
جلو دوست دادشم که احتمالا کلی روم حساب می کرد(!)، چه آبروريزی که نکردم...حالا خوب شد دادشم رفته بود دستشويی، نديد منو، وگرنه تا آخر عمر مسخره ام می کرد! ولی دوست بيشعورش براش تعريف کرد...
نميدونيد چه حالی داشتم...!!! #S-:
 

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,851
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم میگه زنگ بزن داداشت ببین کجاس ؟

گوشی تلفن روبرداشتم بدون اینکه شماره بگیرم میگم بله؟ :))

میبینم ااا داره بوق میزنه :-"

پ . ن : دوباره همین کارو تکرار کردم ^-^ در بازه زمان کمتر از 1 ساعت این عمل رو 2 بار انجام دادم :-??
 

-zarA-

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
833
امتیاز
6,256
نام مرکز سمپاد
هـنرستانمـوטּ
شهر
اصفهــاטּ
دانشگاه
هنر اصفهــاטּ
رشته دانشگاه
طراحی صنعتـی
پاسخ : سوتی‌ها

سـال تحـصیلـی گـذشتـه(پـارسـال حـساب میشـه عـایـا؟ :-/) دوستـم بـ همـراه دوسـتش کـ از بچـه هـای جـدید بـود داشتـن میحـرفیـدن
بنـده هـم بـ جمـعشـون پیـوستـم
دوستـم رو بـ دوسـتش::حـالـا کـدوم مـدر3 میـرفتـی قبلـا؟
دوستـه دوستـم:: سمـا
مـن:: چـ جـالـب منـم دبستـآن سمـا بـودم میگـم قـیافـت اشنـاس

دوستـم:: آی کـيو تـو نجـف اباد بودی ایـن اصفهـان :D

مـن ::حتمـا تـو مسـابقـات و اینـا دیـدمـش

دوسـت دوستـم:: مـن دبستـانمـو سمـآ نـبودم

مـن: :-"
دوستـم:: :))
دوستـه دوسـتم::: =))
 

usboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
424
امتیاز
1,679
پاسخ : سوتی‌ها

از حموم در اومدم بعد تمام خونه رو دنبال عينكم گشتم
بعد به مامانم ميگم عينكم كو؟؟؟
ميگه هموني كه رو چشماته؟؟؟
 

shinymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
291
امتیاز
2,674
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
tbriiizzzz
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
پاسخ : سوتی‌ها

تو مدرسه گفتن هیشکی حق نداره گوشی بیاره حتی تو تابستون........ :D

همه ام میارن جفت جفت..... :D

زنگ تفریح بود نشسته بودیم رو میز معلم چن تا گوشی دستمون بلوتوث بازیو اس ام اسو عکسو خلاصه همه چی!!! ;;)

تو اون شلوغی نگو ناظم اومده با یکی از بچه ها میحرفه مام نمیبینیمش!!! :D

منم مانتوم دوتا جیب داشت گوشیام ک ماشالاه هرکدوم قد اجر!!!! :D

همین ک صدای ناظمو شنیدیم همه گوشیا پرت شد تو جیب من!! :|

حالا منو باید قایم میکردن... :))

هیچی دیگه منم نماینده ناظممون صدام کرد کارم داشت منم مجبور شدم بگم از دستشون گرفتم بدم ب شما همشو دادم دفتر... :D

برگشتنی ی کتکتم خوردما از بچه ها...!! :D
 

Zr74

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
742
امتیاز
4,222
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

به خواهرم ميگم فلان کارو عين آدم انجام بده.
برگشته ميگه: خودتى آدم! >:p
 

niloufar joon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
208
امتیاز
1,716
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یکــــ
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

مراسم ولیمه حج مامان و بابام بود . منم جلوی ورودی خانوم‌ـا وایستاده بودم و خوش‌آمد و اینا می‌گفتم به مهمونا ;;)
بعد دو تا خانوم اومدن که اصن نمی‌شناختمشون و فک کردم ممکنه از همکارا یا دوستای مامان بابام باشن . خیلی شیک رفتم باهاشون دست دادم و روبوسی کردم و خوش‌آمد گفتم و اینا ;;) بعد دیدم یه‌جوری با تعجب و عین بز نیگام می‌کنن :|
بعد یکی از اینایی که سرویس می‌داد به مهمونا ، اومد و بهم گف که اینا اومدن سالن رو ببینن واسه مراسمشون ;))
من : :| :-[ :-" :-"
اون دو تا : :-اسمایلی مورد نظر یافت نشد
اون خانومه : :))

×خب می‌مردین خودتون زودتر بگین؟! :-"
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

ی بچه ای این آقای هم ساده داره :D
همیشه خونه ماس بعد امروز ی کتاب شعر آورده ک توش حیوونا رو کشیده و ی سری تعریف و ویژگی بصورت منظوم از حیوونا توش نوشته بود...
بعدش این بچه هِ ک سه ساله بیشتر نبود خوندن نوشتن بلد نیس ک...داده بابام،بابامم ب جایِ این ک شعرا رو بخونه خودش توضیح میداد:
-بچه ی همساده:عمو این چیه؟(حیوونه گاو بود)
-بابام:عمو این گاوه!شیر میده گوشتشو میخوریم،بعد اگه گفتی صداش چیه؟گاوه میگه : بع بع!
من: =)) =))
بچه: 8->:بع بع!
دوباره من: :)) :))
ینی تو اینطور خونواده ای بزرگ شدن!
میبینی چ سختی ای کشیدم تا ب این سن رسیدم!
تازه فمیدم ک بیش از نیمی از آموزه هایِ دوران کودکیم اشتباه بوده ک الان وضم اینه! :)) :))
 

parimah

کاربر فعال
ارسال‌ها
72
امتیاز
217
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ن2
شهر
کرمان
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم استاتوس زده "ببار دلم!!!!"
کامنت گذاشتم"شاش بند شدی؟"
فک کنم بزنه لهم کنه
------------------------
اینو ک میگم یکم بده
ی روز داشتیم مسخره بازی درمیوردیم تقلید صدا میکردیم همونجوری ک قه قه داشتم میخندیدم ب دوستم گفتم ایول خیلی باحالی تو باید بری دولبر(doolbor)شی!!!
رنگ ی سری از دوستانم بنفش شد ی سری هم زمینو گاز میزدن!!!!
خودم هم مرده بودم از خنده
-------------------------
شرمنده یکم خیلی ضایعه این پست.ساری واقعا!!!من شرمنده ام ولی گفتم حیفه share نکنم
 

roya kharkhon

کاربر فعال
ارسال‌ها
35
امتیاز
123
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گرگان
مدال المپیاد
شيمي_ادبيات
پاسخ : سوتی‌ها

خفن ترین سوتی که شنیدم سوتی دوستم بود که بم اس داده: سلام چطوری؟ اس ام اسام بت میرسه؟
من نامردی نکردم نوشتم : نه نمیرسه...
اون : ای دهن این ایرانسل سرویس بااین وضعش... :)) =)) ( خدایا بیا پایین من بات حرف دارم )


خدا بیا پایین من بات حرف دارمیه مدت پیش هم رفته بودم با مامانم اداره...یه خانومه اومد سمتم پرسید : ببخشید طبقه بالا کجاست؟
من : نمی دونم بالاست دیگه....
بعد اونم گفت اها مرسی.....( خدایا ببین مارو با کیا کردی 75 میلیون )
 

shatoonak

Tulip
ارسال‌ها
681
امتیاز
5,579
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ن.ج.ب.ا.د
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

با یکی از دوستام دعوام شده بود بعد داشتم قضیه رو برای یکی از آشناهام با اس تعریف میکردم.

آشناهه:میخوای دعواش کنم دیگه اینطوری اذیتت نکنه؟ ;;)

من:نه خیر سرم هم لاسیمه!(میخواسم بنویسم هم کلاسیمه) X_X =))

آشناهه:هم لاسی؟ :O

من:نه ینی هم کلاسی X_X :D
 

ghazale.gh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
411
امتیاز
3,798
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قوچان
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از همسایه‌ها مون روحانیه ، بعد داداشم رفته پیشش بهش گفته آقا شما شنل‌ـِتون ُ از کجا خریدین؟؟بعد مث ِ بتمن ـَم میتونین پرواز کنین؟؟ :-"
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,384
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : سوتی‌ها

تازگیا دارم به یه چیزایی پی میبرم :D
تو این سریاله شبکه 3 (مادرانه) تازه اوایل ماه رمضانه بعد این دختره میره مدرسه
اولش با خودم فک کردم خوب میره سره کلاس های تابستانه ولی بعد فهمیدم نه اون موقع جزء زمان اصلی مدرسه ش بوده ...
بعدش معلوم نیست این یارو (اردلان )کی آزاد شد که رفتش دریا و ...
داره مثه فیلم mementoمیشه اوضاع :D
واقعا اینا دارن میزنن رو دست کریستوفر نولان و ... :D
 

Mahshad-nasr

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
112
امتیاز
933
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سيرجان
رشته دانشگاه
کاش می دونستم.
پاسخ : سوتی‌ها

1. الان داشتم ارسالای قبلیمو نگاه میکردم بعد دیدم به جای مجله ی T3 نوشتم E3 :D :-"

2. یه رانی دستم بود و داداشم ازم ساعتو پرسید منم دستمو چرخوندم که رو ساعتم نگاه کنم که دیدم بعله...رانیه گرامی رو کاملا خالی کردم رو زمین :D

3. میخواستم برم دستشویی ولی اشتباهی رفتم تو حموم :))تازه لباسامم دراوردم بعد فهمیدم که قضیه چیه :-?? :|
 

-zarA-

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
833
امتیاز
6,256
نام مرکز سمپاد
هـنرستانمـوטּ
شهر
اصفهــاטּ
دانشگاه
هنر اصفهــاטּ
رشته دانشگاه
طراحی صنعتـی
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیـم بـا دوستـان محتـرمه سـر شهـادت و شهـدا و اینـا میحـرفیدیـم

انـدکـی داشتـن اشـک میـریخـتن

بعـد مـن مثـلا خـواستـم سـاکـت نـباشمـو یـه چـیزی بگـم

بلـند گـفتـم::

روحـشان گـرامی و یـادشـان شـاد

همـه فکـر کـردن مسخـره کـردم و بشـدت آسفـالتـم کـردن

ا خـو اشتبـاهه پیـش میـاد
 

nazanin.f

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
618
امتیاز
3,331
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

به مامانم میگم فلانی خواهرش دندون میخونه میگه:خواهرش دختره دیگه؟؟
من: =))
مامانم: ^#^
 
بالا