پاسخ : سوتیها
کلی چیزی که زیاد اتفاق میوفته تو کلاسای ما سوتیِ.
تنی چند از آنان:
ترم یک سر کلاس فیزیک یک:
استاد:من حواسم خیلی به ساعت نیست.9.15 که شد بم بگین که درسو تموم کنم.
دختری که ردیف اول نشسته :چشم استاد.
*یه چند جلسه گذشت، هر وقت 9.15 می شد این دختره جزوه شو جمع می کرد می ذاشت تو کیفش استادمی فهمید 9.15 اس تموم می کرد کلاسو.
یه جلسه 9.15شد دخنره جزوه شو جمع کرد گذاشت تو کیفش تا اومد زیپ کیفشو ببنده استاده برگشت گفت :
زیپتو نبند هنوز کار دارم !
دیگه دختره رو سر کلاس ندیدیم
ترم سه.کلاس اصول حسابداری صنعتی:
استاد: فلانی کجاس دو هفته اس نمی یاد.
دانشجو: استاد هوا آلوده اس آلرژی داره از چشماش آب میاد، بیمارستان بستریه.
هفته بعد دانشجو هه اومد سر کلاس.
استاد : خدا بد نده.چی شده؟
دانشجو : استاد بی اختیار آبم میاد
![Laughting :)) :))](/forum/styles/yahmas/smiles/laughting.gif)
(بعدا گفت که می خواسته بگه اشک بعد فکر کرده اشک واسه گریه اس، می خواسته بگه آب چشم، هول شده گفته آب)
استادمون چون قبلا بهش گفته بودیم مشکلش چیه نفهمید پسره سوتی داده یه قسمت رو نگفته برگشت گفت: خب همین جوری آبت میاد یا وقتی دقیق نگاه می کنی و میمالیش؟ (منظور استاد چشمش بود)
بعد یکی از بچه ها بلند گفت: استاد این مدلی که شما می گین منم آبم میاد، ربطی به بی اختیاری نداره دیگه.
کلا کلاس ترکید.
نتیجه: پسره درس رو با 2.5 افتاد
ترم پنج.سر کلاس کنترل موجودی:
(قبلش من یه توضیحی بدم: عبارت Crest یا همون کرست یه جورایی همون اندازه حجم موجودی انباره تقریبا با یکمی فرق)
استاد خطاب به یکی از دخترا: صفحه ی 85 کتاب رو بخون.
دختره: چشم استاد : --------- بنابراین دراین صورت حجم انبار داری کاهش یافته و سایز کرست کوچک می شود. (کِرست رو چون حرکت گذاری نکرده بود دختره یه چی دیگه خوند)
نتیجه: کلاسی که هیچ وقت زود تر از 11.45 تموم نمی شد 10.30 تعطیل شد.
ترم پنج.سر کلاس OR2 :
این استادمون تنها استاد خانوم دانشکده مونه.
خب ماتریس هیشین اش رو که بدست بیارین مسدله حله.برای این مثالی که نوشتم در بیارین ببینین چی میشه.
بعد من و بقل دستیام خنده گرفت(ردیف اول هم بودیم).
چن لحظه گذشت استاد برگشت گفت : آقای شاملی؟ شما نمی خواین درش بیارین؟
منم با لحن لبخند ژکوند: اینجا که نمیشه استاد.
استاد: خب پس کجا می خواین در بیارین؟اینجا جاشه دیگه.این فرصت رو در اختیارتون گذاشتم دیگه.
من:میرم خونه درش میارم حتما.
استاد: خوب کجاشو نمی تونی؟بگو تا کمکت کنم.شما اگه نتونی در بیاری که هیچ کس نمی تونه.کجاشو نمی تونی؟
من: استاد وسطشو.
استاد: نمی دونم به هر حال بچه های ترم های قبل همین جا در میووردن.شما هم اگه تلاش کنین می تونین.نترسین.دست بکار شین
اینو که گفت کلا کلاس یه صدا رفت رو هوا دیگه.