خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

با خانواده رستوران بودیم

منم هندزفری گذاشتم تو گوشم تا وقتی که غذا رو میارن

گوشیمم دستم بود داشتم با دوستم حرف میزدم که یک دفعه مامان تکونم داد و شروع کرد حرف زدن با من

منم هول شدم بجای اینکه هندزفری رو در بیارم ببینم مامان چی میگه عینکمو از رو چشمم برداشتم :)) :))

بعدم با چشمای گرد شده زل زده بودم به مامان که چرا بازم حرفاشو نمیشنوم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار منو مادرم سوار آژانس شدیم...مادرم میخاست بگه باید تو کدوم کوچه بره و اینا...داخل 3کوچه هم باید میرفتیم...
راننده:خانم کجا برم؟
مادرم:آقا برین تو این اتاق...
من: :o :o :o
راننده:بله؟؟؟
من:یعنی تو کوچه چپ...
رسیدیم به بعدی...
مادرم:آقا لطفا برین تو این کمد...
من: :-L :-L :-L
راننده:بله؟؟؟
من:یعنی سمت راست...
رسیدیم بعدی...
مادرم:آقا برین تو این کشو...
من: X-( X-( X-(
راننده:بله؟؟؟ :D :D :D
من:مادرم میشه شما آدرس ندی من به آقا میگم.شما راحت باش.آبرومونو بردی... X-( X-( X-(
مادرم:واه...مگه چی گفتم؟؟؟؟؟؟
من:مادرمن الآن راننده فکر میکنه قاطی داریم... X-( X-( X-( X-( X-( X-( پیاده شو...
راننده: :)) :)) :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از ッ MαryαM ッ :
m/s را این میخوانیم
min بر ساعت :/
با چه فکری اینو گفتم خدا میدونه :دی


سر عربی دبیر گفت: هل تفهَمنَ ؟

همه با هم باید می گفتیم نعم که من بلند داد زدم yes!!!!!!!!!!

تازه فکرشو بکن یه متر بیشتر با معلم فاصله نداشتم! :))


یه بارم چند روز پیش قاط زده بودم همه چیرو عین گیجا اشتباه می گفتم.

سر زبان داشتیم گروهی کار می کردیم که یکیمون گفت ونکووِِِر کجاست؟ منم گیج قاطی کرده بودم با ماشین ون ، که گفتم ونکوور که یه ماشینه!!!!!!!!!!!!!

کلاس هم در سکوت................یه دفعه همه برگشتن هر هر به من میخندیدن.

×پست متوالی ندید.


راستش وقعاً این معلممون رو درک نمی کنم!!!!!

تو دفتر نشسته هر وقت موقع نماز میشه کیف و پلاستیک و همه چیشو برمیداره با خودش میبره بالا تو نمازخونه ، بعد نماز ،دوباره برشون میداره میاره میشینه تو دفتر دوباره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خو چه کاریه؟ کیف و پلاستیکتون رو بزارید پایین خودتون برید بالا دوباره که میاید پایین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ~X( :-? :o :-w
 
پاسخ : سوتی‌ها

قبل امتحانای نوبت یکی از دوستام داشت رو تخته هوشمند مینوشت و آهنگ میخوند که یهویی قلم جابه جا میشه ودوستم میگه:نکنین دیگه چرا
سر به سرم میذارین؟؟ وبا یه حالتی شبیه این :( :( :( :( :( :(
ما هم داشتیم غش میکردیم :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =))
و بر میگرده و به ما میگه:به چی میخندین؟؟ :-? :-? :-? :-? :-/ :-/ :-/
وقتی که فهمید سوتی داده به این حالت کلاسو ترک میکنه :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم تو ی جمعی از همسالان ک بسیار مذهبی و سیاسین اونم برا اولین بار داشتن راجع ب محله ها صحبت می کردن
اومدم بگم: " تو محله ما دو تا تاناکوراس اگ برش میداشتن خیلی بده کاش برمیداشن"
گفتم :" تو محله ما دو تا کابارس خیلی ... "
اونا: :o :| :-w X-( :-L
من: :((
خب برا چی منو ب زور میبرین جایی؟؟؟؟؟ :(( آبروم رف :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم اس داده ::
سلام
ی تک بزن شمارتو پاک کردم...کارت دارم بدو
حالا من:
بهش اس دادم:
من شمارتو ندارم ک
همینه؟
:-/
دوستم :اره :|
خدایا وقت کردی ی نگاهم اینوری کن :-??
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم از بیرون اومده...
_ کسی زنگ نزد؟
_نه!
_بابات چی؟
_نه!
_محمد چی؟
_نه!
_مامان بزرگ چی؟
_نه!
_خاله مریم چی؟
_نه!
.
.
.
.
من نمیدونم "کسی" ینی چی دقیقا؟؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامان ساعت چنده؟
مامان: :-"
من: ^-^
مامامامامان ساعت چنده؟
مامان: :-"
من: :-L
مامامامامامامان ساعت چنده؟خوب بگو دیگه اه .
مامان: :-"
من: X-( X-( X-(
ها چیه بذار بابات بیاد دیگه اینجا احترام بزرگتر یادت رفته
من: :o قلط کردم دیگه
مامان:نه اصلا :-L
عجب روزگاری شده ها یه ساعت پرسیدم
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم تو تایم لاین دیدم عمم یه پست گزاشته اومدم کامنت بزارم چشمم خورد به اسم مهندس حجتی!
بعد کامنت گزاشتم عمه اوشون کین انقدم خودشونو تحویل گرفتن ؟ مهندس ^-^....
هیچی دیگه مهندس جوات حجتی شوهر عمم بود #:-S
حالا این ننگ رو کی از پیشونی من میبره؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

خونه مادربزرگم بودم,با پسر عمه ام داشتیم فوتبال بازی میکردیم (pese)ساعت۶ صبح شده بود.عموم اومد بره دسشویی گیجه خواب بود.ایستاد دمه در شرو کرد به در زدن.منم از روی شیطنت گفتم إحـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم Smile )))).بازم در زد بازم گفتم إحــــــــــــم.بیچاره دیگه رفت خوابید.فک کرد کسی داخلهTongue
من و پسر عمم =)))))) یکی باید مارو جم میکرد از رو زمینSmile)))
عموووم:|
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو وایبر یکی پیام گذاشته بود : "بعد از باز شدن تصویر با انشگتِت به آسمون ضربه بزن ! "
منم اون صفحه رو باز کردم ، هر چی با انگشت رو آسمون میزدم هیچی نمیشد ! بعد 5 دقیقه تلاش کردن متوجه شدم که دارم به مانیتور کامپیوتر ضربه میزنم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ب عنوان دانشجوی ترم یک پزشکی گمان میکردم تستیس همان پروستات است ک با ترکیدن بچه ها سر کلاس از این جهل مرکب در آمدم :)) :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما تو عربی امسالمون فعل های مثال و اجوف داریم...
مثال:وجد-یجد-جد حالا صرف امرش:جد-جدی-جدا-جدا-جدن
اجوف:قال-یقول-قل حالا صرف امرش:قل-قولی-قولا-قولا-قلن
این برای اونایی بود که نمیدونن...
و اما من...
معلممون بعد درس میگه فعلا رو صرف کنیم که قشنگ یاد بگیریم...
معلممون داشت فکر میکرد چه فعلیو صرف کنیم...
گفت "کان-یکون-کن" که اجوفه...دوستم تا امرش رفت که معلم گفت بسه...من تعجب کردم...تازه یادگرفته بودم جوگیر بودم،گفتم چرا...بقیشو صرف کردم(با صدایی رسا...)
گفت شما یه چیزی بگین...منم گفتم من بگم؟؟؟"وزن-یزن-زن" که مثاله...اما معلم چپ چپ نگام کرد...
بچه ها وضعیتشون این بود: =)) =)) =))
من: :-? :-? :-?
بالاخره پریروز که واسه امتحان میخوندم تازه دوهزاریم افتاد چرا همه میخندیدن...
خودتونین... :P :P :P
 
پاسخ : سوتی‌ها

به تازگی یه کار عجیب کردم خودم هنوز توش موندم. :o
جورابامو انداختم تو سطل اشغال!!!!!! :)) :)) :)) :)) :))
دستمال کاغذی انداختم تو ماشین لباس شویی!!!! :)) :)) :)) :))

**

امروز رفتم تو تراس مایع دستشویی بیارم.
رنگش تو تراس تاریک صورتی بود :D
اومد تو خونه شد نارجنی #:-S
زدم روش ازش مایع سیاه اومد بیرون :|
شرکته گفته محض تنوع مایع دستشویی سه رنگه بزنمیم. :oوالا :D

+ ادغام شد . 2 پست در یک صفحه ممنوعه . (مگر بعد از گذشت 10 روز مثن.)
 
پاسخ : سوتی‌ها

مورد داشتیم ساعت‌ها تو فکر این بوده که چرا کاربری که پست ح.ب‌ی پایینی رو داده، داشته در ذهن خودش با Frank درونِ بنده صحبت می‌کرده؟ :)))))

frank.jpg



× لزومی نمی‌بینم که توضیح بدم منظورِ نویسنده‌ی پست مذکور، فَرانَک بوده؛ چون اینجا سمپادیاست.
× Frank خرِ کیه :)) گورباباش :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

خدا رفتگان شما رو بیامرزه پارسال مادر بزرگم فوت کرد .
یه پسر خاله دارم سوم دبیرستان میخوند گفتیم احسان برو سنگ قبرو بگیر بعد رفته سنگ نویس گفته رو قبر چی بنویسم بعد این احسانه گفته بنویس:"
شبی مجنون به لیلی گفت : کای محبوب بی همتا
ترا عاشق شود پیدا ، ولی مجنون نخواهد شد
یعنی نه اینو رو قبر یه پیرزن 70 ساله مینویسن :o
 
Back
بالا