مطمئنین آقا؟
شماره 2)به نقل از brano :یه دبیر داشتیم ماشالا سراسر ادعا و ... بودن
تو یکی از تست ها یکی از بچه ها اسم ننوشته بود
ایشون هم بلند شد و بعد اینکه اون بدبختو کلی دعوا کرد - مگه شما نمی دونید که نفر اول کنکور بعد از اون همه زحمت و سختی کشیدن چون یادش رفته بود اسمشو بنویسه برگه اش تصحیح نشد
به نقل از *sRina * :داشتم برگه امتحانیامو نگا میکردم یه برگه امتحان مسابقه علمی بود مال دوران دبستان نوشته بود که چرا وقتی سرما میخوریم مزه غذاها رو حس نمیکنیم؟
من روی صورت سوال خط زده بودم و با کمال اعتماد به نفس نوشته بودم:سوال غلط است.ما مزه ی غذاها را حس میکنیم ولی تلخ حس میکنیم
به نقل از lof :
از پشت شیشه نگاه کردم دیده معلمشون تو کلاس نیست 
عین بز درو باز کردم دیدم اااِِِِه معلم همینطو درو باز گذاشتم و در رفتم 
.....
....
بعدم دادم پیغام رو دادم رفت... اون پیغامرو من کی داده بودم پس 
با خوندنه این یادم افتاد:به نقل از lady chemist :اون روز دوستم یه سوتی قشنگ داد...
برگشته میگه...ای کاش رمضونو محرم رو هم نیوفتن...آخه سخته هم عذا.داری کنی هم روزه بگیری...!!!!!!!!!.
(مدیر راهنمایی) 1ساعت هر روز سر صف موعظه میکردن و بحث های روانشناسی دیگه کلا کسی گوش نمیداد بقیه حرفاشو یا همچین چیزی آقای حاجیان هم بود تازه من و دوستاایم که از کلاسمون دعوت بودن تا آخر میخندیدیم رو برداشته بودیم از رو دیوار بعد آخر سال گفتن از آموزش پرورش میخوان بیان بازدید ، بنده روز میز معلم درحال آویزون کردن عکس بودم در حالی که مانتوم پر گچ و مقنعم دور گردنم بود بعد 1هو 1بچه ها اومد گفت دارن میان بُدو ! بنده ترسیدم بعد گفت شوخی کردم 
بعد 1 بار دیگه با عجله اومد تو گفت مینا! محمدی داره میاد(محمدی=رئیس آموزش پرورش ناحیه 2) بعد بنده گفتم:گم شو در همون لحظه ایشون وارد شد و بنده سر جام خشک شده بودم ! بعد سریع با اون دست مقنعمو سرم کردم بعدش پریدم پایین ! از مدیر پرسید: ایشون کیَن؟! مدیرمون با چشم غره به من گفت: خانوم فُلانی ! بعد گفت به به !به به ! این بود دانش آموز خوبتون ؟! منم درحالی که صدام میلرزید گفتم:عکس آقا افتاده بود خوب،آقا خیلی بچه ها خندیدن بهم بعدش 
اسمال هم اینجوری : 
ولی خیلی باجنبه بود هیچی نگفت و رهش رو کشید رفت .
