خاطرات سوتی‌ها

marvelous

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,156
امتیاز
4,615
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۳
شهر
مشهد
مدال المپیاد
برنز بيست و هفتمين المپياد ادبی
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

یه امام جماعت داشتیم تو مدرسه خیلی سوژه بود!
یه دفه نمازخونه خیلی شلوغ بود جا هم کم بود این شروع کرد نماز بخونه اومد بره رکوع با کله رفت تو دیوار! یه صدایی اومد گفتم طفلی الان دیگه مغزش متلاشی شده حتما! وسط نماز صدای خنده میومد از همه جا!!
روز اولی هم که اومده بود گفت: خب دخترای گلم هر کی سؤال شرعی داره بپرسه هر کی هم سوال شخصی داره تو کاغذ بنویسه بده به من!!!
 

amirali

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
316
امتیاز
529
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
ندارم !!! :دی
دانشگاه
سبزوتریم دیگه اما نپرس کجاش
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی به شدت داغ است لطفا دست نزنید
ماه های محرم عاشورا تاسوعا D;
کنترل خودتون رو نگه دارید ( میخواست بگه حفظ کنید )
 

Legend

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,329
امتیاز
2,204
نام مرکز سمپاد
علامه حلی بدون شماره!
شهر
طهرون
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : سوتی‌ها

سرکلاس عربی بودیم! :D

معلممون داشت درس می پرسید! نمیدونم چی بودکه میگفت الحمار ..... انت! :D

بعد رفیقم انت رو نمیگفت! :D من بهش رسوندم بعد معلممون عصابی شد بهخاطر رسوندن! :D

بعد گفت انت الحمار! :-w منم نمیدونم چی شد یهو گفتم نه استاد انتما الحمار! :)) =)) بچه ها همه داشتن می خندیدن ولی معلمه اول اینطوری شد :-[ بعد اینطوری شد X-(
:-"
 

HHH

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,765
امتیاز
5,480
نام مرکز سمپاد
مدرسه
شهر
کرج
پاسخ : سوتی‌ها

سر سفره افطار بودیم پارسال

یکی از آشناها قبل از اذان داش همینجوری هی دعا میکرد

اون: الهی تموم جوونا عاقبت به خیر شن

ما:الـــــــــهی آمـــــــــین

اون: الهی ظهور آقا ....(این جمله هه سخته حفظ نکردم :D )

ما:الــــــــــــهی آمـــــــــــین

اون: الهی تو هیچ خونه ای فقر احساس نشه ،بیماری نباشه، درد و غم حس نشه

ما:الــــــــــــهی آمــــــــــــــین

[اذانو گفتن در این فاصله...]

اون: الهی بمیرم برای تو چایی نریختم؟

من( در حالی که تو جو روحانی دعا هاش بودم):الـــــــــــــــــهی آمـــــــــــین


3 ثانیه پس از این ماجرا وقتی همه دهنا پره و سکوت بر همه جا حاکمه----> من: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) عــــــــــــــــجــــــــــــــب گندی زدم! لعنتی چه سوتیه خوراکیه برم تو سمپادیا بنویسم! =))



اونا به نشانه ی انزجار از سمپادیا: :|


و این شد که من سرخورده شدم و اونروز این خاطره رو ننوشتم :-<
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار سر زبان یه فیلم می خواسن بذارن بعد اسمش اَن(ann)و یه چیزی بود
بعد یکی از دوستام پاشد گف چیه اسم این؟ :-? اَن و اَنتر؟ :D
 

N@F@$

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
36
نام مرکز سمپاد
Farzanegan
شهر
hame ja zamine khodas!
مدال المپیاد
Noch
دانشگاه
shahid beheshty
رشته دانشگاه
Shayad dandoon
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار همسایمون اومد در خونمونو زد بعد گفت مامانت خونس؟!
گفتم آره!دسش بنده!یه لحظه گوشی خدمتتون! :D
صدای خندش از اونطرف در میومد! =))
 

nastaran1r

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
484
امتیاز
655
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
East Azerbaidjan
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار زنگ درو زدن رفتم آیفنو جواب بدم گفتم: الو :-[ =))
 

black.rozzz

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
83
امتیاز
215
نام مرکز سمپاد
راهنمایی فرزانگان ۱ مشهد
شهر
mashhad
پاسخ : سوتی‌ها

وااااااای
ببخشید بچه ها فک کردم این تاپیکه حرف بزنه چون مسه این که حرف بزن بده این بوده و می خواستم اونو بزنم ولی این خورد
و گفتم وااااااای تاپیک شده 69 صفحه
اینم خودش یه سوتی :D :D :D
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,605
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : سوتی‌ها

امروز کلاس بودم بعد یکی از بچه ها میخواست بگه منم چیزی یاد دارم
خیلی جدی گفت خانم فکر کنم تو همچین کشوری 7ماه هواخشک باشه 7ماه بارونی! :-?
دبیرمون گفت مگه سال14ماهه؟؟
ما :)) :D :D =))
بعد گفت نمیدونم دیگه یک همچین عددایی بود! :-??
من گفتم 6ماه بارونی 6ماه خشک اره؟؟گفت اره! =))

دیروز میخواستم برای خودم شربت درست کنم رفتم پیش بابام میگم بابا شربت میخوری؟؟
بابام میگه نه!منم اصلا حواسم نبود ماه رمضونه!میخواستم خود شیرینی کنم گفتم حالا یکی رو که میخوری؟؟ :D
گفت من روزم!
من :D :-"
 

black.rozzz

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
83
امتیاز
215
نام مرکز سمپاد
راهنمایی فرزانگان ۱ مشهد
شهر
mashhad
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار تو دبستان املا داشتیم
بد معلممون پایینش املام نمرمو نوشته بود و نوشته بود(اربعین حسینی را به شما تبریک می گویم)
:D :D
 

negine-raz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
389
امتیاز
3,153
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
شیمی
پاسخ : سوتی‌ها

نفر قبلی گفت املا یاد یه چیزی افتادم ....
یادمه اول دبستان بودم ...بعد هنوز چیزی به نام تشدید یاد نگرفته بودیم ..معلممون هم عادت داشت هر وقت املا داشتیم کلماتی رو که قرار بود تازه هم یاد بگیریم رو توش میگفت ما بنویسیم ....همیشه هم همین کارش باعث میشد 20 کم داشته باشیم....
خب هنوز تشدیدو یاد نداده بود و اون روز تو املا گفت بنویسید معلم ..منم اینجوری نوشتم (معللم) .....اون روز 1 نمره به خاطر تشدید ازم کم کرد و اومدم خونه اینقد گریه کردم که حد نداشت ..
هفته دیگه بازم املا داشتیم ...معلممون تو املا گفت بنویسید ممتاز ..منم یهو ذهنم رفت سمت کلمه ی معلم که هفته ی پیش به خاطرش 1 نمره کم شده بودم و تو دلم گفتم اهکی این دفعه دیگه نمیزارم یه نمره ازم کم کنی . قشنگ با این حالت :> :> :> :> نوشتم (م ّ تاز).....دوباره دفتر املام اومد دستم دیدم بازم شدم 19 و معلمم زیرش نوشته (دختر عزیزم ممتاز با معلم خیلی فرق داره ها !!!!!!! ) ..اون موقع تازه فهمدیم ممتاز اصلن تشدید نداشت :)) :)) :)) ...
چقد رفتم خونه همه ضایعم کردن ......اون روز تو خونه مامانم و خواهرم و بابام اینقد بهم خندیدن که حد نداشت .... :-"
 

مهرناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,051
امتیاز
3,242
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
NeYshaBerliN
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

ترم آخر کلاس زبان بود ساعت 8 تا 10 شب کلاس داشتیم :-?یعنی وقتی کلاس تموم میشد هیچکی به جر ما و استادمون تو موسسه نبود...از موسسه هم که میومدیم بیرون کوچه مث قبرستون تاریک و خلوت بود...خلاصه یه شب کلاس تموم شد...منم اومدم بیرون دیدم ماشین بابا طبق روال عادی اون طرف کوچه پارکه :-"
با دوستم خدافظی کردم خیلی عادی در ماشینو باز کردم نشستم...یهو دیدم یه بوی ادکلن عجیبی تو ماشین میاد :-s
برگشتم نیگا کردم دیدم یه پسره تو ماشینه اول این شکلی بود :Oبعد منم همینطوری مات و مبهوت اینجوری :O
من: :O
اون: :|
من: :-/
اون :D
بعد یه نیگا به در و دیوار ماشین انداختم درو باز کردم الفرار :-"
 

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

سوار ماشین بودیم هممون
بابام خیلی تند و آرتیستی(به قول مامانم)رانندگی میکرد...یهو سرعت رو زیاد کرد...مامانم گفت:محسن!تو باید بری تو رانی!
ماسه تا: :)) =)) :)) (اون وسطی منم اون دوتا خواهر برادرمن)
ممانم: :-/
من:اون رالیه نه رانی مجید جان :))
 

meli

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,014
امتیاز
8,479
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
برنز کشوری کامپیوتر
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم میرفتم کلاس زبان دیرم شده بود تو خیابون به یه پیرزنه تنه زدم برگشتم بهش گفتم " خواهش میکنم اشکالی نداشت :-" "

زنه مونده بود اصن... بجای عذر خواهیمه مثلا :D
 

SOUL KEEPER

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,161
امتیاز
8,026
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
گنبد کاووس
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال داشتم با دبیر فیزیکم صحبت میکردم ، هماهنگ میکردم جلسه بعدی کلاس کی باشه ، بعد گفت چهارشنبه ساعت فلان یادت نره پس ، گفتم نه ، مرسی ، تشریف میارم ...
یعنی اصلا" تا چند دقیقه بعدش همینجوری تو خودم بودم :D دیگه حرف نزدم ، سریع خدافظی کردم ، رفتم تو خودم :))
 

dorna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,588
امتیاز
4,449
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : سوتی‌ها

مورد خاصی نیست که بگم چون خیلی زیاد سوتی های حین استفاده از کلیشه های "رعایت ادب" از خودم تولید میکنم.
باور کنید من نصف انرژی غذایی که میخورم رو صرف فرآیند پیچیده ای به اسم آداب معاشرت میکنم.وقتی که میخوام با یکی روبوسی کنم برام خیلی سخته که هم به یاد بیارم دقیقن باید یه نفر رو چند بار ببوسم و هم به طور موازی بوس هایی که کردم رو بشمارم!!!!واسه همین یا مثل کنه ی آبدار(!)به یارو میچسبم و هی بوس میکنم یا دو تا بوس میکنم و تا بیچاره میخواد سومی رو بکنه عین آدمای بیشعور کلم رو میکشم عقب!
سلام کردن رو هم که هنوز یاد نگرفتم.بچه بودم دیفالتم رو سلام نکردن بود بعد از این که کلی تنبیه شدم دیفالتم رو تغییر دادم.حالا کلن سلام میکنم!مثلن معلم صدام میکنه درس بپرسه ازم میرم اونجا بش میگم سلام!یا در مواقع اضطراری منتظر پشت در دستشویی هستم که یکی بیاد بیرون و من سریع تشریف ببرم تو تا یارو میاد بیرون بش میگم سلام!!!!
 

xxfairladyxx

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
547
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 -
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

من حرم بودم :D کناریمون داشت میگفت اره ! مامان من این قد بچه داره :D اون یکی هم گفت بذار بشمرم :D 8 تا این جا ! 4 تا هم اونور ! 3 تا هم اونور تر! :D
:D من یک دفعه ای بدون این که بفهمم گفتم ! هه ! ماشین جوجه کشی راه انداخته ها :D
یک دفعه خانومه این جوری :|
:D منم اینجوری X_X :D
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

بچه دائیم داش فضولی میکرد به داداشم گفتم خفش کن اون نکبتو

دیدم زن دائیم کنارمه
گفتم آخی نازی آیناز جون عروسک بهت بدم؟عزیزم:ایکس
داداشم خنده =))
 
بالا