خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر زیست:
خب! تولید سلانین در سیب زمینی میگرده به شرایط انبارداری، ینی اگه...

یکی از بچه ها:
انبارداری؟ میتوکندری؟ :-/

اون یکی:
نه بابا، انبارداری که میتوکندری نیس، واکوئله! ;;)

من:
ها؟؟ :-/ این که منظورش از انبارداری، اندامک نیس! :-w
:)) =))

دبیر:
چرا انقده میخندی؟ :-w (هشدار داده بود که قراره مستمر کم کنه :-" )

منم گفتم چرا میخندم :))

دبیر: ~X( =))

کل کلاس: :)) :)) :)) =)) =)) =))

اون دانش آموزا: :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

جاتون خالی امروز سرکلاس فقط خندیدیم البته دبیر نبئد ما هم تخته وایت بوردو وسط کلاس میچرخوندیم یکی هم پا تخته هوشمند نقاشی میکشید
اهنگ میخوندیم یه وضعی بودا
اما چشمتون روز بد نبینه حواسمون نبود کلاس بقل دفتره
مدیر اومد توی کلاس و بچه ها همونطور خشکشون زد
یه وقتی هم چرخ خای تابلو شکست و تابلو افتاد :o
ما :)) ;D =)) :-" ^#^
مدیر :-w X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

عضو کـــــآندیدا شورا مدرســــــــه شدم ;D
دیگـــه تبلیغات و ایـــنا... :-"
دوتـــآ از دوستـآم (نسترن و سحر) جلو وایستادن و شعر ِ حالا نمه نمه اگه رای بیـــآره واســه همتون سنگـــه تموم میذاره... همرا با قر ;D
تیکـــه رپش من اومدم : حــآلا بوس کن تو از من آره اسمم مریمه نه زینب... آره مریم ِ مریم ِ مریم ِ ... همرا با قر... داشتم قر کمـــــــر میودم
میچــرخیدم که چشـــمام در 20 سانتی متری معــــآونمون قرار گرفت :-" ;D
دوستـــــــآن همه ساکت شدن...بقیه هم فـــــــرار کردن :-" بهم گفت همه رای هــــآمو ریز ریز میـــکنه ;D ;D :-"


خـــــــب تبلیغـــآت بود دیگه :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها داشت یه آهنگ معرفی میکرد,
من : مال کیه؟! ;;)
اون : مال Inna
من : مال کیا؟! :-?
اون و بقیه ی دوستان : =)) =)) =))
من : :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوست برادرم چند روز سرما خورده بوده. بعدش مامانش براش گواهی مینویسه و میبره مدرسه که غیبت نزنن براش.
یه روز بعد از وقتی که گواهیو تحویل میده، ناظمشون صداش میکنه از سر کلاس میپرسه این چیه اوردی واسه من؟؟؟ :o X-(
نگو مامان پسره دکتر زنان و زایمان بوده! :o =)) =)) =)) :))
:-"
آدم تا چه حد شوت آخه؟!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز قراربود برییم مثلن بستنی شاد شعبه ی ااحمداباد
بعد من چون خودم مشهدم به بچه ها اینجا بستنی شاد شعبه ی تقی اباده :))
همه یدوستام بهم خندیدن
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ديني مون خانوم تربتي درباره بلوغ ميحرفيد . بعد ميخواست بگه تحولات جسمي گف تحولات ج*سى .
بعد همه کلاس يه لبخند مليح اينجوري :) رو لبامون نقش بست .
بعد برگشت گفت : چيه مگه شما دچارش نشدين ؟؟ :|
ما : مارو ميگين خانوم ؟؟ :o نه به جون مادرمون :| :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو کتاب زیست سال دوم، صفحه 17 ،قسمت دوم صفحه ، بند اول ،خط ششم،نوشته " در شکل 2-2 ریزنگاری از تریکودینا .. "و بعد زیر تصویر 2-2 نوشته ریزنگاری از نای خرگوش!! :-?
 
پاسخ : سوتی‌ها

×زمین داشتیم اول زنگ بودن و پرسشای کلاسی،

دبیر:در اواخر دوران پالئوزوئیک کدام جانداران بودن؟

هم کلاسیم هول شد بعد یکدفعه گف: گیاهان مهره دار :-"

بچه ها و حتی خود دبیرمون =)) :)) =)) :))=))


×فک کنم این سوتی رو خیلی هاتون در جلسه ی اول با دبیر مرد داده باشین ;))

-خانوم اجازه....! ;D :-"
- :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

×یه سری دانش آموز جدید اومدن مدرسه ـمون امسال ، خُب؟
بعد اینا یکم شیرین میزنن ;D :-"
مثلا اگه کاری دارن با کلاسِ ما ، وایمیستن در میزنن ، بعد منتظر میمونن ما درِ کلاسو باز کنیم :))
یکی دو روز پیش دوباره همین اتفاق افتاد ، یکی در زد ، بعد ما گفتیم کیه؟!جواب نداد ، یکی از بچه ها رف درو باز کنه ، منم صورتمو کردم طرفِ دبیرمون بش گفتم خانم اینا ، خیلی خُلن و اینا ، میان در میزنن منتظر میمونن ما درو باز کنیم ، انگار درِ خونه ـس :|
بعد دیدم دبیرمون خندید ;D
خیلی رلکس طرف درو نگاه کردم دیدم معاونمونِ :-"
من: :-" ;D ;;)
بقیه: :))

×دوستم داش راجع به قیمتِ یه چیزی میحرفید ، بعد گف من از یکی شنیدم قیمتش فلان قدر شده !
منم برگشتم بش گفتم هر کی گفته چرت و پرت گفته :-"
بعد گف بابام گفته :)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس ادبیات:

همی خواست پیروزی و دستگاه / نبود اگه از بخشش هور و ماه6

این "6" رو تو کتاب یه مدلی نوشته بود انگار همزه ست. :-"
منم درگیر این که اینو چه جوری بخونم؟ که روی "ه" همزه باشه :-" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام میگه گوگل ارث حتی خیابون ها و نمای خونه هارو هم نشون میده ...
من میگم : البته جاهایی که دوربین گذاشته باشن دیگه :دی (ژانر آدمای ریز بین)
بابام: آخه دانشمنگ جان ... اونا با ماهواره و اینا فیلم برداری می کنن نه دوربین مداربسته :دی =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیدین تو فیس بوک دخترا و گاها پسرا( :-&) میان زیر عکس دخترا می نویسن وای عزیزم چقدر خوشگل شدی وای تو همیشه زیبایی؟
من : زیر عکس یکی از بچه های مدرسه : واو فلانی عکستو که دیدم تا 5 مین داشتم فک میکردم این کیه ...
بعدش که کامنتمو لایک کرد فهمیدم چی گفتم ! یعنی نابود کردم :-" =)) قشنگ به روش آوردم خودت انقدر ها قشنگ نیستی :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

واسه انتخابات شورای دانش آموزی ؛ دو تن از دوستان کاندید بودن؛ بعد داشتن بالای سکو خودشون رو معرفی می کردن.
بعد یکیشون میخواس بگه : اصولن مقوله ی " انتخابات " بدون من و درسا (دوستش :د ) امکان پذیر نیست و معنی نداره ؛
گفت : اصولن مقوله ی " ازدواج " بدون من و درسا امکان پذیر نیست و معنی نداره .
:-"""""
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم یه انیمیشن رو خیلی دوس داره ;D

بعد توش هم سوپرمن بود هم بتمن ;D

بعد مامانم به بتمن اشاره میکنه میگه : بتمن مرد عنکبوتیه دیگه ، نه؟ :-?

من: =)) نه بتمن مرد خفاشیه ;D مرد عنکبوتی اسپایدرمنه =))

مامان: واه من این خفاشه رو ندیدم رو لباسش ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه روز يكي از بچه ها منو كشيد كنار گفت :

دبير فيزيك المپياد چطوريه سطح علميش؟

منم نه گداشتم نه ورداشتم ،‌گفتم خيلي افتضاح :-w

اصا انگار تا الان فيزيك نديده

[size=14pt]هويج[/size] ميكاشتن پشت ميز معلم اطلاعاتش بيشتر بود ~X(

بعد فهميدم طفلك پسر همون دبيره س :-" ;D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

:-[ يه بار داشتم آخر زنگي از كلاس ميرفتم بيرون در زدم :)) ;D :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

2 سال پیش میخواستیم یه انجمن رباتیک بزنیم اما تعدادمون کم بود واسه همین تصمیم گرفتیم چند نفر خارج از مجموعه خودمون که رباتیک کار باشن بیاریم تو انجمن. برای انتخاب اونایی که میخواستن بیان تو انجمن باهاشون مصاحبه میکردیم تا ببینیم سطح علمیشون در چه حد هست و واسه انجمن مناسبن یا نه. یه روز 3 نفر اومده بودن که اتفاقا با هم دوستای صمیمی بودن و میخواستن وارد انجمن بشن ما هم جمع شدیم که با اینا مصاحبه کنیم. نفر اول اومد یکی از دوستام که از هممون بزرگتر بود گفت:خب شما اسمتون چیه؟
_کیارش م. ولی بهم نگید آقای م. چون خوشم نمیاد کیارش صدام کنید!
(دوستش از اونور داد زد):بهش بگید کیارش قزوینی!!
قیافه ما در اون لحظه :|
مدیر انجمن :|
خود آقای م. :|
دوستش ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار لبتاب به اسپیکر کلاس وصل بود و هدستم تو گوشم( رنگ سیم هدست و لتاب جف یکی بود) عاغاع منم فک کردم که برعکسه و هدست به لبتاب وصله بعدم آهنگ گذاشتم .... چشتون روز بد نبینه کلاس رفت رو هوا
=)) =)) =))
بعد بچه ها یهو سلوات فرستادن موضوعو جمعو جور کردیم 8-} ;)
به خیر گذشت!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز داشتم با دوست بابام خداحافظی میکردم حواسم نبود بیچاره دستشو دراز کرده بود دست بده من رومو اون وری کردم یهو دیدم اون یکی دوست بابام پرید جلو باهاش دست داد که ضایه نشه !
 
Back
بالا