خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم وقتی داشت زبان فارسی میخوند:
برتولد برشت =>برتولود برشته!!! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

-حالا اونجا (منظور خارجه) تا کارای دانشگاه و اینا انجام شه تو چیکار میکنی ؟کجا میمونی ؟
-تو دانشگاه دیگه...
من:چطوری تو دانشگا ؟ اونجا که نمازخونه نداره ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

- وسط روضه -

چـشم بـه تیــــرش خــورد...

- وسط گزیه دیگه خودتون واکنش مردمو تصور کنید ;D :| ;)) -
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار سر کلاس زیست سر یه بحثی با بچه ها میخواستم بگم صابون وشامپو به جاش گفتم:صامپو!!!!!!!!!!!!!! ;D
معلممون گفت چی؟!!! گفتم خانوم صامپو دیگه!
بعد فهمیدم که چی گفتم! ;Dخیلی حال داد بعد از چند وقت درست حسابی خندیدم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز منيزيمو سوزونديم (نورش يذره چشارو اذيت ميكنه خيليم سفيده) دوستم ميگه اي واي من همه چيو سفيد ميبينم اون يكي دوستم (يكم پوستش تيرس )بهش گفت حتي منو :o؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی1:‏
امروز مریم جونممممم زنگ پژوهش واس‏مون(‏فقط واسه اکیپمون‏)‏ چایی ریخت اورد تو ی سری استکانای خیلی مجلسی‏!‏‏!‏‏(در این حد مجلسی که معلما هم تو اینا چایی نمیخورن‏)‏ایدا قند اورد واسمون گفت بچه ها اینا جهاز پشمینس‏(‏فامیلی ضایه مدیر مدرسس)‏ نشکونینشون ناظممون پشتش بود‏!‏‏!‏

سوتی 2:
تو مدرسه داشتیم اهنگbe with you گوش میدادیم یکی از دوستان گمنام‏!‏‏‏‏‏(‏)‏ گفت من هرچی ی اهنگو گوش میدم ی کلمشم نمیفهمم خیلی سخته اسمه اهنگو گفت مریم گفت اون که اسپانیاییه‏!‏‏!‏‏!‏

:)) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

پشت مدرسه مون یه نمازخونه بزرگ داریم که سالن امتحاناتمون هم هست. امروز کل مدرسه میخواستیم بریم اونجا ،اومدن ما رو از کلاس ها بیرون آوردن که بیاید بریم. رفتیم تو حیاط دیدیم در بقلی مدرسه که میره به طرف اون نمازخونه بسته است. به دوستام گفتم:این احمقا که هنوز درو باز نکردن ما پرواز کنیم بریم اونجا؟!؟!
دیدم دوستام دارن یه جوری نگاه میکنن برگشتم دیدیم ناظممون پشت سرم وایساده! ;D


و همین الان هم به جای اینکه این پست رو اینجا بذارم حواسم نبود و همینو تو تاپیک سرکارگذاری گذاشتم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

ته كلاس تاريخ نشسته بوديم اسم فاميل بازي ميكرديم... :-"
بعد از "ب" بود. همه ي ما نابغه ها هم اعضاي بدن از ب رو مونده بوديم! ;D (به خودتون بخندين خب حضور ذهن نداشتيم! ;D)
بعد فاطمه گفت:"همه تون دارين به چه گندگي! :-w"
:-"
ما هم كلي سر به سرش گذاشتيم و نوشتيم...
بعد آخرش ديديم همه مون نوشتيم (با عرض معذرت :-[ ) باسن... ولي خود فاطمه طفلي نوشته بود بيني.. :))
ذهنمون منحرفه ديگه چه ميشه كرد! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

صب میخاستم پاشم برم مد ، از شدت خواب فک میکردم کلن بیدار شدنو

اینا گناهُ ی کار اشتباهه!!!در این حد ک همش خودمو تشویق میکردم باید بخوابم! حتا میترسیدم چشامو باز کنم!

اصن ی وضـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بود کلن ;D
:-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

با بابام بیرون بودیم بعد ی ماشین جلوی خونمون پارک کرده بود ما نمیتونستیم بریم داخل بعد بابام گف عجب ادم... رفتیم جلوتر دیدیم ماشین خودمون داداشم پارکش کرده بود اونجا :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس معلم فیزیک داره در مورد مدارهای چندحلقه ای صحبت میکنه
دوستم: آقا میشه شکل سمپاتیک (منظورش شماتیک بود!!) این مدارو بکشید؟
ما: =)) =))
معلم زیست: :| :|
معلم فیزیک: :-< :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودم مغازه یکی از دوستای بابام که بدم ویندوز کامپوترمو عوض کنه دیدم یه دختـر ـه شاکی اومد تو، لپتاپشو کوبید رومیز، به دوست بابام گفت :لپتابتون خرابه من اینو نمیخوام. X-(
فروشنده: چرا؟ :-/
دختره: من نمیتونم اطلاعات لپتاپ قدیمیم و روی این بریزم! :-L

فروشنده: خانم امکان نداره، میشه لطفا این کارو جلوی من انجام بدین؟ :-?

دختره لپتاپشو روشن کرد، یه موس هم از کیفش درآورد ... منم همونجور با خنده نگاش میکردم یه لحظه فک کردم الان برمیگرده میزنه زیر گوشم :-"

روی فایلی که اسمش سارا خوشگله ( گمونم اسم خود زشتش بود ;D ) راست کلیک کرد و cut رو زد .........

موس رو از اون لپتاپ قدیمیش جدا کرد ، بعدش با دقت موس و برداشت و به لپتاپ جدیده که سونی بود

وصل کرد،دوباره راست کلیک کرد و از اونجا PASTE رو زد!!! :o

جاداره بگم : (( اصـــــــــن یه وضــــــــــی :))
.
من : :|

بابام : :|

فروشنده : :|

مدیر شرکت dell و سونی با هم ... : :|

:| :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

جشن تك رقمي هاي كنكور 91 كانون فرهنگي آموزش
بعد عكس يكيو زدن : شكوه طالبيان [size=14pt]رتبه 10 :o
منطقه!!!!!!!!!!

كانون جان ،‌دلبندم . 10 دو رقميه
[/size] ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

می خواستیم بریم مهمونی بعد تو راه مامانم پرسید آدرس کجا بود گفتم کوچه ی 2 پلاک 11
بعد مامانم گفت غلط کردی پلاک 11 کوچه ی 2
من: :|
مامانم: :|
بعد از چند لحظه
من: :))
مامانم: :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام: ترب بخور واسه سرما خوردگیت خوبه
من:چرا؟
بابام: میگن آنتی ویروسه قویه!
من: :| حلا آنتی ویروس یا آنتی بیوتیک پدر جان؟
بابام: همونی که من گفتم!!! چه فرقی داره!!! :-"
من: پدر جان منو با کامپیوتر اشتباه گرفتی احیانا!!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بخشی از نصیحت عموم به پسرعموم برای تشویق ایشون به اشتغال و کار بیرون:
پسرم !
دوره زمونه عوض شده
تو بایددستت تو جیبت باشه , اصلا هم نترس!
انقدر بی شعورتر از تو هستن که الآن سرکار می رن ! :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر فیزیک بــودیم ، معلم مـــرد ...
یه تیکه از درسش مونده بود ، زنگ خورد (یعنی اذان پخش کردن)گفت یکم وایسید اینم بگم بعد...
همه ساکت شدیم تا بگه. کلاس ساکت ِ ساکت بود...
یهو صدای اذان زیاد شد(انگار از اونجایی که پخش میشه ،یکی دستش خورده باشه صدا یهو زیاد شه)
معلم ِ برگشته میگه : اِ!هـــیــس دیگه بچه هـــا!
من:صدا اذان بودا! :-"ما نبودیم که!
 
پاسخ : سوتی‌ها

آرایشگره: چقد قیافت خسته ست:<؟
من: مدرسه بودم...
مامانم: مدرسه بودم...
بعد متوجه شدم که ایشون با مامان بودن :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

من: امیر خانمتون مشق چی داده؟
داداشم: باید یه فولی کپی حل کنیم
من:چی حل کنین؟؟؟ :o
داداشم:فلی کپی دیگه
من:منظورت پلی کپیه؟
داداشم:نه فلی کپی مثلا تو میری از برگه هات کپی میگیری بش میگن فلی کپی
من: داداش گلم اون فوتوکپیه :))
داداشم: :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما هی دوستی داریم یکم پرت میزنه ، با یکی دیگه دعواش شده بود تو حیاط مدرسه ، دورشون هم مثلن ۲۰ نفر جم شده بودن ناظما نفهمن چه خبرا
دوست ما:ببین بچه دهنه منو وا نکنا! :o
اون یکی: ....
....
....
....
مثلن این جا دیگه پیکه فحش دادنشونه!
دوست ما: خودم جلو همه اینا بچه تو به دنیا میارما :o
اون یکی : =))
همه اونا که دورشون وایساده بودن : =))
ما ها بعد از هزار بار تعریف کردنش :))
خودش : #-o بسه دیگه :|
 
Back
بالا