پاسخ : سوتیها
زنگ زدم خونه فاطمه دوستم:
من:این داداشت بود برداشت؟
فاطمه:آره.چه طور مگه
من:چه بداخلاق بود
فاطمه:همین جوریه.میخوای بخواش .نمیخواینخواش
من:من همه جوره می خوامش.
یه دفه یه صدایی اومد گف بابا من فعلا قصد ادامه تحصیل دارم...
پاک آبروم رف.داداشش تلفن خود خودشو برداشته بود .همه حرفامونو شنیده بود :-[