خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

من:خوب الان تو فروشنده ای یا مغازه دار؟
دوستم: فروشنده دیگه نه ینی مغازه دار اصن فروشنده و مغازه دار که یکین #-o چی میگی تو؟ ~X(
ما: :)) #-o :))
------------------------------------
اشپزی داشتیم بعد مسئول کارگاه اومد کلی از قران گفت
که اصراف نکنین ها گناه داره و کلی نصیحت کرد
بعدش رفت به بقیه گروه ها بگه
دوستم:حالا مگه دارین برا شوهراتون غذا درست میکنین که اینقدر دقیق درست میکنین
ما: :)) :)) ;D
من:خوب بستگی داره برا کدومشون باشه
ما: =)) =))
یدفعه خانومه اومد
مسئوله:استغفرالله این حرفا چیه غذا تونو درست کنین :-L
 
پاسخ : سوتی‌ها

بحث این بود علم و ثروت بود
دوستم میگه:پول بهتر است یا ثروت؟
ما =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
حالا به یکی از بچه ها دارم میگم این میگه پول بهتر است یا ثروت؟ =))
میگه:معلومه پول بهتر ه تو این دوره...
من:چی میگی پول و ثروت یکیه :-??
دوستم:اهان :-" X_X
من: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
--------------------------------------------------------------
دوستم میگه:یه بار از اسانسور اومدم بیرون فکر کردم کسی اونوره باهاش بای بای کردم بعد فهمیدم خودم تو اینه بودم :-"
=)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تا دلتون بخواد من و رفیقام سوتی میدیم و از بقیه و معلما و حاج آقا ی مدرسه مون سوتی میگیریم!!!!!
اصلا یه دفتر و اکیپ و دم و دستک مخصوص این کار داریم !
نمونه ای از جدیدترین سوتی ها :
بریم تخته لمسی (تخته هومشمند)
از وب کن ( وب کم) :))
کالان (کانال)
از خنده داشت می خندید! =))
و....
 
پاسخ : سوتی‌ها

سال پیش برا تاریخ داوطلب رفتم!!!............کردم! خیلی ام بلد بودما نمیدونم چیشد قیافه ی معلم و دیدم همه چی یادم رفت یه نمره ی ...........گرفتم به غلط کردم افتادم!بچه ها هم به جای رسوندن این شکلی بودن نامردا !=)) =)) =)) =))!!! :))البته حالشونو گرفتما!!!تازه معلم فکر کرد مسخرش کردم!!اینطوری شد X-( :-L [-( :-w ~X( :-?
 
پاسخ : سوتی‌ها

اينم يکي ديگه

سرامتحان ترم زبان فارسي جمع مکسر شاهد و شک داشتم :-[

بعد دبير رياضي اون کلاسيا رو صدا کردم گفتم جمع مکسر شاهد چيه؟ برداشته ميگه اصن جمع مکسر چيه؟؟؟ ميگم يعني بي قاعده باشه جمعش الف نون و ها اينا نگيره ميگه ميشه يه مثال بزني؟ ميگم مثلا اثر ميشه آثار ميگه اصن شاهد که خودش جمع مکسره!!!! :))
پرسيدم جمع مکسر چيه؟ميگه شهيد گفتم نه اون که ميشه شهدا
ميگه ااا خب شاهدم ميشه بگيم شاهدها يا شاهدان :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

قبل امتحان ادبيات دوسم هي ازمون مي پرسيد بولدوزرچي(bulduzrechi) يعني چي؟مام سه ساعت بود استرس گرفته بوديم ك اي واي چرا ما اين لغتو نديديم بعد تو كتاب ك نشونمون داد هممون مرديم از خنده! =)) =))
تازه بعد امتحانم اومده ميگ بچه ها اون سواله تبشيه داش ديگ؟ ما: =)) =)) بابا منظورم همن تبشوهه! ما: =)) =)) =))
دوستم:اي بابا ولم كنينن ببينم از استرسم دارين سواستفاده ميكنين! ~X(
و ما همچنان: =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اين سوتي مال دوستمه.طفلي روش نميشد خودش بگه :دي

يه شب خونه اينا برق ميره براي مدت مديدي بعد اينا شمع نداشتن .
اينشون ميرن دم در خونه واحد بغليشون که 2 - 3 تايي تو خونشون فانوس داشتن,در ميزنه زن همسايه درو وا ميکنه
-سلام ببخشيد ميشه ناموس تونو بدين؟
خلاصه اين چشاش گرد ميشه اينم هي اصرار ميکنه که خانوم ما ناموس تونو لازم داريم
اينم نامردي نميکنه و شوهرشو صدا ميزنه ميگه مجتبى ايناتوروميخوان
خلاصه اينايه آبروريزي ميکنن که همه آپارتمان جمع ميشن.
زنه هم دادوبيداد ميکنه ايهاناس اينا ناموسمو ميخوان
:|
 
پاسخ : سوتی‌ها

حالا جدا از اینکه سه تا سوتی داده بودم :-" :-" برگشتم به دوستام عدد چهار رو نشون دادم میگم امروز سه تا سوتی دادم :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زدم خونه فاطمه دوستم:
من:این داداشت بود برداشت؟
فاطمه:آره.چه طور مگه
من:چه بداخلاق بود
فاطمه:همین جوریه.میخوای بخواش .نمیخواینخواش
من:من همه جوره می خوامش.
یه دفه یه صدایی اومد گف بابا من فعلا قصد ادامه تحصیل دارم...
پاک آبروم رف.داداشش تلفن خود خودشو برداشته بود .همه حرفامونو شنیده بود :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی من از همه چی بدتره دی وی دی پلیر برده بودم مدرسه میخواستیم سرود تمرین کنیم یکی از بچه ها فلشش رو اورد که عکسای دوست پسرش رو ببینیم نگو تو فلشش آهنگ هم بود همین که فلشش رو زدم ناظم ممون اومد منم هول شدم فلش رو در نیوردم همینطوری در دی وی دی رو که روشن بود بستم بعد ناظممون گفت دارین چی کار میکنین من که با لای سر دی وی دی بودم گفتم داریم سرود تمیرین میکنیم یهو دیوی دی آهنگ پخش کرد ای وای دارم چی میبینم بعد همه بچه ها سرخ شدند از خجالت ناظممون هم دی وی دیم رو گرفت :P :)) :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از این دوستان برگشته میگه هر گردی تخم مرغ نیست :))
اشاره به ضرب المثل معروف هر گردی گردو نیست :-" :))
همچین نوابغی دوستای مائن :-< ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار تو صف بوفه بوديم [ چه صفي داريم ما :-" ]

معاونمون داشت از كنارمون رد ميشد :-&

يكي از بچه هاي سوممون [كه خيلي جرئت داره B-) ]

100 تَك تومن پول دستش ميگيره، :-"

ميره پيش معاونه ميگه:

خانم سه تا پفيلا دارين؟ :-"

معاونمون ميخواست پولو بگيره X_X

يهويي همه بچه ها ميزنن زير خنده :))

بعدش معاونمون ميفهمه قضيه از چه قراره 8-}

ميزنه زير فرار =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ دینی بحث سرجهنم قیامت وجهنم برزخی بود.یکی ازبچه هااین وسط گیج شده بودازمعلم پرسیدخانم حالااینکه الان گفتین جهنم دوزخیه!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

بچه ی معلم حسابانمون تو کلاس ماست. معلم خیلی خوبی هم هست

سر زنگ حسابان بهش گفتم: مامانت سال بعد،معلم ماست؟

گفت: نه دیگه بازنشسته میشه

منم گفتم:شانس آوردیم ;D( منظورم این بود که شانس آوردیم سال آخرش معلم ما بود)

بعد خودش و مامانش اینطوری نگام کردن :o

تازه فهمیدم چی فکر کردن... فکر کردن که گفتم از این شانس آوردیم که سال بعد بازنشسته میشه و معلم ما نیست :)) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو اختتامیه حلی ربو کاپ:
اومدیم عکس بندازیم دیدم کاپو برعکس گرفتم بعد اومدم کاپو بچرخونم دستم خورد ی کاپ دیگه از رو میز افتاد ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم به خواهرم بگم: چیه تعجب کردی؟؟؟
گفتم: چیه عجیب کردی؟؟؟ ;D

+
خطاب به داداشم:

گاوِت یادِ هندوستان کرده باز؟؟؟ ;))

+

یه بنده خدایی:
- ینی چی...شما سمپادیا اصن نباید به دانشگا آزاد فک کنین دانشگا آزاد مالِ شما ها نیس که مالِ اوناییه که...
- خودتون کجا درس خوندین؟؟؟ :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از همکلاسیام: من خیلی اخلاقم سگیه(!) ....

من:مامانت ک خیلی مهربونه...حتما ب بابات رفتی... ;;)

اون: :-?

من: میدونی چیه...؟ :-??...اصن میگم من. :-L..اه اصن به من چه!!! :-"
 
Back
بالا