ماه عسل

secret.M

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
75
امتیاز
889
مدال المپیاد
...
پاسخ : ماه عسل

شبکه هامون به هم ریخته بود نتونستم ببینم... [-(
هر از چندگاهی یه چیزای از لا ب لای برف شدیدی که تو تلویزیونمون میومد میدیدم... ^-^
 

Shaghayegh11

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
525
امتیاز
4,313
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
سیرجان-کرمان
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : ماه عسل

به نقل از دوران طلایی نوروز :
یک سوال فنی دارم. مگه وقتی دار میزنن گردن آدم نمیشکنه؟ پس چجوری بعده یک دقیقه زنده مونده؟
نمیشکنه آقا،نمیشکنه! :-"
:-پست مربوط و پر محتوا :-"
 

شقایق س.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
5,954
نام مرکز سمپاد
فرزانگان - فرزانگان ناحیه یک
شهر
زابل - کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فردوسي مشهد
رشته دانشگاه
مترجمي زبان فرانسه
پاسخ : ماه عسل

فوق‌العاده بود برنامه‌ی امشب!
قسمت ِ اولش رو زیاد دوس نداشتم،خانومه یه‌جوری ناراضی به‌نظر میود،یکم‌م بین ِ حرفاش نفرت‌ُ کینه حس میشد!
ولی خب حق داره به‌هر حال!

امّا قسمت ِ دوّم،عالی بود ، خیلی خوب بود.خیلی آقایی میخواد که کسی اینکار ُ بکنه ، خیلی . واقعاً مَرد بودن این خونواده . والبتّه شریف.
پسرشون‌م لابد آدم ِ لایق ُشریفی بوده 8-> خدا بیامرزتش .
آخرش،اون اس‌‌ام‌اس ـه که باباهه گفت هم خیلی‌گریه‌دار بود ‌:-<

×میشه مائم یه‌روز اینقد باشرافت بمیریم؟!

پ.ن:ببخشید،نمیدونم چطور شد،دستم خورد تاپیک قفلُ مهم شد X_X
 

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,851
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
پاسخ : ماه عسل

میشه یکی خلاصه برنامه امشب رو تعریف کنه؟
 

ki miya

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
165
امتیاز
2,218
نام مرکز سمپاد
فـرزانـگـان یــک
شهر
اراک
پاسخ : ماه عسل

به نقل از دوران طلایی نوروز :
یک سوال فنی دارم. مگه وقتی دار میزنن گردن آدم نمیشکنه؟ پس چجوری بعده یک دقیقه زنده مونده؟

من تا اونجا ک شنیدم نمیشکنه.طرف خفه میشه ولی ایـنـجـا کامل توضیح داده :-"

+ اون پسره حرفِ خیلی قشنگی زد: " من ک بابا ندارم ولی دوست نداشتم بچه های عمومم مث من بی بابا بشن"

واقعا پدر و مادر بابک بهترین زمانُ برای بخشش انتخاب کردن.در واقع هم اون شخص سِزای عملشُ تو این دنیا دید هم اینکه ب قول مادرش خودشونُ از عذاب وجدان راحت کردنُ روح پسرشونُ شاد کردن...

+ خلاصه: سِری اول مهموناشون یه مادرُ پسر بودن ک پدرِ خانواده تو یه درگیری سر ارثُ میراث از برادرش چاقو میخوره و فوت میشه... برادر ایشون تا چند وقت فراری بوده و خبر نداشته ک بخاطر همون ضربه ی چاقو برادرشو کشته ولی وقتی با خونه تماس میگیره متوجه میشه و تا چند وقت اون طرفا آفتابی نمیشه تا اینکه یه روز میره خونه (طبقه ی پایین خونه ی مادرش زندگی میکردن) و تماس میگیرن با پلیسُ دستگیرش میکنن.اوائل مادرش هم میگفته رضایت نمیدم ولی بعده ها راضی میشه اما پسر مقتول هنوز راضی نبوده تا اینکه مادرش باش صحبت میکنه و پسرش هم ب شرطی رضایت میده ک دیگه عموشُ نبینه.

مهمون دوم برنامه ام پدر و مادری بودن ک پسرشون سرباز نیروی انتظامی بوده. بعد ب یه نفر مشکوک میشه و دنبالش میکنه.اونم برای اینکه بتونه از دستش فرار کنه چاقو در میاره و میزنه ب شاهرگش و فوت میشه.
پدر و مادرشم زمانی ک قاتل پسرشون 60-70 ثانیه بالای دار بوده رضایت دادن.(یه تیکه هایی از صحنه های دار زدنُ رضایت دادنم نشون دادن)
 

.mary.

مریم
ارسال‌ها
705
امتیاز
2,653
نام مرکز سمپاد
فرزانگان‌امین۱
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
نرم‌افزار
پاسخ : ماه عسل

قسمت اول ـش یه مادر و پسر 13 ساله بودن که عموی پسره تو یه دعوا سر ارث و میراث باباش به برادرش چاقو میزنه ایشون فوت میشن. یه نکته ـش این بود که یه بار که قاتل اومده خونه ـشون ( که طبقه پایین خونه مامان ـش بوده ) مادرش زنگ میزنه پلیس که بیان پسرش ـو ببرن! دیگه این که اول ـش قصاص میخاسن ولی آخرش پسرش و همسرش رضایت دادن که عموش به شرط این که دیگه این ـا نبینن ـش آزاد بشه.و پسرش یکی از دلایل رضایت ـشو این میدونس که که نمیخاس بچه ی عموش مث خودش باباش ـو از دست بده.

قسمت دوم یه پدر مادر بودن که یه نفر به پسرشون وقتی سرباز بوده چاقو زدن و فوت شده ـو اون ـا سفت ـو سخت دنبال قصاص بودن، بعد یه فیلمی نشون دادن از همون روز قصاص که پدر مادر قاتل دنبال رضایت بودن ولی بابای مقتول عکس بچه ـشو گرفته بود دستش میگف شما میتونی پسر من ـو برگردونی؟! بعد حلقه ی دارو انواختن دور گردن ـش و دارش زدن که مثنکه مامان ـه بعد حدود 50-60 ثانیه یهو جیغ زده : بخشیدم... که مامان ـه گفت من دیدم مامان قاتل داره میبینه پسرش چه شکلی داره دست ـو پا میزنه من نمیدونم موقع دست ـو پا زدن بچه ـم کی بالا سرش بوده، یاد پسرم افتادم ـو بخشیدم ـش.

بعدا: ندیدم کیمیا ویرایش کرده پست ـشو خلاصه داده.
 

paria.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
157
امتیاز
1,489
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : ماه عسل

نمیدونم چرا
ولی توی ماه عسل امشب فقط التماس مادره قاتل بابکو دیدم من . تصمیم گرفتم هیچوقت چاقو نذارم تو جیبم ، و هیچوقتم از پشت به کسی حمله نکنم . چون هیچوقت نمیتونم ببینم ، یا بفهمم که مادرم بخاطر من جلوی کسی ، زانو زده و التماس کرده ؛غیره خدا .
الان من نمیخام هندیش کنم این پستو خیلی .
اما به نظرم یا آدم همون اول رضایت بده ، یا کلن رضایت نده . چرا دو تا آدمه محترم که میان سال هم هستن و یه آدمو کردن قد چنار ، باید به دو تا آدم شریف و محترم دگ اینقدر التماس کنن ؟ اینقدر تحقیر بشن ؟ چرا یه مادر باید زانو بزنه جلوی یکی ؟ واقعن اینا که انقدر دل رحم بودن ، و نمیتونستن دیدن مرگ ی فرزندو توسط مادرش نگاه کنن ، نشستن و التماس کردنشو نگاه کردن ؟ زانو زدنشو نگاه کردن ؟
خب الان یه وقت بگین اگه این التماسا نبود شاید اونا راضی نمیشدن .
ولی مگه اونا خودشون پدر و مادر نبودن ؟
پس میتونستن درک کنن احساس اون پدر و مادرو .
نه ! اون التماس هایی که تلوزیون نشون داد ، اون آدما رو قهرمانه گذشت در لحظه ی آخر نمیکنه
اونا قهرمان گذشت هستن ، نمونه ی ازخودگذشتگی هستن .
ولی نه در لحظه ی آخر.
اون مادری که اینقدر تحقیر شد بخاطر بچش ، کمتر از اون مادری که از خون بچه ش گذشت قهرمان نیست .
نظر شخصی صرفن
 

h.f

جــــــــــــلاد لـــــاغر :>
ارسال‌ها
863
امتیاز
4,769
نام مرکز سمپاد
F1 TEH
شهر
چه فرقی میکنه کجای دنیام
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید بهشتی
پاسخ : ماه عسل

گذشت واقعن کار بزرگیه ...خیلیا میگن اگه ما بودیم میبخشیدیم اما تو اون موقعیت قرار گرفتن تن آدم رو میلرزونه :rolleyes: برادر کشی ...به چ قیمتی ؟وقتی خانومه داشت تعریف میکرد مو ب تنم سیخ شده بود :-< وحشتناکه وحشتناک ...یک لحظه عصبانیت :-<


خلاصه برنامه (عادت کردم دیگه :D ) :
مهمونای اول برنامه خانومی بود که به همراه پسر(فک کنم)12سالشون اومده بود .شوهر این خانوم (مهدی)پسر کوچیک خانواده و بچه ی پنجم بوده ولی از اونجوری ک میگفتن مثه یه پدر بوده برای خانواده اش :rolleyes: پدر این خانواده فوت شده بوده و مادرشون هنوز زنده هستن.برادر بزرگتر ادعای سهم میکرده و بقیه ی بچه ها مخالف بودن که خونه رو بفروشن (به خاطر مادرشون).برادر بزرگتر طبقه پایین خونه ی مادری زندگی میکرده ... یه روز مهدی میاد خونه ی مادرش و میشنوه که دوباره حرف ارث و اینا رو زده میره طبقه پایین و دیگه کار به جر و بحث کشیده میشه و برادر بزرگتر با چاقو مهدی رو میکشه و مهدی حتی ب بیمارستان هم نمیرسه ...خانواده اش اون رو بخشیدن به شرطی که دیگه هیچوقت نبیننش :-<

مهمونای دوم برنامه هم پدر و مادر پسر جوونی بودن (حدودا 23 24 ساله ) که پسرشون سرباز کلانتری بوده و به یه نفر مشکوک میشه باهم درگیر میشن و اون شخص برای دفاع از خودش پسر رو باچاقو میزنه و پسره میمیره . :( پدر و مادرش رضایت نمیدادن طرف و رو دار میزنن و در ثانیه 60ام رضایت میدن ...(قسمتهایی از صحنه های اعدام و رضایت دادن رو نشون دادن)


احسان یه حرف قشنگی زد : واقعن مگه صحنه ی اعدام پیک نیکه که از ساعت پنج با بچه های کوچیک وایمیسن واسه تماشا و از دیدنش لذت میبرن ؟ [-( به خدا از انسانیت ب دوره ...
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : ماه عسل

البته باید تشکر کرد از دوستانی که خلاصه میگن، ولی خب یه بار بسه دیگه. :-" فکر نکنم لازم باشه سه نفر خلاصه بگن.

به نقل از good luck! :
نمیدونم چرا
ولی توی ماه عسل امشب فقط التماس مادره قاتل بابکو دیدم من . تصمیم گرفتم هیچوقت چاقو نذارم تو جیبم ، و هیچوقتم از پشت به کسی حمله نکنم . چون هیچوقت نمیتونم ببینم ، یا بفهمم که مادرم بخاطر من جلوی کسی ، زانو زده و التماس کرده ؛غیره خدا .
الان من نمیخام هندیش کنم این پستو خیلی .
اما به نظرم یا آدم همون اول رضایت بده ، یا کلن رضایت نده . چرا دو تا آدمه محترم که میان سال هم هستن و یه آدمو کردن قد چنار ، باید به دو تا آدم شریف و محترم دگ اینقدر التماس کنن ؟ اینقدر تحقیر بشن ؟ چرا یه مادر باید زانو بزنه جلوی یکی ؟ واقعن اینا که انقدر دل رحم بودن ، و نمیتونستن دیدن مرگ ی فرزندو توسط مادرش نگاه کنن ، نشستن و التماس کردنشو نگاه کردن ؟ زانو زدنشو نگاه کردن ؟
خب الان یه وقت بگین اگه این التماسا نبود شاید اونا راضی نمیشدن .
ولی مگه اونا خودشون پدر و مادر نبودن ؟
پس میتونستن درک کنن احساس اون پدر و مادرو .
نه ! اون التماس هایی که تلوزیون نشون داد ، اون آدما رو قهرمانه گذشت در لحظه ی آخر نمیکنه
اونا قهرمان گذشت هستن ، نمونه ی ازخودگذشتگی هستن .
ولی نه در لحظه ی آخر.
اون مادری که اینقدر تحقیر شد بخاطر بچش ، کمتر از اون مادری که از خون بچه ش گذشت قهرمان نیست .
نظر شخصی صرفن

قبل‌ش تصمیم داشتی چاقو بذاری تو جیبت؟ :-"
ولی جدی، هیچ‌وقت، هیچ‌وقت، هیچ‌وقت نمیشه دراین موارد قضاوت کرد. شرایط خیلی سختی‌ـه. برای من به شخصه، حتی تصور کردن‌ش هم سخته!
 

h.f

جــــــــــــلاد لـــــاغر :>
ارسال‌ها
863
امتیاز
4,769
نام مرکز سمپاد
F1 TEH
شهر
چه فرقی میکنه کجای دنیام
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید بهشتی
پاسخ : ماه عسل

بحث چاقو نیس خود احسان گفت توی زندان زنی بوده که باعروسش دعواش میشه حلش میده و سر عروسش میخوره ب جایی و میمیره ...آدم باید تمرین برای مسلط بودن ب اعصابش بکنه که اینم خیــــــــــــــــــلی سخته
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : ماه عسل

به نقل از دخــتر خــورشیــد :
بحث چاقو نیس خود احسان گفت توی زندان زنی بوده که باعروسش دعواش میشه حلش میده و سر عروسش میخوره ب جایی و میمیره ...آدم باید تمرین برای مسلط بودن ب اعصابش بکنه که اینم خیــــــــــــــــــلی سخته

در این که کسی شک نداره! قطعاً باید تمرین کنیم. من در مورد اون قسمتی که بلُد کردم، جنبه‌ی فان حرف دوستمون رو مطرح کردم. :-"

× تو برنامه‌ی امروز حرف‌های خود احسان علیخانی رو بیشتر دوست داشتم. مخصوصاً اون بخشی که داشت راجع به حاج‌آقا مجتبی‌تهرانی حرف میزد.. بعد دقت کردید چقد بازی با کلمات رو دوست داره؟ :-" «یادمون باشه تو کارای خیر نه جا بزنیم، نه جار!» قبلاً هم که در مورد جنگ بارها گفته بود جریانات‌ش رو «درست» نشون بدیم، نه درشت. البته این حرفاش خیلی درست و به‌‎جاست.
 

NEO

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,368
امتیاز
5,899
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
رشته دانشگاه
مهندسی نفت
پاسخ : ماه عسل

علیخانی چند قسمتیه به شدت پرحرفی میکنه و اصلا اجازه صحبت کردن رو به طرف مقابل نمیده و مدام توی حرفشون میپره!
مجری باید بیشتر سوال بپرسه و بحث رو هدایت کنه نه اینکه خودش هم متکلم باشه.
واسه یه مجری با سابقه این حرکات شایسته نیست. این مهمون آخری سرجمع پنج دقیقه هم نتونست صحبت بکنه.
 

ناهید

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
328
امتیاز
2,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 نیشابور
شهر
نیشابور
پاسخ : ماه عسل

دوستان یکی یه خلاصه بنویسه ممنون میشم :)
;;)
 

paria.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
157
امتیاز
1,489
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : ماه عسل

به نقل از دخــتر خــورشیــد :
بحث چاقو :O :Oنیس خود احسان گفت توی زندان زنی بوده که باعروسش دعواش میشه حلش میده و سر عروسش میخوره ب جایی و میمیره ...آدم باید تمرین برای مسلط بودن ب اعصابش بکنه که اینم خیــــــــــــــــــلی سخته
الان از کل حرفای من فقط همین ک من نمیخام از چاقو استفاده کنم مهم بود ؟؟
من اصن بحثم یه چیز دیگه س :|
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : ماه عسل

به نقل از ریـحـانـه :
البته باید تشکر کرد از دوستانی که خلاصه میگن، ولی خب یه بار بسه دیگه. :-" فکر نکنم لازم باشه سه نفر خلاصه بگن.

قبل‌ش تصمیم داشتی چاقو بذاری تو جیبت؟ :-"
ولی جدی، هیچ‌وقت، هیچ‌وقت، هیچ‌وقت نمیشه دراین موارد قضاوت کرد. شرایط خیلی سختی‌ـه. برای من به شخصه، حتی تصور کردن‌ش هم سخته!
نخیرم..بچه ها هرچند بار دوست داشتین بگین...
هرکسی که تعریف میکنه جنبه هایی رو میگه که بقیه نگفتن..در ضمن تمرینی برای روایت هم هست..تازه هر روز که همه با هم نمیگن یه دفعه شانسی این جوری شده..نپرون بچه ها..از فردا هیچ کس نمیگه

بعد این که نه جا بزنیم نه جار. هم یه بیلبورد شهرداریه..خیلی وقته هست من میبینم
 

mohad_z

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,395
امتیاز
22,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
طـــهـران
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
زیست فناوری/ ژنتیک
پاسخ : ماه عسل

احسان علی خانی میگه : یه فیلم (شایدم گفت کلیپ) میخاییم نشونتون بدیم خاهشا اونایی که قلبش مشکل داره بچه ها و اونایی که حالشون بد میشه و اینا نبینن ...
خو اخوی یهو بگو ی فیلم میذاریم هیشکی نبینه! :))
ولـــــــــــــی خدایی بهتر که اون جاهاشو حذفیدن ! :(( =(( :((

:لایک به اون حرفش که گفت بعضیا فک می کنن پیک نیکه و .....
خدایی بعضیا .... :|
 

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,851
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
پاسخ : ماه عسل

خب حالا میشه یکی خلاصه دیروز رو بگه؟! :-"
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : ماه عسل

به نقل از معصومه :
نخیرم..بچه ها هرچند بار دوست داشتین بگین...
هرکسی که تعریف میکنه جنبه هایی رو میگه که بقیه نگفتن..در ضمن تمرینی برای روایت هم هست..تازه هر روز که همه با هم نمیگن یه دفعه شانسی این جوری شده..نپرون بچه ها..از فردا هیچ کس نمیگه

بعد این که نه جا بزنیم نه جار. هم یه بیلبورد شهرداریه..خیلی وقته هست من میبینم

تمرینی برای روایت؟ :D اینا مهارت‌های ادبی یک فرده، ربطی به اینجا نداره که. درضمن فکر کنم سن بچه‌ها به حدی رسیده که با این حرف ناراحت نشن و قهر (!) نکنن!

من هم دیروز رو ندیدم کامل. موضوع کلی برنامه راجع به کارخیر و به نوعی از خودگذشتگی بود. مثلاً مهمون اول‎شون خانمی بود که مدت‌ها وقت‌ش رو گذاشته بود برای بچه‌هایی که توی بیمارستان‌ها هستن. بهشون روحیه میداد و همراه‌شون بود خلاصه. مهمون دوم هم آقایی بود که گویا به‌خاطر یه کار خیر ماشین‎ش رو فروخته بود و دو،سه روز بعد از طرف بانک ماشینی با ارزش پولی بیشتر از ماشین خودش برده بود! کلیات‌ش رو گفتم من، ببخشید اگه ناقص بود.
 

Toobiii

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
940
امتیاز
6,151
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
تهران
مدال المپیاد
شیمی
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : ماه عسل

به نقل از NEO :
علیخانی چند قسمتیه به شدت پرحرفی میکنه و اصلا اجازه صحبت کردن رو به طرف مقابل نمیده و مدام توی حرفشون میپره!
مجری باید بیشتر سوال بپرسه و بحث رو هدایت کنه نه اینکه خودش هم متکلم باشه.
واسه یه مجری با سابقه این حرکات شایسته نیست. این مهمون آخری سرجمع پنج دقیقه هم نتونست صحبت بکنه.
دقیقا با قصد نوشتن همینا اومدم تو تاپیک :D
جدیدا خیلییی حرف میزنه و میپره وسط حرف مهموناش, حرفای اول برنامه ش هم به شدت طولانی شده, به طوری که دیشب تا یه ربع یه هشت همین حرفای اول برنامه ش فقط طول کشید و فقط 35 دقیقه موند واسه مهموناشون که اونم باز هی وسطش حرف میزد! هر قسمت هم داره بیشتر میشه حرفاش حتی, بعید نیس تا چند قسمت دیگه کلا بشه متکلم وحده ی برنامه :-?? :D
 

محمد دال

کاربر فعال
ارسال‌ها
39
امتیاز
133
نام مرکز سمپاد
شلمرود
شهر
شلمرود
پاسخ : ماه عسل

یکی از ترس های من از کودکی این بود که جلو خانواده اشک بریزمکثافط اون جاش که داشت اون بچه ها را نشون می داد نزدیک بود احساساتی بشم اشک بریزمترسیدم اومدم تو اتاق بیام سمپادیا!
 
بالا