گند های دوران كودكی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع alemzadeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از علـي :
خوب از خودم شروع مي كنم:
تازه بار هاي اولي بود كه خودم تنها ميرفتم حموم 5 6 سالم
ما اون زمان وان نداشت حموممون
منم گفتم چه كار بكنم چه كنم كه يه دور هم باشيم
اومدم چاه كف حموم رو بستم بعد هم با لباس زير در رو پر كردم و شير آب رو باز كردم
بعد چند دقثقه سطح اب 2 3 اومده بود بالا كه يك دفعه صداي فحش هاي خانواده بلند شد
شير آب رو بستم داد زدم چي شده؟
گفتن چه گندي زدي خاك بر سر بدبختمون كردي و مقاديري فحش
بعد كه اومدم بيرون ديدم اتاق خودم كه كنار حموم بود پر آبه
بله ديگه بچه بوديم و خر ;D :-[
خوب حالا نوبت شماست

من هم تو دوران راهنمایی با داداشم این کارو می کردیم . ما می رفتیم توی حیاط . چاه رو هم با لباس پر می کردیم و روش نایلون می کشیدیم و یه قابلمه هم می ذاشتیم که آب واردش نشه . ( اینجوری آب بیشتری جمع می شد .) بعد هم با دو تا شلنگ شروع می کردیم آب بازی. طرفای ظهر هم که می شد این آبایی که جمع شده بود گرم می شد، یه شنایی اونجا می رفتیم خیلی کیف می داد...
داداشم هر وقت می خواست این بازی رو کنه می گفت بیا بریم دریا درست کنیم !
ولی بعده یه مدت اون چاهه یهو خود به خود بند امود.... خلاصه کف حیاطو ریختن بیرون و جنازه ی یه جوجه ی خفه شده رو با شرت داداشم که توی چاه گیر کرده بود پیدا کردن :))
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار وقتی 4 ماهه بودم مامانم مریض میشه میوفته بیماستان :(منمک پیش بابام بودم پسر دایی هامم خونمون بودن یکی 3سالش بوده یکی 5 سالش ;Dبابام منو اون یکی که 3 سالش بوده میسپره به 5 ساله ه شیشه شیرمم میده بهش میگه بیدارشد بده بهش خودش یه چرت میزنه تا پاشه بره بیمارستان :(در اون هین که بابامو خواب برده بود بیدارمیشم گریه میکنم ;Dبعد پسردایی کوچیکمم که هیچی حالیش نمی شده میاد میشینه روم که نکنه صدا بدم بابام بیدارشه :o :)) :)) بعد در حد مرگ داشتم خفه میشدم که یهو پسر دایی بزرگم که 5 سالشه اومده مارو تو این وضع دیده با لگد اومده داداششو بلند کنه که نامردی نمی شه . لگد میخوره تو چشم مبارک من :oمن بدبختم 4 ماهم بیشتر نبوده بعد پسرداییم میاد منو خفه میکنه بهم 4 شیشه شر به زور میده بابام بیدار میشه می بینه وضع ارومه میره بیمارستان بعد که بیدار میشم دیگه شیر نداشتم که بخورم :)) :))اینقد گریه میکنم :(( :((که پسر داییم میاد بگیرم بغل میوفتم زمین :)) :))بعد پسر داییم میاد با کمک 3 ساله هه منو میکنن تو یه کیفی . ورم میدارمن به زور که ببرنم بیرون که یهو داییم اینا از راه میرسن :)) ;Dمارو تو اون وضع میبینن منو که پیدا نمیکنن اول هی میگن معین کو اونام میگن نمی دونیم فک کنیم دزد بردش تا بالاخره صدامو از تو کیف میشنون :)) :))دیگه پسرداییام یه کتک شدید میخورن :)) :))
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

البته ما به او ن میگیم پستونک!
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از panther :
البته ما به او ن میگیم پستونک!
اقای پستونک ، پستونک یه چیز دگس،اینجا منظورم شیشه شیره شیشه ای که پراز شیر ماردم بوده:دی
میتونی عکس منو شیشه شیرمو اینجا ببینی
http://www.freezpic.com/pics/5cb7f5bd0453871ea31af48429174b32.jpg
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

فک کنم همین چند وقت پیش بود .. بابم میخواست ماشینشو ببره بیرون بمن گفت برم درو بگیرم .. ماشین که نزدیک شد منم دررو ول کردم .. از دستی نبو د ها!! .. بابام عصبانی شد . پشت ماشین رفت تو .. منم دبدو فرار رفتم خونه .. یه بار دیگه هم اتفاق افتاد البته داداشم بود .. که کلی دعوام کرد !!!
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

ممه شیر اسم جالبی نیست ! دی:
یا شیر مادر میگن یاپستونک!
دیگه ممه شیر این اسم قبیح رو نشنیده بودیم ! دی:
---------------------------------------------------------------
من بچه بودم . حدیدا 10 سالم بود . پسر خالم هم همسن خودمه و از هرکسی تو دنیا (البت جز خدا و ...) بهم نزدیک تره ! من 2 سس دسته بکس داشتم . اون موقع ها فیلم های راکی رو میدیدیم جو گیر میشدیم. هیچ کس هم خونه نبود . بهش گفتم بیا یه بازی 2 رانده بکنیم هر راند هم 45 دقیقه!
دسته های به دستامون بستیم افتادیم به جون هم . به قدری به هم زدیم که من صورتم خون افتاده بود و اون هم از دماغش خون راه افتاده بود و با نظر مشترک از ترس والدین محترمه بازی رو مساوی تموم کردیم ! دی: و غیر از پسر خاله گرام از مامی هم کتک خوردیم! دی:
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یه بار جوجه گرفته بودم 5 سالم بود . به جوجه نخ بستم از بند پشتی به سمت عقبش آویزون کردم تا کسی نبینه ! بعد شمع زیرش روشن کردم . مثلا میخواستم جوجه کباب دست کنم! اولش یه کم جوجه هه جیک جیک میکرد . بعد که یکم پخت مامی پیداش کرد . بیچاره زنده زنده نیم پز شده بود ! دی:
دیگه برام جوجه نخریدن !
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دخترخالم تقریبا 3 سالش بود منم 12 سالم بود . یه نخ به اسباب بازی مورد علاقش بستم و به فاصله
2 سانتی متر بالاتر از چیزی که دستش میرسید نگه داشتم .... . اینقدر این کارو کردم که بچه بغضش ترکید تا 1 ساعت گریه میکرد دی:
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

پارسال وقتی داداشم اومده بود دنیا من میرفتم اول دبیرستان یک داداش دیگه دارم که اون موقع 2 سالش بود خیلیم اسکول بود و هست:دی غذا نمی خورد فقط سوپ و فرنی می خورد با شیر!!!:دیهیشکی خونه نبود:دی همه رفته بودن بیمارستان واسه اینکه داداشم اومده بود دنیا غذا داشتیم ولی اون نمیخورد منم بلد نبودم چه طوری سیر خشک درست کنم:دی اونم بدبخت گرسنش بود:دی منم گیج مونده بودم چیکارش کنم:دی:دی بالاخره گفتم میبرمش رستوران واسش سوپ میگیرم اومدم لباسشو عوض کنم دیدم گلاب به روتون بدجوری کثیف کرده منم خوب پسر بودم چی میدونستم چیکار کنم:دی بردمش بشورمش ولی چه شستنی :دی زیر اب یخ:)) اونم یهو هنگ کرد هی جیغ میزد:دی اخرش با همون اب یخ شستمش لباسشو عوض کردم گذاشتمش رو زمین تا برم لباس خودمم عوض کنم:دی برگشتم دیدم جا تره و بچه ای در کار نیست:دی کل خونه رو گشتم نبود اخرش از نا امیدی رفتم یه چیزی بخورم در یخچالو باز کردم دیدم اقا اونجاست:)) دارو واسه خودش توت میخوره :))تموم لباسشو هیکل و همه رو هم به گند کشیده بود باتوت:)):))منم اعصابم خراب شده بود زنگ زدم بابام گفتم بیا این پسرتو جمعش کن:)) الانم خونمون شده مهد کودک:((اعصابم پوکید:((
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از معین جیگر :
اییی گفتی من بدبخت تو این تابستونی هی بچه داری کردم اخه یکی نیست بگه مامانتو دختر میخواستی هی اوردی به من چه!!!!!!!!!دیگه دلم از دست داداشام پوره:((
وای
به مامانت بگو دخترو بیخیال شه
من نگرانتم
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از * ســــــارا حــقیـقـی * :
وای
به مامانت بگو دخترو بیخیال شه
من نگرانتم
دیگه فک نکنم بخواد:دی
اخه مامانم خیلی حوصله داره!!
منو بگو تازه اولشه حالا حالا ها بایدبکشم:((:((
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

اینجا برای مشاوره خانواده نیست
لطفا اسپم ندید
ممنون :)
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از علـي :
اینجا برای مشاوره خانواده نیست
لطفا اسپم ندید
ممنون :)
خوب یه مشاوره بزنید بد نیستااا!!!مادردمونو به کی بیگم؟
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از معین جیگر :
خوب یه مشاوره بزنید بد نیستااا!!!مادردمونو به کی بیگم؟
اینجا جاش نیست
برو تاپیک جدا بزن :)
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار داشت پدرم سیم لخت می کرد که سرش رو درست کنه و بزنه به پریز!؟!

از اونجایی که من خیلی به برق علاقه دارم و همین طور به ادیسون؟!! سیم رو با کنجکاوی گرفتم و کردم تو پریز!!؟! ;D

نامرد ادیسون بد گرفتم!؟! تا 3 روز داغون بودم و تو شوک!؟! :((
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یک بار بابابام میرم باشگاه فوتبال 2 سالم بوده ;D گوشه زمین داشتم نیگا میکردم ک یهو توپو میبنم جو گیر میشم میرم توپو بگیرم میچسبم قدش تا 5 دقیقه با توپ قل میخورم :-\ ;Dبعد میفهمن جدام میکنن منم تا 2 ساعت تو شک بودم یهو میزنم جیغ و گریه تا10روزم تموم بدنم کبود بوده نمیتونستم رو بدنم بخوابم ;D :)) :))
_______________________________________________________________________________________________________________________
من وقتی 1 سالم بوده بابا بزگم فوت میکنه منو پسر خالم که 2 سالش بوده میدن دست دختر خالم که 15 سالش بوده اونم داشته باهامون بازی میکرده که یهو صداش میکنن واسه 5 دقیقه میره بیرون میاد میبینه ما نیستیم ;D نگو پسر خالم دستمو میگیره میبردم تو دستشویی از اونجا با هم از پنجره میریم بیرون که یهو یکی مارو میبینه که چیکار کردیم ماد و دستمونو میزاره تو دست مادرامون ;Dمادرمم بوسم میکنه و می زنه زیره گریه :)) :))
____________________________________________________________________________________________________________________________
یک بارم من 3 سالم بوده پسر خالم 4 سالش مامانم اینا مارو میزارن پیش دختر خالم که 17 سالش بوده بعد یهو تلفن زنگ میزنه دختر خالم میره تلفنو برداره بعد بر میگرده میبینه ما وسط باغچه داریم خاک بازی می کنیم فرداشم چشم هردومون میچسبه :)) :))
___________________________________________________________________________________________________________________________________
همیشه تا میخ گیر میوردم فرو میبردم تو سوراخ پریز :)) :))کلا تو 3-5 سالگی بی نهایت کنجکاو بودم :)) :))
 
پاسخ : پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از معین جیگر :
پارسال وقتی داداشم اومده بود دنیا من میرفتم اول دبیرستان یک داداش دیگه دارم که اون موقع 2 سالش بود خیلیم اسکول بود و هست:دی غذا نمی خورد فقط سوپ و فرنی می خورد با شیر!!!:دیهیشکی خونه نبود:دی همه رفته بودن بیمارستان واسه اینکه داداشم اومده بود دنیا غذا داشتیم ولی اون نمیخورد منم بلد نبودم چه طوری سیر خشک درست کنم:دی اونم بدبخت گرسنش بود:دی منم گیج مونده بودم چیکارش کنم:دی:دی بالاخره گفتم میبرمش رستوران واسش سوپ میگیرم اومدم لباسشو عوض کنم دیدم گلاب به روتون بدجوری کثیف کرده منم خوب پسر بودم چی میدونستم چیکار کنم:دی بردمش بشورمش ولی چه شستنی :دی زیر اب یخ:)) اونم یهو هنگ کرد هی جیغ میزد:دی اخرش با همون اب یخ شستمش لباسشو عوض کردم گذاشتمش رو زمین تا برم لباس خودمم عوض کنم:دی برگشتم دیدم جا تره و بچه ای در کار نیست:دی کل خونه رو گشتم نبود اخرش از نا امیدی رفتم یه چیزی بخورم در یخچالو باز کردم دیدم اقا اونجاست:)) دارو واسه خودش توت میخوره :))تموم لباسشو هیکل و همه رو هم به گند کشیده بود باتوت:)):))منم اعصابم خراب شده بود زنگ زدم بابام گفتم بیا این پسرتو جمعش کن:)) الانم خونمون شده مهد کودک:((اعصابم پوکید:((

اوهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه :o :o :o :o :o بابا چه وحشتناك :-ss :-ss :-ss :-ss من يه بچه خواهر دارم تا بوس ميكنه اوو ميگه دوستت دارمو خودشو لوس ميكنه منم خالم غيره اينا برخورد فيزيكي داريم باهم حالا آخري دختر بود ان شاا...؟
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از lily.hozak :
اوهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه :o :o :o :o :o بابا چه وحشتناك :-ss :-ss :-ss :-ss من يه بچه خواهر دارم تا بوس ميكنه اوو ميگه دوستت دارمو خودشو لوس ميكنه منم خالم غيره اينا برخورد فيزيكي داريم باهم حالا آخري دختر بود ان شاا...؟
^-^ ^-^ ^-^نگرفتی گفتم وقتی داداشم اومده بود دنیا؟
خوب الان من 2 تا داداش دارم اعصابشونوم ندارم مخصوصا اعصاب همین لوس بازیا :-\ :-\
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از معین جیگر :
پارسال وقتی داداشم اومده بود دنیا من میرفتم اول دبیرستان یک داداش دیگه دارم که اون موقع 2 سالش بود خیلیم اسکول بود و هست:دی غذا نمی خورد فقط سوپ و فرنی می خورد با شیر!!!:دیهیشکی خونه نبود:دی همه رفته بودن بیمارستان واسه اینکه داداشم اومده بود دنیا غذا داشتیم ولی اون نمیخورد منم بلد نبودم چه طوری سیر خشک درست کنم:دی اونم بدبخت گرسنش بود:دی منم گیج مونده بودم چیکارش کنم:دی:دی بالاخره گفتم میبرمش رستوران واسش سوپ میگیرم اومدم لباسشو عوض کنم دیدم گلاب به روتون بدجوری کثیف کرده منم خوب پسر بودم چی میدونستم چیکار کنم:دی بردمش بشورمش ولی چه شستنی :دی زیر اب یخ:)) اونم یهو هنگ کرد هی جیغ میزد:دی اخرش با همون اب یخ شستمش لباسشو عوض کردم گذاشتمش رو زمین تا برم لباس خودمم عوض کنم:دی برگشتم دیدم جا تره و بچه ای در کار نیست:دی کل خونه رو گشتم نبود اخرش از نا امیدی رفتم یه چیزی بخورم در یخچالو باز کردم دیدم اقا اونجاست:)) دارو واسه خودش توت میخوره :))تموم لباسشو هیکل و همه رو هم به گند کشیده بود باتوت:)):))منم اعصابم خراب شده بود زنگ زدم بابام گفتم بیا این پسرتو جمعش کن:)) الانم خونمون شده مهد کودک:((اعصابم پوکید:((

البته ما نمی گیم اومده بود دنیا
می گیم دنیا اومده بود
شما کلا چرا مشکلات ادبی داری تو پستات؟
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من کلاس سوم دبستان به معلمم سیلی زدم:دی
خوب تقصیر خودشه حرف مفت می زنه
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از pofila :
من کلاس سوم دبستان به معلمم سیلی زدم:دی
خوب تقصیر خودشه حرف مفت می زنه
منم یه بار معلممون گوشمو گرفت (گفت بیرون برف اومده نرین تو حیاط من رفتم)
منم زدم زیره گریه هرچی فوش بلد بودم بهش دادم >)
به مامانم گفت
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از * ســــــارا حــقیـقـی * :
منم یه بار معلممون گوشمو گرفت (گفت بیرون برف اومده نرین تو حیاط من رفتم)
منم زدم زیره گریه هرچی فوش بلد بودم بهش دادم >)
به مامانم گفت
کار خوبی کردی معلما فقط باید کتک بخورن
 
Back
بالا