jernolia
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 122
- امتیاز
- 33
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1مشهد
- شهر
- مشهد
- مدال المپیاد
- یک عالمه مقام اوردم
پاسخ : گند هاي دوران كودكي
حالا که گندکاری ها یخودمو یادم نمیاد یکی از گند کاری های مامانمو براتون میگم:
وقتی مامانم 6 _7سالش بوده خواهرش (یعنی خاله ی بنده)نوزاد بوده.یه روز که مامانم از مدرسه میاد اون خاله بزرگم داشته درس میخونده که مامان بزرگم بهش میگه این شیشه ی شیرو ببر بده به خواهرت(خاله کوچیکم.)بعد مامان منم حس دلسوزیش گل میکنه و میگه بده من ببرم تو درساتو بخون.بعد خلاصه میره تو اتاق تا مثلا به خواهرش شیر بده و اونو بخوابونه.بعد از گذشت 1 ساعت خاله بزرگم میبینه همین خاله کوچیکم (بچه کوچیکه) صدای گریش میاد وقتی میره تو اتاق میبینه مامانم در شیشه شیرو باز کرده شیر هارو خودش خورده و خوابیده و اون بچه هم همون جور گریه میکرده!!!!!!!!!
حالا که گندکاری ها یخودمو یادم نمیاد یکی از گند کاری های مامانمو براتون میگم:
وقتی مامانم 6 _7سالش بوده خواهرش (یعنی خاله ی بنده)نوزاد بوده.یه روز که مامانم از مدرسه میاد اون خاله بزرگم داشته درس میخونده که مامان بزرگم بهش میگه این شیشه ی شیرو ببر بده به خواهرت(خاله کوچیکم.)بعد مامان منم حس دلسوزیش گل میکنه و میگه بده من ببرم تو درساتو بخون.بعد خلاصه میره تو اتاق تا مثلا به خواهرش شیر بده و اونو بخوابونه.بعد از گذشت 1 ساعت خاله بزرگم میبینه همین خاله کوچیکم (بچه کوچیکه) صدای گریش میاد وقتی میره تو اتاق میبینه مامانم در شیشه شیرو باز کرده شیر هارو خودش خورده و خوابیده و اون بچه هم همون جور گریه میکرده!!!!!!!!!