گند های دوران كودكی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع alemzadeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

خاطره بیتا رو خوندم یاد این افتادم:
عید نوروز همین امسال،ما دو تا جوجه اردک گرفتیم،گفتیم با خودمون میبریم ولایت،دختر خاله اینا و همچنین خواهرم باهاشون بازی کنن.تو ولایتمون اردک نیست آخه.نهایتا جوجه هست اونجا.
اردکا رو بردیم گذاشتیم تو حیاط خونه مادربزرگم.شبا در گلاب به روتون دستشویی رو میبیستیم که اردکا یه وقت نرن توش (خونه مادربزرگم دستشویی تو حیاطه).یه شب همگی با هم رفته بودیم بیرون،یادمون رفته بود در دستشویی رو ببندیم وقتی برگشتیم من مستقیما رفتم دستشویی.بعدش رفتم لباسمو عوض کنم یهو دیدم خواهرم (با گریه و ترس!) داره داد میزنه بیاید کمک کنید بیاید یه کاری کنید اردکا رفتن تو دستشویی! :oمن اولش باور نکردم.به داییم گفتم : ولش کن داره اشتباه میکنه من الآن اونجا بودم.داییم گفت نه بذار بریم ببینیم.رفتیم دیدیم بله اردکا تو چاه دستشویی نشستن دارن بالا رو نگاه میکنن :)).منو میگین داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم :-\.
خلاصه درشون آوردیم شستیمشون!اینقدر خیش شده بودن انگار اصلا مو نداشتن.خیلی دلم براشون سوخت.مامانم گفت میذازیمشون گوشه حیاط،اگه زنده موندن که موندن،نموندن هم نموندن دیگه.ولی داییم اومد گفت اینجوری درست نیست و رفت سشوار آورد حدود سه ساعت! سشوار گرفت بالای سرشون تا بالاخره حالشون جا اومد.
زنده موندن :o.خیلی عجیب بود.هیچ کس فکر نمیکرد زنده بمونن.
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من وقتی 10 سالم بود داداشم 6 ماهه بود حدودا
بچه 6 ماهه هم که میدونید اصولا شیر مادر میخورند فقط ;D ولی یه بار که داداشم پیش من بود و مامانم اینا نبودن من حدود 200 گرم بهش زرشک دادم ;D
قضیه از این قرار بود که من خیلی از تنقلات ترش خوشم میاد
زرشک هم ترشه و من خیلی دوست داشتم بخورم
داداشم هم پیش من بود منم دیدم زرشک میخوره و مشکلی هم نداره اونم بچه بود و یه چیز جدید بود براش
خلاصه منم تا خورد بهش دادم ;D
بعد که مامانم اینا اومدن دیدن دلش درد میکنه منم اصلا به زرشک ها شک نکردم و چیزی نگفتم :-"
تا این که وقتی پوشکش رو عوض کردند دیدند فقط زرشکه حتی هضم هم نشده بود درسته درسته ;D
بعد هم کلی بالا اورد و همش هم زرشک بود
خلاصه من بچه بودم از این کارا زیاد میکردم ;D
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

هر چند مال دوران کودکی نیست... ولی...میبینمش نیشم باز میمونه... ;D ;D یادش بخیر.... :((
این یکی از بزرگترین گند هایی بود که ما در طول مدارس بالا آوردیم! ;D علاوه بر سر تا پا خودمون مانتو های بقیه و کیفهاشونم به گند کشیدیم. ;D

(فرد وسطی هم از جلو وضع مانتوش از اون 2 تای دیگه خرابتره... :-" )
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از peg0a2h1 :
هر چند مال دوران کودکی نیست... ولی...میبینمش نیشم باز میمونه... ;D ;D یادش بخیر.... :((
این یکی از بزرگترین گند هایی بود که ما در طول مدارس بالا آوردیم! ;D علاوه بر سر تا پا خودمون مانتو های بقیه و کیفهاشونم به گند کشیدیم. ;D

(فرد وسطی هم از جلو وضع مانتوش از اون 2 تای دیگه خرابتره... :-" )
می بخشید واس من بالا نمیاد!:دی
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از peg0a2h1 :
هر چند مال دوران کودکی نیست... ولی...میبینمش نیشم باز میمونه... ;D ;D یادش بخیر.... :((
این یکی از بزرگترین گند هایی بود که ما در طول مدارس بالا آوردیم! ;D علاوه بر سر تا پا خودمون مانتو های بقیه و کیفهاشونم به گند کشیدیم. ;D

(فرد وسطی هم از جلو وضع مانتوش از اون 2 تای دیگه خرابتره... :-" )
مال کیه؟(when) *******شما چقدر بزرگین*******
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از !Baran! :
می بخشید واس من بالا نمیاد!:دی

:-? حالا یه کاریش میکنم...



به نقل از mohammadreza128 :
مال کیه؟(when) *******شما چقدر بزرگین*******

قراره کوچولو باشیم؟؟! مال امسال... ترم 2... یه 6 ، 7 ماه پیش تقریبا

پ.ن: بلند ترین قد تو این عکس طرفا 170 ، 171 ایناس که سمت راستیه ، خیلی بزرگ نیست این! شاید تو عکس جوریه که بزرگ میزنه!
پ.ن 2 : با توجه به تخته و ساعت ، عکس در روز یکشنبه گرفته شده که زنگای دوم ریاضی داشتیم ;D
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از peg0a2h1 :
پ.ن 2 : با توجه به تخته و ساعت ، عکس در روز یکشنبه گرفته شده که زنگای دوم ریاضی داشتیم ;D
با عرض پوزش از خانم معاون :P.بنده به عنوان عکاس دقیق یادمه این عکس مال کیه...اگر یادت باشه ساعت بعدش افرادی (یعنی‌ کیا؟ ;D ;D B-)) امتحان ترم کامپوتر داشتن پس این عکس روز ۵ شنبه گرفته شده اون فلش‌های رو تخته هم مال زبان فارسیه B-) 8-}


// پگاه: منم یادم بود کامپیوتر داشتیم ، در واقع اصلا یادم نمیومد با این وضع سر کلاس هندسه رفته باشم ;D ولی آخه رو تخته نوشته sin x !! :-?

==>پرنیا:چون زنگ اول ریاضی‌ داشتیم ???
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از peg0a2h1 :
:-? حالا یه کاریش میکنم...



قراره کوچولو باشیم؟؟! مال امسال... ترم 2... یه 6 ، 7 ماه پیش تقریبا

پ.ن: بلند ترین قد تو این عکس طرفا 170 ، 171 ایناس که سمت راستیه ، خیلی بزرگ نیست این! شاید تو عکس جوریه که بزرگ میزنه!
جدا اون سمت راستیه(بلنده)171 قدشه ،عجیبه چون تو عکس بیشتر میزنه
شما هنوز تختتون گچیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟///////////


peg0a2h1 : گچی بود ، هست ، خواهد بود;D ما راضیم! گچی همین چیزاش خوبه ;D
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از mohammadreza128 :
جدا اون سمت راستیه(بلنده)171 قدشه ،عجیبه چون تو عکس بیشتر میزنه
شما هنوز تختتون گچیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟///////////
مال ما هم گچه!
ولی میدونی؟ بچه سمپادی های بندر عباس نمیرن مدرسه و اموزش گروهی از پشت نت میبینن! :))
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از BAX :
مال ما هم گچه!
ولی میدونی؟ بچه سمپادی های بندر عباس نمیرن مدرسه و اموزش گروهی از پشت نت میبینن! :))
حالا نه خیلی شما از پشت نت میبینید ماهم داریم حسودی میکنیم میخوایم راه بندازیم :))
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

الان اینا اسپمه ها!
وقتی 3 سالم بود، یه مداد همیشه همه جام قایم میکردم، رو بالای پریز های برق فامیلا مینوشتم بابا! اما یه فرقی داشت این که بابام مثلا عصا برعکس بود!:))
هنوز هم هست . هیچ وقت نمی فهمیدن من مداد از کجا میووردم!
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یادمه حدودا 4-5 سالم بود
من یه کارتونی دیدم خیلی جوگیر شدم که با بالن پرواز کنم
خلاصه خیلی فکر کردم و ....، رفتم از خواهرم کمک بگیرم اون از من 4 سال بزرگتر بود
.
.
.
خواهرم هم حسابی منو خر کرد! :)) یه سبد بر داشتیم رفتیم پشت بوم و با یه چتر که سبد و طناب رو با نخ بهم وصل کردیم و یه نخ هم به یه میله وصل کردیم تا هر وقت خواستیم حرکت کنیم طناب رو ببریم!

2-3 تا بسته نمک هم با خودمون داشتیم تا ولشون کنیم از اون بالا و پروا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا از کنیم!

بعد خواهرم گفت نمی تونیم وقتی حرکت کرد بیاریمش پایین و ما حتما میمیریم! و کلی وانمود کرد که میخواد طناب رو ببره و ما پرواز کنیم
وقتی فهمیدم قراره بمیریم کلی بهش التماس کردم من نمیخوام بیام و میمیرم و ...! و کلی هم گریه کردم :((:

خلاصه پشیمون شد که بالنمون پرواز کنه!
اما خداییش خواهرم خوب منو سر کار گذاشت! دی:
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه خاطره شاخی هست من که یادم نیست مامانم همیشه میگه :))
من وقتی به دنیا اومدم چون مامانم دانشجو بود منو گذاشتن مهد کودک تا 3 سالگی :-[
یه مربی داشتیم خیلی باحال بود خاله شادی بود اسمش ;D
من 3 سالم بود تازه یاد گرفته بودم صحبت کنم :)
این مربیه ما همیشه میگفت بچه ها به مامانتون بگین واستون چاش(چاشت) بذارن تا بخورید ;D
منم فکر میکردم میگه ش ا ش بذارن تا بخورید :-[ :))
میرفتم خونه میگفتم مامان واسم ش ا ش بذار خاله شادی گفته :)) مامانمم فکر میکرد دارم چرت و پرت میگم
یه روز به صورت اتفاقی مهد نرفتم به جاش رفتم با مامانم دانشگاه B-)
تو کلاس استاد داشته درس میداده منم داشتم چاشتمو میخوردم (از این ظرف رنگیا بود طبقه ای بود رو هم میذاشتن ) >:D<
بعد یـــــــــــهو بلند میگم مــــــــــــــامـــــــــــان بـــــــهـــــم ش ا ش بــــــــده ;D :-[
مامانمم سریع بغلم میکنه بدو از کلاس میاد بیرون یکم منو میزنه :((
بعد تاکسی میگیره میره طرف مهد X-(
بعد میره به مربی میگه این ش ا ش چیه میگین بچه ها بیارن ؟ X-(
اونم میگه چاشت گفتم و خلاصه حل میشه
مامانم تا یه سال هـــــــــــی میگفت چاشت تا یاد گرفتم اخرش :))
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

حالا چاشت چی هس!؟ :دی
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از !Baran! :
حالا چاشت چی هس!؟ :دی
منم میخواستم بپرسم ! من تا حالا اسمش رو نشنیده بودم ;D
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

چاشت همون غذاست يا ناهار مگه شما نيم چاشت نشنيده بوديد؟
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

چاشت دیگه
غذا
یه ظرفایی بود ظرف چاشت
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به گمونم چاشت باید مشهدی باشه که بقیه بچه ها نشنیدن !! ;D همون میان وعده ی شما هاست !! ;D
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از نــيما :
به گمونم چاشت باید مشهدی باشه که بقیه بچه ها نشنیدن !! ;D همون میان وعده ی شما هاست !! ;D
اره فک کنم
خاله شادی مشهــــدی بود :))
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

این گند ماله بچگی مامانمه!!!!

مامانم دبیرستانی بوده براش خاستگار می خواسته بیاد!!! :o :o :o
:oمامانش هم میگه تو بورو خونه دوستت!!!! [-( [-(
مامانمم میگه باشه. ;) ;) (از اون باشه ها که معنیش به همین خیال باشه :)) ) تازه دوستشم صدا میکنه که بیاد خونشون. بعد دوتایی خیلی خوشحال میرن بالای کمده لباسا :-hخلاصه خاستگاره میاد و مامانه پسره قشنگ میشینه زیر کمد!!!!!! :-? :-?
اتفاقا ایشون بسیار خوش خنده بودن....!!!!! :)) :)) :))
یه بار که بدبخته فلک زده میره که از اون قهقهه هاش بزنه (این شکلی :)) :)) ) به شدت به کمد تکیه میده و چند لحضه بعد دو تا موجودو میبینه ( از زاویه پایین) که دارن رو سرش خراب میشن. به گفته ی مامانم جیغه وحشتناکش در یه آن قطع میشه. چون مامانم مستقیما رو صورته ایشون فرود میان!!!! بعد مامنم و دوستش مثله فشنگ فرار میکنن :)) :)) :))
 
Back
بالا