گند های دوران كودكی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع alemzadeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه بودم بعد داشتم سر به سر خواهرم می ذاشتم این چسبایی هستن که خیلی عالی می چسبنو به عنوان شوکو پارس(از این شکلاتایی که تو جعبه هایی شبیه چسبن ) بهش معرفی کردم فک نمی کردم باور کنه خلاصه شروع کردم به بازی با کامپیوتر و اینا یهو دیدم کرده تو دهنش داره مک می زنه هیچی دیگه زبونش چسبید به سقف دهنش لباش هم که همون جوری موند منم متفکرانه اومدم بهش استون دادم می گم بخور :-" X_X هیچی دیگه اگه مامان بابام به دادش نرسیده بودن .... ^#^
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار منو دخترداییم سرنگو با اب پر میکردیم بعد لای در منتظر میموندیم هرکی رد میشد میپاشیدیم روش! B-)
بعد یه عاغایی رد میشد با کت و شلوار تمیز. نمیدونم شیک کرده بود داشت کجا میرفت ( :-?) و قربانی ما شد >)
بعد دیدیم این خیلی عصبانی شد X-(
عاغا در رو بستیم رفتیم زیرزمین از ترس در اونجا رو هم قفل کردیم. بعد هرچی کردیم این در باز نمیشد و ما هم :(( :((
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار یه سمند بود روش از این ارم های بی ام و گذاشته بود
منم خوشم اومده بود هی میچرخوندم بعد یهو در رفت طرف داشت میدمد من ترسیدم رفتم با نوار چسب سعی کردم بچسبونم :>بعدشم طرف اومد باخونداره دعوا کرد کلا دربچگی همه هرروز دم درخونه مابودند از دست من
یه بارم با داییم دعوام شده بود کلی شیک کرده بود کراوات و.. منم خیلی شیک قایم شدم خواست ک بره بیرون روش نوشابه پوشیدم البته بعدش فرار کردم رو پشت بوم :-"
کلا 1 سالم ک بودهم ظرفارو از کابینت میوردم بیرون از هرکدوم خوشم میومد میذاشتم بمونه بقیشو پرت میکردم بیرون اصن یه وضعی
یشم دیگه بیخیال فعلا ;D
 
پاسخ:گندهای دوران کودکی

داداش بزرگ من کلاخعلی شربوده بچگیاش ، بعدعمم حامله بوده این برادرمام معلوم نیس ازکجابیل پیدامیکنه میکوبه توکمرعمم فقط شانس اورده پسرعمم زنده مونده ولی فک کنم ی مقداری روعقل بچه اثر داشته ضربهه :-" :-" :-" .
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار مامانم میخآس بره بیرون؛

یه بشقاب گیلاس گذاش جلو من گف اینارو بخور تا من بیام!

منم در نهایتِ دقت و تمیزی میوه ـرو از هستش جدا کردم؛ همه هسته آرو خوردم..میوه هاور خیلی شیک گذاشتم تو بشقاب :دی

بعد مامانم اومد دید میخاس بکشه منو!:-"
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

دختر عموم ک بچه بوده ی بار داشته ماست میخورده بعد بابابزرگم اروم سرو هل میده تو ماستا صورتش ماستی میشه...اینم هیچی نمیگه حدودا یه هفته بعد میره ب مامان بزرگم میگه ماست دارین؟اونم فک میکنه میخواد بخوره میگه ماست خیار بدم؟دختر عمومم میگه فرق نمیکنه فقط زیاد بده بعد میره کلشونو رو سر بابا بزرگم خالی میکنه...بعدا معلوم میشه ک این تلافی بوده ;D
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه دفعه مامانم بنده خدا جراحی دندون داشت خونه تنها بودم
حوصلم سر رفت برداشتم کل میز نهار خوری رو رنگ کردم ;D ;D
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

روز دومی بود که میرفتم مدرسه سال اول بودم برگشتن وقتی مدرسه تعطیل شد داشتم میومدم خونه حدودا10خونه قبل مابیرون درشون1لوله واسه اب داشتن من پام رفت داخل لوله کفشم گیرکرد به زور اوردمش بیرون ولی کفشم رفت پایین من 1کفشی رسیدم خونه ;D
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

همسایمون از این مرغ عشقا داشتن .بعد عمری اینا تخم گذاشته بودن که من رفتم تخماشونو ببینم دیدم تخما چقد کوچیکن برشون داشتم انقد فشار دادم تا شکستن >) >) منم از ترس محل رو ترک کردم :-ss :-sیادمه دختره همسایمون تا چند روز واسه جوجوهاش گریه میکرد منم به روی خودم نمیاوردم :-" :-" :-" :-" :>
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

با خان دایی عزیز لج کردم-اون موقع داییم 16 یا 17 سالش بود- رفتم اتاقش هی دنبال یه چیزی گشتم روش کرم بریزم، چیز هیجان انگیزی یافت نشد
خلاصه از رو ناچاری رفتن ژل موشو خالی کردم تو دستام.....
بعد گفتم خو حیفه برم دستامو بشورم الان، همشون مث شامپو مالیدم به چتریام :-"


آغا عین آدامس چسبیده بود جدا هم نمیشد X_X
خلاصه بعد از کلی تفکر و نقشه کشی به این نتیجه رسیدم که عاقلانه ترین کار اینه که چتریامو با قیچی از ته بزنم :|

منم مث یه مرد(!) یه قیچی گرفتم دستمو...........



:|

ر**دم به موهام ;D
:-"

تا چن وخت تو قسمت جلوی سرم مو نداشتم :-"
:-"
:))
=))

;D
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه بودم تو خونه بابابزرگم با داییم دعوام شد . داییم برای اینکه من ساکت شم و دیگه جیغ نزنم منو کرد تو حموم درو بست

منم نامردی نکردم ;D زدم شیشه حمومو شکستم :)) :)) :))
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

چیزه من دبستانم رو مدرسه ای می رفتم که پسرونش دیوار به دیوار دخترونش بود بعد مثلا سرویسامون مشترک بود
بعد من اون موقع یه کم عصبی بودم و با پسرایی که تیکه می انداختن خیلی دعوا می کردم
بعد تو سرویس ما 3 تا پسر بود و من بعد اینا یه دفعه شرو کردن تیکه انداختن و اینا بعد من عصبانی شدم به طور کاملا جدی ته چترمو کردم تو چشم یکیشون :دی
بعد طرف کارش به بیمارستان و اینا کشید و اینا ولی آخرش خوب شد و اینا کور نشد :-"
بعد یادمه خیلی دعوا می کردن منو و من در جواب همه ی اینا کاملا جدی معتقد بودم حقشه دیگه یاد می گیره سر به سر یه دختر نذاره :-"
کلا من آدم ترسناکی بودم وقتی بچه بودم :-""
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

من استعداد عجیبی در گند زدنو دسته گل به آب دادن دارم :-"یکی شونو خوب یادمه:
6-7 ساله که بودم یه روز مامانم خونه نبود منم تصمیم گرفتم غذا بپزم اول 4-5 تا تخم مرغ شکستم تو یه قابلمه بعدش چندتا پیاز و گوجه درسته انداختم توش یه کم هم زدم و ماست و برنج بهش اضافه کردم بعد گذاشتمش رو بخاری تا بپزه یه کم بعد به نظرم اومد غذام حاضره... رفتم از رو بخاری برش دارم که قابلمه از دستم لفتاد و محتویات خوشمزه ش ریخت رو فرش
وقتی مامانم اومد و دستپخت مو دید اشک تو چشاش جمع شد ;D
از اونجا بود که فهمیدم در آینده آشپز ماهری می شم =))
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

چند سال پیش پسر عمم بچه بود تعطیلات عید اینو گذاشتن پیش من و دختر عموم و رفتن عید دیدنی اینم داشت گریه میکرد با جیغ بلند بلند من و دختر عموم که اعصا بمون ... شده بود برا داشتیم پاکت دو کیلویی نمک رو براداشتیم من سر پسر عمم رو گرفتم دختر عموم نمک را میریخت تو دهان این طفل اینم گریه میکرد اما صذاش در نمیومد فقط نمک از دهنش بیرو ن میپاشید ;D ;D
یه بارم همین پسر عمم پیش من بود دستشویی داشت بردمش دستشویی گفت 2 دارم منم باید میرفتم تمیزش میکردم منم کردمش تو حموم در هم قفل کردم 1.15 ساعت اونجا بود وقتی هم خانواده اومدن رفتن در رو باز کردن بیچاره تو رختکن خواب رفته بود ;D B-)
البته تقریبا بچه بودم(12.13) سال
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

من ازهمون بچگی عاشق نقاشی بودم.همیشه رودیوارانقاشی می کردم اما مامانم همیشه دعوام می کرد :(( :(( :(( من که دیدم آزادانه نمی تونم نقاشی کنم می رفتم گوشه ی پریزوکلیدبرق یاپایین دیوارکه کسی نبینه. ;D B-) ;D امایه بارمامانم منوهنگام ارتکاب جرم دستگیرکرد.خیلی دعوام کرد. :(( :(( :(( :((ازاون موقع به بعدمن دیگه بهشون افتخارنمی دادم وتواتاقم نقاشی می کشیدم ;D ;D ;D ;D ;D
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

من كلي گندكاري دارم.....

اون زمانيكه تعداد كسايي ك اينترنت داشتن خيلي كم بودن.....
هر دفه ك بابام ميشست پشت كامپيوتر ميپرسيدم چيكا ميكني؟ ميگفت دارم با اينترنت كار ميكنم.....
چون خيلي كوچيك بودم و واژه اينترنت خيلي رواج نداشت( ;))) دقيقاً معني اين كلمه رو نميگرفتم!
يه بار دوست بابام زنگيد گفت بابات خونس؟ گفتم آره.....
گفت داره چيكا ميكنه؟ گفتم داره با اون ترنت كار ميكنه ;D
گفت دخترم منظورة اينترنت ه؟ منم كلي اصرار ميكردم ك پاي اين ترنت نيس پاي اون ترنت ه....
آخرش بابام اومد اون بدبختو از دست من نجات داد :))
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

یادم نمیاد چندسالم بود
تازه فلاسک دوقلو اومده بود من ندیده بود که چطوری ازش استفاده می کنن . فلاسک خالمم ازونا بود گذاشته بودن توسالن خونه ی مامانیمشون دیدم کسی نیست درشو فشاردادم که باز شه ریخت روی پام روم نمیشد به کسی بگم .چنان داغ بود که بعد 5دقه پاهام تاول زد به شدت..... اماخدایی به کسی هم نگفتم فقط خوب که کار از کار گذشت ب مامانم گفتم..... ^#^
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

من خیلی گند میزدم دوران کودکی!!!
کلا کارم گند زدن بود!!! :-"

یکی از خوباش و مینویسم که آبروم نره!!! :-"

یک روز خوب و آفتابی در خانیمان,یک سطل دیدم!! آن سطل پر بود از پارافین و یک چرتکه ی رنگ رزی درونش!!
شیطنت بنده گل کرد و چرتکه را برداشتم و دیوار اتاقم را با سلیقه به اصطلاح رنگ کردم!!

بعد از چند ساعت که والدین متوجه گند بنده شدند, تقصیر را به گردن برادرم انداخته و از صحنه گریختم!!

و این بود شیطنتی که در برابر کارهای بنده,هیچ حساب می آید!
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

کلا من اینقد فضول هم نبودما
خوب اولیش اینکه وقتی میرفتیم خونه بابابزرگم تو بغلش مینشستم چنان گوشای این بیچاره رو پیچ میدادم که کره ی زمین اونجوری پیچ نمیخورد :|
.................................................
یبارم داییم منو بغل کرد بم گفت چطوری دخترم و ریششو به صورت من کشید منم عصبی شدم
بش گفتم کره خر نکن X_X[خیلی بی ادب بودم ;D]
................................................
یبارم مامانم اینا خونه نبودن درو قفل کرده بودن رفتن بیرون با دختر خالم بودیم [همسنمه]
کلا اومدیم ی لیوان پر آب کردیم روی تلویزیون ریختیم که تمیزش کنیم =))
بعد که بابام اینا اومدن اصلا به روی خودمون نیاوردیم ;D
.................................................
یبارم با پسر داییم اون 8 سالش بود من 5 سالم سوار ماشین داییم بودیم پسر داییم اومد ترمز دستی رو کشید و..... X_X
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

کودکی 3 ساله بودیم که ما را به مهمانی میبرند خانه ی عمویِ مادر گرام ;D
در حیاط گرم صحبت بودند که یادی از ما میکنند اما ما را نمی یابند ;))
بعد از یک ربع جست و جو و تفحص بر سر میز آرایش زن عموی مادر بنده کشفمان میکنند با صورتی مملو از رژ لب ;;)
صورت که چه عرض کنم دماغ و دهان و گوش و مو و ...... :))
به گفته ی مادر بعد از دو هفته شست و شو آثار خراب کاری بنده همچنان باقی بوده است...
این است جریان مهمانی رفتنمان... ;D
 
Back
بالا