قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,757
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

هری پاتر :D :-"
اونچه ما داشتیم...اونچه ما داریم...چیزی بس عالی و پاکه...چیزی خاص و بینظیر که قلب منو به رقص وا میداره...
وهمون چیزیه که میدونم باید باشه...
واگه تو فکر کنی استحقاقش رو نداری قلب منو شکستی..
ومن بقیه ی عمر م رو صرف میکنم تا به تو نشون بدم زندگی چه قدرمیتونه زیبا باشه..
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

موجود انسانی این چنین است او ترس را جایگزین تمامی تاملات روحی خود نموده است

کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد x:
 

mahdish10

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
89
امتیاز
141
نام مرکز سمپاد
راهنمایی فرزانگان 1 تهـران
شهر
تهـران
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

شب های دیگر ، وقتی خوب ورق نمی آمد و بطری ها خالی و مادر خواب بود ، پدرش خشمش را به اتاق خواب ادی و جو می برد. توی اسباب بازی های کم تعداد آن ها می گشت ، آن ها را به دیوار می کوبید . بعد پسرهایش را مجبور می کرد با صورت روی ملحفه دراز بکشند. کمربندش را در می آورد و آن ها را شلاق می زد ، فریاد می زد که آن ها پولش را بی معنی هدر می دهند. ادی عادت داشت دعا کند که مادرش بیدار شود، ولی حتی وقتی بیدار می شد هم پدرش هشدار می داد که «دخالت نکن!» دیدن او در راهرو ، در حالی که به ربدوشامبر خودش چنگ می زد و به همان اندازه ی ادی بی پناه بود ، همه چیز را بدتر می کرد .
...
اما، با این همه ،ادی در خلوتش پدرش را می پرستید، چرا که هر پسری ، پدرش را می پرستد ، حتی با زشت ترین رفتارها . اخلاص را این طوری یاد می گیرند.قبل از این که بتواند خودش را فدای خدا یا یک زن بکند ، فدای پدرش می کند ، حتی به شکلی احمقانه و توصیف ناپذیر.
: |

( در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند - میچ آلبوم )
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,651
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

ماجراهای دوست بدجنس/شیلا لاول

+ " این بچه رو گذاشته بودن بیرون سوپر مارکت . اونقدر بانمک بود که ایستادم تا سلامی بکنم و وقتی اون لبخند گنده رو تحویل من داد ، نفهمیدم که چی شد . من فقط می خواستم که اونو واسه ی خودم نگه دارم . کالسکه را دزدیدم و تمام راه را تا اینجا دویدم . اوه شارلی ! " آنجلا در حالی که بازوی من را گرفته بود ، گریه کنان ادامه داد : " آیا اونا منو به زندان می فرستند ؟ آیا اونا لباس وحشتناک خاکستری تن من می کنن ؟ " من با ناراحتی گفتم : " اگه از من می پرسی ، باید بگم اونا باید لباس دیوونه ها رو تنت کنن . تو باید دیوونه شده باشی . " ...
[بچه دزدی]


+ آنجلا قبلا یک سگ دوست داشتنی داشت که اسمش کینگ بود ولی یکهو بد اخلاق و خطرناک شد و وقتی که مچ پای آنجلا را گاز گرفت ، آنها بیرونش کردند . اگر از من بپرسید ، می گویم که همه ی این ها زیر سر آنجلای خیر ندیده بود ، چون او همیشه شرور و بد ذات بود و سر به سر سگ بدبخت می گذاشت . من درک می کنم که آن سگ چه زجری کشیده است . من هم بعضی وقت ها دلم می خواهد که مچ پای آنجلا را گاز بگیرم ... !
[توله سگ عجیب]

+ اگر تا به حال تکه های هلو را با انگشت از قوطی بيرون نکشيده باشيد و درحالی که آب هلو از مچ دستتان شره می رود ، آن را نخورده باشيد ، نصف عمرتان بر فناست ! ...
 
آخرین ویرایش:

sohaaaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
671
امتیاز
916
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرج
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

تو هميشه استعداد خندة
خركي داشتي، حتي وقتيكه كسي جز خودت براي تمسخر نبود.


آيا از چيزي ميترسم؟ بله. از سكوت ابدي اين فضاهاي لايتناهي و از اين
گوري كه هي در پيش پاي من دهن باز ميكند. و از داشتن بوي بد دهن سر پيري،
چونكه آدمهاي خوب بهم نميگويند و آدم هاي بد بهم ميگويند و باور نميكنم


بي لنگر - بهمن شعله ور ( البته اينا فقط نزديك ترينا بود (به جايي از كتاب كه الان هستم) :D نه جالب ترينا )
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

"بله، این مرد کراوات صورتی داشت. عطر آن زن بوی گل مریم می دارد. خیابان کوربز سراشیب بود. توجه کرده اید که در بعضی خیابان ها، نزدیک غروب خورشید جلوی چشمتان است؟ مردم مرا احمق فرض می کردند."
از کتاب : تصادف شبانه/ پاتریک مودیانو / ترجمه : حسین سلیمی نژاد/ نشر چشمه / برنده جایزه های : جایزه ی گنکور 1978 و رمان نویسی آکادمی فرانسه 1972
 

روژین د.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,269
امتیاز
8,910
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

پدر ادامه داد ، ".....درواقع این زنجیره تا اولین سلول زنده ادامه پیدا می کند. سلولی که نخست به دو سلول تقسیم شده، و از آنجا همه چیزهایی که امروز روی این سیاره جوانه می زنند و رشد می کنند شکل گرفت. احتمال اینکه طی این سه یا چهار میلیارد سال، زنجیره من در هیچ زمانی نشکسته باشد، آن قدر کم است که تقریبا باور نکردنی نیست. امّا من جان به در برده ام. بله، جان به در برده ام. در عوض می فهمم که چقدر خوشبختم که می توانم این سیاره را در کنار تو تجربه کنم. می فهمم که هر حشره کوچکی که روی این سیاره می خزد چقدر خوشبخت است."
در اینجا پرسیدم ، " درباره بدشانس ها چه می گویید؟"
تقریبا با فریاد گفت، " آنها وجود ندارند! آنها هرگز به دنیا نیامده اند. زندگی بخت آزمایی بزرگی است که در آن فقط بلیط های برنده را می توان دید."

راز فال ورق - یوستین گوردر
------------------
قضیه اینه که پدر داره توضیح میده که هر نسلی که عقب بریم، تعداد اجدادمون هی زیاد تر میشه...مثلا من یک پدر دارم و یک مادر، دو مادر بزرگ و دو پدر بزرگ، دو مادرِ مادر بزرگ، دو مادر پدر بزرگ و...
خلاصه اینکه اگه یه نفر از هزاران اجدادمون مثلا توی بچگی می مرد، ما الان نبودیم. پس چقدر خوش شانسیم که طی این همه سال، این همه جنگ و بیماری اینا حتی یه نفر از اجدادمون هم نمرده و آخر ما به دنیا اومدیم!
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,690
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

تنها ره میسپارم ای رهروان من.حتی شما نیز تک وتنها ره خواهید سپرد.این خواست من است
از من دوری کنید و در برابر زرتشت مقاومت ورزید!حتی برتر از ان از او شرم کنید!شاید شما را فریفته باشد
انسان اهل شناخت تنها نباید دشمنانش را دوست بدارد بلکه باید قادر باشد به انان نفرت بورزذ
اگر پیوسته شاگرد بمانید زحمات استاد را جبران نکرده اید
میگویید به زرتشت باور دارید؟ام زرتشت دیگر کیست!شما به من ایمان دارید اما مومنان دیگر کیستند؟
هنوز خود را نجسته بودید که مرا یافتید از این رو تمامی این ایمان ارزشی اندک دارد
حال فرمان میدهم که مرا از یاد ببرید و خویشتن را بیاید و تازه ان هنگام که همگی مرا انکار کردید به کیان شما باز خواهم گشت
.
.
.
چنین گفت زرتشت
 

آلفرد جیمز

کاربر فعال
ارسال‌ها
69
امتیاز
225
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
مدال نقره المپیاد شیمی 91
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

من خودمو كشتم تا از كل كتاب 1984(جورج اورول) اينو انتخاب كردم(اين قسمت با نوشتن من شديدا حيف مي شه چون كلا زيباييش به اينه كه در ادامه ي بياد و ادمو ميخكوب كنه اما چه كنم كه اونطوري بايد 4 ساعت بشينم تايپ كنم!!شديدا بيشنهاد مي كنم شديدا بخونيدش !(شديدا شديدا قيد مزخرفيه :-&))(وينستون و جوليا دو عضو معمولي حزب حاكم ديكتاتورين كه مي خوان بر عليه حكومت در حد خودشون قيام كنن,در اين قسمت مي فهمند كه هميشه تحت نظر پليس بوده اند و اين قيام خيالي خام بيش نيست.اونا تو يه اتاق تنهاند كه ناگهان پليس از دري كه پشت سر اونهاست به اتاق سرازير مي شه....)
-ما از مردگانيم.
-ما از مردگانيم.
صدايي اهنين از پشت سر آنان گفت:شما از مردگانيد...
از وحشت به روي پا جست زدند.اندرونه ي وينستون انگار بدل به يخ شده بود.
صدايي اهنين دوباره گفت:شما از مردگانيد.
جوليا گفت:از پشت تصوير بود.
صدا گفت :از پشت تصوير بود.از سرجاي خود تكان نخوريد.تادستوري داده نشده حركت نكنيد.
وينستون شنيد كه جوليا دندان هايش را به هم مي زد و گفت:فكر مي كنم بهتر باشد از هم خداحافظي كنيم.
صدا گفت :بهتر است با هم خداحافظي كنيد.وسپس صدايي ديكر طنين افكند,صدايي نازك و باوقار كه حس مي كرد قبلا ان را شنيده است:ضمنا در ارتباط با موضوع ,شمعي ميارن كه تا رختخواب همراهيت كنن.ساطوري ميارن تا گردنتو باهاش بزنن!
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,690
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

منم یهو اینو فهمیدم که مشکلای مردا به چیزایی مثل نژاد یا پول و شغل بر میگرده اما مشکل زنا دور یه چیز میگرده:اونا زن به دنیا اومدن

برگزیده از شاهکار اوریانا فالاچی یعنی جنس ضعیف
 

روژین د.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,269
امتیاز
8,910
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

"اگر مغز ما آن قدر ساده بود که می توانستیم آن را درک کنیم، آن قدر احمق می بودیم که به هیچ وجه نمیتوانستیم آن را درک کنیم. "

راز فال ورق
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,690
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

باید به او بفهمانم که نباید از ان دست کسانی باشد که چون چنگال ندارند خود را خوب تصور میکنند
باید یتوانیم ظالم باشیم و ان موقع ظالم نباشیم.ظالم نیودن هنگامی که توانایی اون رو نداریم هنر نیست

وقتی نیچه گریست
 

Diana1

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
81
امتیاز
83
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

هری پاتر
لونا:چیزایی که از دست میدیم به سمتمون برمیگردن،ولی نه به شکلی که انتظار داریم.

پ.ن:ولی فک کنم لونا اشتباه میکرد.سیریوس بلک هیچوقت برنگشت :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :((
 

sjazayeri

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
472
امتیاز
590
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب ۱
شهر
شیراز
مدال المپیاد
برنز کامپیوتر
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

صادق هدایت-توپ مرواری:
من نماینده کشور پرتقال آزاد هستم. ما در اثر سالها تجربه تلخ دریافتیم که مردم دنیا خوش باور و احمق و توسری خورند و عقلشان به چشمشان است و همچنین دنیا خرتوخر است اگر ما از حماقت مردم استفاده می کنیم گناه از ما نیست چشمشان کور و دندشان نرم اگر شعور دارند بزنند و پدرمان را در بیاورند. اما حالا که ریگی به کفش دارند و قلدر پرستند پس فوضولی موقوف! بیخود صورت حق بجانب به خود نگیرند زیرا حق نتق کشیدن ندارند. آخر ما هم که بیکار نمی نشینیم و با قصه «بی بی گوزک» سرشان را گرم خواهیم کرد. چنان آنها را ترغیب به گذشت و فقر و فاقه و صوفی گری و مرده پرستی و گریه و وافور و توسری خوردن می کنیم که دست روی دستشان بگذارند و بگویند باید دستی از غیب برون آید و کاری بکند. اما این دست, دست ما خواهد بود. ما ترک دنیا به آنها می آموزیم و خودمان سیم و غله خواهیم اندوخت(کف زدن حضار).جانم برایتان بگوید،همیشه برای اینکه تاریخ عرض اندام کند،یک تپز یا گرز یا قداره ی خونالود و یا لوله ی توپ و یا بمب اتمی برهان قاطع است.چنان که حضرت خاتم النبیین می فرماید:"انا نبی بالسیف" آن وقت چند نفر رجاله لازم است که به اسم خدا و شاه و میهن هی کراوغلی بخوانند و سینه بزنند و خود را نگهبان قانون معرفی کنند و توده ی عوام کالانعام را با اشتلم و بیم دوزخ و امید بهشت بفریبند.این توده ی گمنام هم که اسیر شکم و زیر شکمش است کورکورانه از آنها اطاعت خواهد کرد و به پای خود به کشتار گاه می رود.به این طریق تاریخ عوض می شود.(حضار کف زدند و هورا کشیدند. میهن مسلخ عزیز ماست)اما چرا علم شریف تاریخ تکرار می شود؟برای اینکه وقاحت ها و پستیها و سستیها و مادر قحبگی های بشر هم تکرار می شود.جانوران بت نمی پرستند،قلدر نمی تراشند و به کثافت کاری های خودشان نمی بالند،برای همین تاریخ ندارند.
 

saeide

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
572
امتیاز
2,074
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرج (گویا 3)
شهر
کرج
دانشگاه
تهران-شهید بهشتی
رشته دانشگاه
فیزیک-کارشناسی ارشد گرانش
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

روی ماه خداوند را ببوس-مصطفی مستور

خداوند برای هرکس همونقدر وجود داره که او به خداوند ایمان داره.این یک رابطه دو طرفه است.خداوند بعضی ها نمیتونه حتی یه شغل ساده برای مومنش دست و پا کنه؛یا زکام ساده ای رو بهبود بده.چون مومن به چنین خداوندی توقعش از خداوندش این مقدار بیشتر نیست.خداوند آن شبانی که با موسی مجادله می کرد،البته با خداوند موسی . ابراهیم هم سنگ نیست.و خداوند ابراهیمی که از شدت ایمان در آتش میره یا تیغ بر گلوی فرزندش میکشه.البته که از خداوند آن شبان بزرگتر و قوی تره.اما حتی چنین خداوندی هم در برابر خداوند علی به طرز غریبی کوچیکه.اگه ابراهیم برای تکمیل ایمانش محتاج معجزه ی بازسازی قیامت بر روی زمین بود یا موسی محتاج تجلی خداوند بر طوره،علی لحظه ای در توانایی و اقتدار خداوندش تردید نکردو همواره میگفت که اگی پرده ها برچیده شود؛ذره ای بر ایمان او افزوده نخواهد شد.خداوند علی بی شک بزرگترین خداوندی است که میتونه وجود داشته باشه.ما اگه بتونیم تنها به گوشه ای از دامن علی چنگ بیندازیم رستگار شده ایم.اما برای کسی که ایمان نداره،متاسفانه خداوندی هم وجود نداره.
 

جیران

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
822
امتیاز
1,145
نام مرکز سمپاد
فرزانگان خرم آباد
مدال المپیاد
المپیاد شیمی و زبان
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

سینوهه:
و من آنروز فهمیدم که بزرگترین شادی دسته جمعی یک ملت در این است که به حال اجتماع فریاد بزند بدون اینکه علاقه داشته باشد بفهمد برای چه فریاد میزند و در حین فریاد چه میگوید زیرا وقتی مردم باتفاق دیگران فریاد میزنند خود را قوی میبینند و تصور مینمایند که برای یک منظور مشروع و مقدس مشغول فریاد زدن هستند......



توی کتاب سینوهه قسمت های خوب زیادی هست باز میام میگم الان داداشم بالا سرم گیر داده پاشو(مرگ بر استبداد)
 

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

دیوار زبان وقتی کشیده می‌شود که دو نفر به یک زبان حرف می‌زنند. آن وقت دیگر مطلقاً نمی‌توانند حرف هم را بفهمند.

خداحافظ گاری کوپر - رومن گاری
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,651
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

+ همان کلمه را تکرار کرد ، مرده ، پزشک پرسید چه شده ، اما همسرش زحمت پاسخ را به خود نداد ، منظور از سوالش شاید فقط این بود چطور مرده ، اما می شد این نکته را هم در برداشته باشد آنجا چه بر سرتان آوردند ، بهرحال نه برای آن سوال پاسخی بود و نه برای این یکی ، فقط مرد ، از چه مرد که مهم نیست ، سوال احمقانه ای است که مردم می پرسند فلانی از چی مُرد ، مُرد دیگر ، بعد از مدتی علت مرگ از یاد می رود ، فقط یک کلمه می ماند ، مُرد ...

+ ... شاید به پایان این کوری رسیده باشیم ، شاید همه باز بینا شویم ، همسر چشم پزشک با شنیدن این حرف به گریه افتاد ، باید خوشحال می شد اما گریه می کرد ، آدم چه واکنشهای عجیبی دارد ، البته که خوشحال بود ، خداوندا ، فهمش آسان است ، چون ناگهان همه ی پایداری روحیش به انتها رسیده بود و می گریست ، همچون نوزادی بود و این گریه نخستین اعلام وجود ناآگاهانه اش ...

کوری/ژوزه ساراماگو
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,651
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

انگار گفته بودی لیلی ...
سپیده شاملو


" شاید اگر او تنها از محمود می گفت ، از خودش و محمود ، یا حتی از فرقه می گفت می توانستم گوش کنم . اما از تو می گفت . برای همین هم نتوانستم تحمل کنم . اسمش را هر چیزی می خواهی بگذار . حسادت ، حماقت یا دیوانگی . آرام از اتاق آمدم بیرون و لهش هیچی نگفتم . نگفتم من هم تو را می شناسم . طوری حرف می زد که انگار نه انگار تو دست مرا گذاشته بودی روی گونه ات و گفته بودی ، کوچولو . " طور " حرف زدنش نگذاشت بنشینم کنارش و برایش از تو بگویم . شاید اگر هر " طور " دیگری هم حرف می زد ، چون از تو حرف زده بود ، ناراحت می شدم و همین کار را می کردم . شاید مستانه راست می گفت . من حسادت می کردم . حتی به غم تو ... "
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,690
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

فاوست
یوهان ولفگانگ فون گوته(بانی فلسفه ی جدید)

همنوایان:زمان ایستاد زمان از حرکت ماند.مانند نیمه شب خاموش گردید.عقربه ی ساعت افتاد
مفیستوفلس(ابلیس):عقربه ی ساعت افتاد.همه چیز پایان گرفت
همنوایان:همه چیز گذشت
مفیستوفلس:گذشته.کلمه ای بیمعنی.گذشته چرا؟ایا چیزی که گذشت و عدم محض یک چیز نیستند؟این داستان جاودانی افرینش از ما چه میخواهد؟ایا همه ی انچه افریده شد در گرداب نیستی غرقه نخواهد شد؟

من هم چه گوارا هستم
گلی ترقی

محمود برای من همه چیز است.محمود خاص است.با دیگران فرق میکند.میگویید او چرا کار نمیکند؟چرا تمام کارش روزنامه خواندن و کتک زدن من نیست؟! [-(من به شما میگویم چرا!چون او از احمق هایی م3 من بیشتر میفهمد :(((به مفهومش فکر کنید.بسیاری از ما انسان نیستیم.گوسفند هستیم.فقط یک چوپان میخواهیم [-()
 
بالا