قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

هیچ کسی در تمام دنیا به او احتیاجی نداشت، یا اگر یک دفعه از دنیا محو می شد، هیچ کسی کمبودی در زندگی اش احساس نمی کرد.
قصر آبی، ال ام مونتگمری
 
از خودت می پرسی:آن رویا کجاست؟سرت را تکان می دهی و میگویی:سال ها چه زود میگذرند!
و باز هم از خودت می پرسی:تو با زندگی ات چکار کردی؟بهترین سال های عمرت را کجا به خاک سپردی؟اصلا زندگی کردی یا نه؟
شب های روشن - فئودور داستایفسکی
 
تو این تاپیک از هر جای کتابی که خوشتون اومد متنشو با اسم کتاب و نویسندشو بگین

تو این تاپیک از هر جای کتابی که خوشتون اومد متنشو با اسم کتاب و نویسندشو بگین ;;)
قبول کنید که همه حیوانات با هم برابر هستند، اما بعضی ها برابرترند...

مزرعه حیوانات- جرج اورول
 
+چطور یه مرد به این قلدری میتونه انقد مهربون باشه؟
_اگه قلدر نبودم زنده نمیموندم اگه مهربون نبودم لیاقت زندگی کردن رو نداشتم
 
| حـقیقـت اینه که همه قراره اذیتت کنن، کسـى رو پیدا کن که بدست آوردنش، ارزش اذیت شدنو داشته باشه |
 
بسیار خب کلاریس، آیا ضجه کشیدن بره ها متوقف شد؟

سکوت بره ها،توماس هریس
 
چه بسیار جنایاتی، تنها به این دلیل اتفاق افتاده که عامل اون قادر به تحمل گناهکاری خودش نبوده.
پیش از این کارخانه داری رو میشناختم که زنی بی نقص داشت همه همسرش رو تحسین میکردند و با این وجود کارخانه دار به او خیانت کرد این مرد که خودش رو مقصر میدونست و میدید که هیچ کس حتی خودش نمیتونه بر پاکدامنی‌ش صحه بگذاره به معنی واقعی کلمه جوش آورد؛ هرچه همسرش خودش رو لایق تر نشون میداد اون بیشتر جوش میاورد بالاخره نتونست خطاش رو تحمل کنه...
فکر میکنید چه کار کرد؟
دست از فریب همسرش برداشت؟
خیر...
اون رو کشت!
از کتاب سقوط نوشته ی آلبرکامو
 
وقتی شروع به آواز خواندن کرد، دانستم که اگر در همین جراحی بمیرم، بدون عاشق شدن نمرده‌ام.

پنج قدم فاصله
 
| ما مثل هنرپیشه‌ای هستیم که بدونِ تمرین، بدونِ نمایشنامه و بدون اینکه کسی در پشتِ پرده در گوشش بخوانند که چه باید بکند، به صحنه کشیده شده‌ایم. مجبوریم خودمان تصمیم بگیریم که چگونه زندگی کنیم |

یوستین گردر
دنیای سوفی
 
" ژولین: تند میروندم ولی حواسم به رانندگی بود. داشتم برمیگشتم خونه.

ماری: کسی منتظرتون بود؟

ژولین: (سرش را پایین می اندازد) نه

ماری: باید همیشه یکی منتظر آدم باشه... تنها راه تصادف نکردن اینه. " ^^

مهمان سرای دو دنیا
اریک امانوئل اشمیت
 
بعضی ها همونطور که استفراغ میکنن اعتراف میکنن
بالا میارن تا دوباره شروع کنن!

-مهمان سرای دو دنیا
 
هیچ کس هرگز کاملاً آزاد نیست.
آزادی بشر درست چند ساعت بعد از تولد از او سلب می‌شود.از همان لحظه ای که برای ما اسمی می‌گذارند و ما را به خانواده ای نسبت می‌دهند٬ دیگر فرار غیر ممکن می‌شود. قادر نیستیم زنجیر را پاره کنیم و آزاد باشیم.ساختمان بزرگ اداره ثبت اسناد زندان ماست. همه ما لابه لای اوراق آن کتاب‌ها له شده‌ایم.

از طرف او
آلبا دسس پدس
 
میخواهم حداقل یک نفر را داشته باشم که بتوانم با او در مورد همه چیز صحبت کنم ، درست همان طور که با خودم حرف میزنم
کتاب ابله - فئودور داستایفسکی
 
گفت: او انطوری نیست که انتظارش را داشتی مگر نه؟
لرزه ی بزرگ دیگری کشتی را لرزاند و سیپتیموس گفت: نه ولی چه چیزی همانطوریست که انتظارش را دارم؟
سیپتیموس هیپ.سایرن خبیس
 
اگر از گرگ میترسی نباید به جنگل بروی
کتاب ابله - فئودور داستایفسکی
اگه از شکست خوردن میترسین نباید شروع کنید
همه از گرگ میترسن حتی اونایی که میرن جنگل ولی میدونن راهی جز مقابله باهاش ندارن
 
| بالاخره همه یک روزی می‌میرند و صد سال که بگذرد، دیگر هیچ کس درباره ی این که دیگران که بودند و چطور مردند سوال نمی‌کند.
پس بهتر است همان طور که دلت می‌خواهد زندگی کنی و همانطور که دوست داری بمیری |

در باب حکمت زندگی - آرتور شوپنهاور
 
Back
بالا