درکتابی که براساس برنامه طنز تلوزیونی اینکه اخبارساعت نه نیست نوشته شده است،سخن حکیمانه تنیسون رااین طور بازنویسی کرده اند:
"بهتراست عاشق باشی وشکست عشقی بخوری تااینکه تمام عمرت را به غصه خوری بگذرانی"گذشته از آنکه دستکاری عمدی،این جمله را بسیاربامزه وخندهدار کرده است،همیندستکاریجمله اصلیراهمبه دونوع تعبیرمیکند
اولین تعبیر برابری عشق ورابطه زناشویی است.عاشق شدنوشکست عشقی خوردن اصلامثل ازدست دادن همسرنیست،البتهازدست دادن همسرهم بهتر از آن است که اصلاهمسری نداشته باشی.
دومین تعبیر جملهاول راازحالت دلداری وتسلیبخشی در میاورد و آن را تشویق امیز جلوه میدهد.اینکه بخواهیم تاآخر عمرتک وتنها زندگی کنیم چیزی است که تاحدودی دست خودمان است.
هرچند ممکن است رابطه همسریتوافق دوطرفه مناسبی بین دو فرد بالغ وراضی به نظر برسد،اماعشق چیزی نیست که بتوان به این آسانی هابرسرآن توافق کرد.کسی نمیتواند انتخاب کند که حالا دیگر وقت عاشق شدن است.باور داشتن به این که عاشق بودن وشکست عشقی خوردن خیلی هم خوب است .هیچ به این معنی نیست که احتمال پیداکردن عشق بالاست.بهترین وقت برای استفاده ازاین جمله وقتی است که عشقمان از دستمان پریده وباید به نحوی بااین شکست عشقی کنار بیاییم.
بااین حال نکته ای که دربیت ازشعرتنیسون وجود دارد که میتواند برای عشق اماده مان کند.پیام این شعراین نیست که هرجور رابطه ای ازنبودهیچ نوع رابطه ای بهتر است. اگر میخواهیم برای پذیرفتن عشقی که ارزش شکست خوردن داشته باشد اماده باشیم.باید حداقلجرعه ای احساس را دروجودمان نگه داریم. برای اینکه واقعا باور داشته باشیم میتوانیم عاشق شویم و شکست بخوریم باید به عاشق شدن ایمان داشته باشیم
اندرحماقت حکمت
جولیان بگینی
نسترن ظهیری
می خواهی داد بزنی نمی توانی. می خواهی از جایت پا شوی در بروی نمی توانی.
کاش زبانت توی دهانت می گشت و می توانستی با من درد و دل کنی. اما التماس چشمانت کافی است من التماس چشم را بیش از التماس زبان دوست دارم من همه ی چیزهای آرام و بی صدا را دوست دارم. التماس زبانی وقیح و زشت می شود. یک آهوی تیر خورده هیچ وقت داد و فریاد راه نمی اندازد و زبانش چیزی ندارد بگوید. فقط نگاه می کند و چشمانش حرف می زند، مثل چشمان تو. همین چشمانی که حالا تب دارد آن ها را ذوب می کند.
گفت: "میدانی اولین بوسه جهان چطور کشف شد؟"
گفت : در زمان های بسیار قدیم زن و مردی پینه دوز یک روز به هنگام کار بوسه را کشف کردند. مرد دست هایش به کار بود،تکه نخی را با دندان کند، به زنش گفت بیا این را از لبم بردار و بینداز. زن هم دست هاش به سوزن و وصله بود. آمد که نخ را از لب های مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چکار کنم. ناچار با لب برداشت، شیرین بود، ادامه دادند... #سال_بلوا#عباس_معروفی
نمیدانی چقدر تنها هستم، این تنهایی مرا اذیت میکند، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم. چون وقتی که به تو کاغذ مینویسم، مثل اینست که با تو حرف میزنم. اگر در این کاغذ "تو" مینویسم مرا ببخش.
اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است!
روزها چقدر دراز است - عقربک ساعت آنقدر آهسته و کند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم. آیا زمان به نظر تو هم اینقدر طولانی است؟
برای ساختن فرزندان، باید نخست خویش را بسازی، در غیر این صورت، فرزندان را برای نیازهای حیوانی، فرار از تنهایی یا پرکردن چاله های وجودت پدید آورده ای.
وظیفه تو به عنوان یک والد، تنها ساختن خودی دیگر نیست بلکه چیزی برتر است. چیزی همانند آفریدن یک آفریننده
#وقتی_نیچه_گریست
#اروین_د_یالوم
کشیش:مگه دیوونه شدین؟؟هیچ کس نمیتونه شب این راه رو بره.
لنی:خوب،شما برام دعا میکنین.دعا رد خور نداره
کشیش:لنی، از من بشما نصیحت.بعضی وقت ها هم نتیجه ای نداره.البته این خیلی کم اتفاق میوفته ،ولی اتفاقه دیگه.کسی چه میدونه!
....از نفت هم گفتند که سرمایه ی ملی است و دارد غارت میشود و من که فقط نفت فروش محله مان رادیده بودم،نفهمیدم که دزدیدن نفت از دکان اصغر نفتی چطور می تواند چند نفری را پول دار و بقیه را بدبخت کند؟تازه،درک من از پول داری،مال وقتی بود که پدرم حقوقش را از بانک میگرفت و با بغلی پر از نان و میوه و گوشت به خانه بر می گشت و تا یک هفته ای خوشحال بودیم....
ما پادشاه را کشتیم، سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم. حالا تنها چیزی که گیرمان آمده، یک پادشاه جدید است که از قبلی بهتر نیست. اینجا سرزمینی ست که برای آزادی جنگیدیم ولی حالا برای نان می جنگیم. نکته ی عدالت این است که همه وقتی برابر می شوند که مُرده اند...
...آقای شرفی گفت: وعده انتخاباتی مثل مهریه عروسه،تاحالا که هیچ وعده انتخاباتی عملی نشده و قرار نیست عملی بشه، پس چرا به مردم وعده وعید خوب ندیم تا لااقل به همین خیال خوش باشن؟.... (کتاب آبنبات پسته ای ،مهرداد صدقی)
.... تواین زمونه بری تو سیاست ، یاباید مثل رابین هود باشی که از بالا بگیره به پایینیا بده، یامثل داروغه باشی که از پایینیا بگیره به بالای بده...جفتشم عاقبت نداره! (همان)
من تمام زندگیمو صبر کردم تا یک اتفاقی بیفته! حالا فهمیدم که هیچ اتفاقی نمیوفته، یا اینکه این اتفاق افتاده و من درست تو اون لحظه چشمهام رو بسته بودم...نمیدونم کدوم بدتره...اینکه از دست داده باشمش یا اینکه بدونم چیزی برای از دست دادن وجود نداشته...
#سقوط_فرشتگان
#تریسی_شوالیه
اینکه بدانی در راه درستی هستی یک چیز است، و اینکه فکر کنی راه درست فقط همین است یک چیز دیگر... ما هرگز نمی توانیم درباره ی "زندگی دیگران" قضاوت کنیم، هر کس رنج ها و چشم پوشی های خودش را دارد.
#کنار_رودخانه_پیدرا_نشستم_و_گریه_کردم
#پائولو_کوئیلو
در کجا کجا خوانده بودم که محکوم به مرگی یک ساعت پیش از مرگ میگوید یا می اندیشد اگر مجبور میشد در بلندی بر فراز صخره ای زندگی کند
که انقدر باریک باشد که تنها دو پایش به روی ان جا بگیرد و در طرافش پرتگاه و اقیانوس و سیاهی ابدی تنهایی ابدی
و توفان ابدی باشد و به این وضع ناگریز باشد در ان یک ذرع فضا
تمام عمر هزاران سال برای ابد بیاستد باز هم ترجیح میداد زنده بماند تا اینکه فورا بمیرد
فقط زیستن زیست زیست هرطور که باشد اما زنده ماندن و زیستن
عجب حقیقتی چه پست است انسان
جنایت و مکافات
فئودور داستایفسکی
چگونه می توانم از روز هایی بگذرم که هر لحظه اش،یک مرگ بود و هر شب بر جنازه ی خودم شیون میکردم و صبح می دیدم،زنده ام و دوباره باید خود را آماده ی مرگ کنم!
دیوانه بمانید، اما مانند عاقلان رفتار کنید، خطر متفاوت بودن را بپذیرید، اما بیاموزید که بدون جلب توجه متفاوت باشید.
#ورونیکا_تصمیم_میگیرد_که_بمیرد
#پائولو_کوئیلو